بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

تقسیمات و سلسله مراتب در قوم بیات

 

تقسیمات و سلسله مراتب در قوم بیات

 تقسیمات در قوم بیات :

قوم بیات به بخش های زیر تقسیم می گردد در واقع در این مطلب صرفا

یک نگاه کلی بر تقسیمات و سلسه مراتب در قوم بیات خواهیم داشت

گاهی این تقسیمات بر اساس واحدهای جمعیتی است و گاهی بر اساس 

مناطق تحت سکونت(جغرافیای)

1- قوم(به ترکی بودون - budun)(تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی) :

مردم ترک بیات چون دارای جمعیت چندین میلیونی هستند و از گروه های پرجمعیت ترک اوغوز

به حساب می آیند لذا از نظر جامعه شناسی قوم(بودون) به حساب می آیند

(برای آشنایی به کلمه بودون مراجعه شود به تاریخ اوغوزها نوشته فاروق سومر 

ترجمه آنا دردی عنصر ص 7)

2- ایل( کلمه ترکی (el (تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی):

هر قوم(بودون) ترک به ایلات (اللر)مختلفی تقسیم میگردد لذا قوم بیات نیز به ایلات مختلف 

تقسیم میگردد

ایلات بیات بر حسب جغرافیای مکانی متفاوت که به آنجا رفته اند برای اسکان یا ادامه

زندگی عشایری تقسیم و نامگذاری می شوند مانند ایل بیات شاملو

(بیات هایی که در سرزمین شام(سوریه) بوده اند)

گاهی وقتها نیز اسم ایلات از بزرگان آنها گرفته شده

مانند ایل بوزچه لو(برگرفته شده از نام بزرگشان بوزچه لو بیات)

یا داشتن ویژگی خاصی مثل ایل قارا پاپاق(کلاه سیاه)

قاراپاپاق بخشی از ایل بوزچه لو بیات بوده اند که بعد از جنگ ایران و روس در زمان

عباس میرزا قاجار برای مدتی به سرزمین عثمانی میروند و به علت داشتن کلاه سیاه(قار پاپاق)

در سرزمین عثمانی به قارا پاپاق مشهور می شوند و امروزه ایلی مجزا از ایل بوزچه لو هستند

و از ایلات بیات به حساب می آیند

(رجوع شود به مقاله مربوط به ایل بوزچه لو نوشته آقای علی قاسمی)

3ـ طایفه-قبیله(به ترکی اوق)(تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی):

ایلات بیات به طوایف مختلفی تقسیم می شوند

مانند آغ اولی بیات ، قارا اولی بیات ، بیات ایناللو( بیات و ایناللو ) ، بیات شاهسون

(برای آشنایی به کلمه اوق مراجعه شود به تاریخ اوغوزها نوشته فاروق سومر 

ترجمه آنا دردی عنصر ص 7)

4- بلوک(تقسیم بندی بر اساس واحد جغرافیایی):

سرزمین های وسیعی که در اختیار یک طایفه ترک قرار داشته باشد

مانند بلوک بوزچه لو بیات(امروزه به شهر کمیجان در استان مرکزی در ایران مشهور شده) 

یا بلوک بزرگ بیات در منطقه سمیرم در اصفهان

5ـ تیره(تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی):

هر طایفه از چندین تیره تشکیل شده است گاه چندین تیره ممکن است 

دارای جد مشترک باشند

6ـ یورد (تقسیم بندی بر اساس واحد جغرافیایی):

گاها مناطق ییلاقی و قشلاقی هر طایفه به چند یورد تقسیم می گردد 

که خانوارهای هر تیره در این یوردها سکونت می کنند

معمولاً هر فرد عشایر تا آخر عمر به خاطر دارد که در کدام یورد به دنیا آمده‌است. 

همچنین هر کدام از این یوردها دارای القاب یا عناوین قراردادی به خصوص هستند 

که ممکن است برخی از اسامی یادآور یک جریان تاریخی یا واقعه و پیشامدی نیز باشد

7- اوبا(اوبه) (تقسیم بندی بر اساس واحد جغرافیایی):

هر یورد به اوباهای مختلفی تقسیم می شود که در هر اوبا چند آلاچیق(مسکن عشایر) 

وجود دارد

سلسه مراتب در قوم بیات :

1ـ ایلخان :

ایلخان وظیفه اداره ایل را به عهده داشته بالاترین سلسله

مراتب در ایل سمت ایلخانی است دیگر مقامات پایین تر می بایست

به ایلخان جوابگو می بودند ایلخان نقطه ثقل ایلات بیات بوده است

2ـ بیگ :

هر طایفه برای خود بیگی داشته است که به اداره طایفه و

ایجاد نظم بین تیره های طایفه می پرداخته است افراد تیره و خان های هر تیره به او 

جوابگو بوده اند

مانند مستعلی بیگ رییس طایفه بزرگ بیات در منطقه سمیرم در اصفهان او 

در عهد صفویه میزیسته است

(بر مبنای اسناد بجای مانده از بلوک سمیرم)


3ـ خان(گرقته شده از کلمه خاقان):

هر تیره برای خود خانی داشته که وظیفه هماهنگی بین افراد تیره را به عهده داشته است

مانند خان احمد بیات رییس تیره خان احمدلی از تیره های طایفه بزرگ بیات 

در منطقه سمیرم در اصفهان

خان احمد معاصر با شاه سلطان حسین صفوی میزیسته است

(بر مبنای اسناد بجای مانده از بلوک سمیرم)

4- آقا (معادل بزرگ و ریش سفید):

هر یورد و اوبا برای خود آقا (بزرگی) دارد که برای بهتر انجام شدن امور با خان هر تیره

همکاری می کنند

در اسناد مربوط به دوره صفویه پسوند بسیاری از بزرگان عشایر ترک " آقا  " بوده است

کلمه آقا کلمه ای ترکی است که وارد زبان فارسی شده ، حتی در اسناد مربوط به دوره صفویه

دیده شده کلمه آقا هم برای مرد و هم برای معدود زنانی که دارای مقامی بالا بوده اند 

استفاده شده و فقط مخصوص مردان نبوده است

 مانند مرادقلی آقا از بزرگان طایفه بزرگ بیات در منطقه سمیرم در اصفهان

مراد قلی آقا معاصر با نادرشاه افشار بوده است(بر مبنای اسناد بجای مانده از بلوک سمیرم)

مراد قلی آقا فرزند خان احمد(رییس تیره خان احمدلی از تیره های طایفه بزرگ بیات) 

در منطقه سمیرم بوده است

 

 



 

 

 

طوایف و تیره های قشقایی


 طوایف و تیره های قشقایی

 

در مورد لیست طوایف و تیره های قشقایی ابتدا باید عرض نمایم

با توجه به پژوهشی که در این زمینه انجام داده ام تمام لیستهایی

که در مورد طوایف و تیره های قشقایی وجود دارد ناقص می باشد

و دلیل اصلی آن این است که این لیست ها در زمان

صولت الدوله قشقایی و یا ناصرخان قشقایی تهیه شده است

و اسامی بسیاری از تیره های قشقایی که قبل از دوران صولت الدوله

قشقایی در مناطقی مانند استان چهارمحال بختیاری ساکن شده اند

در لیستی که بعدها تهیه شده نیامده است

از طرفی تعدادی از تیره های قشقایی در زمان آقا محمدخان قاجار از

ایل قشقایی جدا و به نقاط مختلفی در کشور کوچ داده شده اند

که متاسفانه از نام آن تیره ها بی خبریم

در اینجا لازم است عزیزان پژوهشگر ایل قشقایی لیست جدیدی از

تیره های مختلف قشقایی بر حسب محل سکونتشان تهیه نمایند

و اسامی تیره هایی که در لیست های قدیمی امده و آنهایی را که

نیامده در لیست جدید قرار دهند

از طرفی چون در سالهای اخیر اکثریت طوایف و تیره های قشقایی

سکنی گزیده اند لازم است در لیست جدید نوشته شود که هر تیره

امروزه در چه نقاطی ساکن شده است

برای دوستان عزیز که از ساختار ایلات اطلاعی ندارند

گفتن این نکته ضروری است که :

هر ایل از چند طایفه تشکیل می شود و هر طایفه از تیره های مختلفی

تشکیل شده است افراد هر تیره دارای جد مشترک می باشند

و بعضی از تیره ها با هم نسبت عموزادگی و خویشاوندی دارند

مانند تیره های مختلف بیات که در ایل قشقایی وجود دارند

 

با توجه به نکاتی که گفته شد کاملترین لیستی که از طوایف و تیره های

قشقایی وجود دارد لیستی است که لینک دانلود آن بصورت pdf

در زیر قرار دارد البته همین لیست هم کامل نمی باشد ولی

از بقیه لیست هایی که دیده ام بهتر بوده است

http://abivard.com/Doc/14_Ghashghaie_Tribes.pdf




شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها

شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها


شاه اسماعیل اول صفوی
شاه اسماعیل اول صفوی
همانطور که قبلا نیز توضیح دادم ایل بیات که یکی از 24 ایلات ترک غز

می باشد که به همراه دیگر ایلات ترک غز تبار در زمان سلجوقیان به

غرب رودخانه جیحون و فلات قاره ایران وارد شدند و بعدها بنا به

دلایلی دچار فروپاشی گردیدند و در نقاط مختلف پراکنده گردیدند

بعدها در زمان تشکیل امپراطوری عثمانی و دولت صفویه بیات هایی

که در سرزمینهای این دو قدرت زندگی می کردند تحت حاکمیت آنها

قرار گرفتند در مطلبی تحت عنوان " جنگ وین و بیات ها " که قبلا

در وبلاگ قرار دادم به حضور گروهی از بیات ها به عنوان بخشی از

سپاه عثمانی در جنگ وین اشاره نموده ام در این مطلب به پیوستن

گروهی از بیات های آناطولی به حکومت صفویه اشاره شده است

( این مقاله بطور کل در مورد زندگی شاه اسماعیل صفوی می باشد

فقط در لیست طوایف تشکیل دهنده ارتش اولیه صفویه به صورت

مختصر نام ایل بیات آورده شده است )

که به همراه چند ایل دیگر ترک پایگذار هسته اولیه ارتش صفوی

بوده اند هر چند که قبلا از ورود آن ها از آناطولی(ترکیه) به ایران

طوایف دیگری از بیات ها در ایران زندگی می کردند مانند

ترکان بیات منطقه جاپلق در الیگودرز که از زمان سلجوقیان در

این منطقه ساکن هستند در واقع دو مطلب

" شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها "  و

" جنگ وین  و بیات ها " دو مطلبی هستند که مکمل یکدیگر

می باشند  و به حضور طایفه بیات در یک محدوده زمانی

چه در امپراطوری عثمانی و چه در دولت صفویه اشاره دارند

امروزه نیز فرزندان ترکان بیات در مناطق باقی مانده از

امپراطوری عثمانی مانند ترکیه ، عراق ، سوریه ، لبنان

حضور دارند که در مقاله ای تحت عنوان " مناطق بیات نشین "

به محل زندگی آنها اشاره نموده ام
لازم به ذکر است قزلباش عنوانی نظامی در دوره صفوی بوده
و قومی به اسم قوم قزلباش در میان ترکان وجود نداشته و ندارد

 

تهیه کننده مقاله زیر آقای : محمود کریمی شرودانی

اسماعیل، ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل یکم مؤسس سلسله صفوی است.

شاه اسماعیل اول صفوی
تصویری از شاه اسماعیل از هنرمند ناشناس ونیزی در قرون وسطا، نسخه اصلی در موزه فلورانس نگهداری می‌شود

 از وی اشعاری به ترکی آذربایجانی و به فارسی با تخلص «ختایی» برجای مانده‌است.

تبار شاه اسماعیل اول

تبار اسماعیل به شیخ صفی‌الدین اردبیلی می‌رسد و فرزند شیخ حیدر است و مادرش مارتا دختر سلطان اوزون حسن آق قویونلو و کوراکاترینا شاهزاده یونانی ترابوزان بود، کوراکاترینا به این شرط با اوزون حسن ازدواج کرد که دین خودش را نگاه دارد هر چند متمایل به اسلام بود ولی تا آخر عمر از آزادی دینی بر خوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه گر و ندیم مسیحی به همراه خود به ایران آورد و در شهر آمد یک کلیسا بنا کرد تا یک شنبه‌ها برای عبادت به کلیسا برود بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش اعظم ایران و پایتختی تبریز کلیسای با شکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغین مسیحی را به آنجا آورد در ارزنجان نیز که عمدتا ارمنی بودند دو کلیسا با نامهای سیمون و یحیا ساخت البته بنای این کلیسا ها به اوزون حسن نسبت داده شد.
«مارتا» ظاهراً تا پایان عمر، مسیحی بود و اکنون قبرش در محوطۀ آرامگاه صفویان – خارج بقعۀ‌ "شیخ صفی" است.

کودکی

اسماعیل در ۸۶۶ در اردبیل دیده به جهان گشود.

شاه اسماعیل اول صفوی
نگاره‌ای از اسماعیل

پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود -که به دلیل بر سر داشتن کلاه قرمز رنگ قزلباش (سرخ سر به زبان ترکی) خوانده می‌شدند برای جهاد علیه مسیحیان چرکس به نواحی قفقاز رفتند. توسعه‌طلبی حیدر باعث شد که با شروانشاهان وارد جنگ شود. سلطان یعقوب آق قویونلو در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت در آمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود.
پس از کشته شدن «حیدر»، یعقوب بیک، خواهر خود حلیمه را به همراه سه فرزند حیدر، علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال 893 هـ در حالی که اسماعیل یکسال بیشتر نداشت، در قلعه اصطخر فارس زندانی کرد.

در فارس

اسماعیل به همراه مادر ودو برادرش در اصطخر، فارس به مدت چهار سال و نیم زندانی شدند. در این دوره سلطان یعقوب آق قویونلو مرد و بین فرزندانش رستم و بایسنقر جنگ درگرفت و رستم برای مقابله با بایسنقر، «سلطان علی» برادر بزرگ اسماعیل و خانواده‌اش را آزاد کرد، تا بتواند از پشتیبانی قزلباشان خانقاه اردبیل برخوردار شود. سلطان علی با شکوه فراوان وارد تبریز شد و با سپاهی از صوفیان بایسنقر را شکست داد. رستم از قدرت سلطان علی به وحشت افتاد و وی را در میانه راه تبریز و اردبیل به قتل رساند. سلطان علی برادر هفت ساله‌اش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادارش سپرد.

در اردبیل و لاهیجان

اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر به لاهیجان رفت و نزد امیر آنجا «کارکیا میرزا» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمانروای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبت‌های شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو تحت تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه‌های ایران باستان و تشیع امامی آشنا شده و مجموعه این آموزه‌ها او را برای بدل شدن به یک حاکم مقتدر، فرمانده نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.

بازگشت به اردبیل

قزلباشان به بهانه زیارت بقعه شیخ صفی الدین با کسب اجازه از کارکیا اسماعیل و مارتا را به اردبیل بردند هدف قزلباشها از این کار خروج از حیطه کارکیا بود. قزلباشان مارتا را به اردبیل فرستاده و خود به همراه اسماعیل به منطقه خلخال رفتند و نزدیک به سه ماه در روستاهای اطراف خلخال اقامت داشتند. ایشان در این مدت با خلفای خود در آناتولی ارتباط بر قرار کرده و از آنها می خواستند که ترکمانان  را جمع آوری کرده به ایران بفرستند در مدت سه ماه در حدود دو هزار ترکمان به طرق مختلف از آناتولی وارد ایران شده به اردوی اسماعیل پیوستند. در این هنگام اسماعیل ۱۲ سال و یک ماه بیشتر نداشت. از وقتی که اسماعیل از لاهیجان بیرون آمده بود تا هنگامی که در ارزنجان اردو زد در خدود هفت هزار ترکمان آناتولی به اردویش پیوستند که بیشتر از نه قبیله زیر بودند:
۱- شاملو از تاتارهای زاویه شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام
۲- تکه لو از قبایل تکه در ناحیه جنوبی آناتولی
۳- قاجار از تاتارهای شمال و شرق آناتولی
۴- روملو
۵- قره مان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
6- ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
7- ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
7- استاجلواز شرق آناتولی
۹- بیات از شرق آناتولی
علاوه بر این قبایل دستجاتی از قبایل مغول ساکن در نواحی تالش و سوادکوه نیز در اردوی اسماعیل بودند که در برابر ترکمانان در اقلیت بودند و "صوفیان تالشی" نامی ده می‌شدند.

از قیام تا پادشاهی
تصرف آذربایجان

در سال ۸۷۹ هفت سران ترکمان در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادیشان تصمیم بگیرند موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند عده ای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای اذربایجان حمله کنند و عده‌ای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که ترکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان حمله کرده آنجا را از آن خود کنند.
در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد. اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و شاه اسماعیل که به شجاعت و از جان گذشتگی مشهور بود بر شکوه خود میان وفاداران خویش افزود.
سردار خردسال با بزرگواری از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در ناحیه شرور نزدیک نخجوان در گیری سختی بین الوند بیگ آق قویونلو و لشکر شاه اسماعیل رخ داد(۸۸۰ش/۹۰۷ ق /۱۵۰۱ م) در این نبرد لشکریان شاه اسماعیل رشادت های فراوانی از خود بروز دادند و شعار تر کی "قربان اولدقم ٬صدقه اولدقم" سر داده اعلام جانفشانی در راه مولایشان اسماعیل می‌کردند سر انجام الوند بیک شکست خورد و به ارزنجان گریخت و شاه اسماعیل پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار ولایت شیعه که با آیین و افکار عمومی اکثریت اهل شهر تطابق داشت، اعلام کرد.(تبریز یکی از مهمترین پایگاههای محبین اهل بیت در آن زمان بود.)

شاه اسماعیل اول صفوی
کلاه خود شاه اسماعیل صفوی

وی در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت به کمک مریدانی که سخت به او معتقد بودند در سال هشتصد و هشتاد ه.ش شاه ایران شد و سلسله خویش را به نام جدش صفی الدین «صفویه» نامید


"شاه اسماعیل" پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند و فرمان داد، در بازارها ابابکر و عمر و عثمان را لعن کنند و هر کس مخالفت کرد، سرش را از تن جدا کنند. وی در مقابل مخالفت اطرافیان خود، مبنی بر عواقب رسمی کردن مذهب «شیعه اثنی عشری» گفت: «مرا بدین کار واداشته‌اند؛ خدای عالم و حضرت معصومین همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم و یک کس را زنده نمی‌گذارم، روز جمعه می‌روم و خطبه مقرر می‌دارم.

اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی

شاه اسماعیل در اولین اقدام مهم خود، در شهر تبریز مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت و مملکت صفوی اعلام نمود. نکته جالب این است که در آن هنگام برخی از مردم تبریز نیز شافعی مذهب که متمایل به اهل البیت می باشند بودند و الباقی شیعه بودند


"شاه اسماعیل" پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند و فرمان داد، در بازارها ابابکر و عمر و عثمان را لعن کنند و هر کس مخالفت کرد، سرش را از تن جدا کنند. وی در مقابل مخالفت اطرافیان خود، مبنی بر عواقب رسمی کردن مذهب «شیعه اثنی عشری» گفت: «مرا بدین کار واداشته‌اند؛ خدای عالم و حضرت معصومین همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم و یک کس را زنده نمی‌گذارم، روز جمعه می‌روم و خطبه مقرر می‌دارم.
در مورد انگیزه‌های شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب تشیع باید گفت: این اقدام اولاً توان یک ایدئولوژی مذهبی پویا را به خدمت دولت جدید درآورد و به دولت قدرت غلبه بر مشکلات را می‌داد. ثانیاً اینکه این عمل تمایز آشکاری بین دولت صفویه و امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، بوجود آورد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویّت ارضی و سیاسی داد.
دکتر ولایتی در این مورد می‌گوید: شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب شیعه اثنی عشری، دو مقصود را دنبال می‌کرد: یکی برانداختن حکومت ملوک الطوایفی و دیگری جایگزین کردن حکومتی مقتدر و متمرکز تحت لوای مذهب تشیع.

پیوستن قبایل ترکمان آناتولی

ایل ترکمان بهارلو (از اولاد بایرام خوجه بهارلو و از ایلات تشکیل دهنده قراقوینلوها بودند) قبل از تسخیر تبریز (۹۰۷ ق / ۱۵۰۲ م)به سرکردگی حسن خان به شاه اسماعیل پیوستند.

ایجاد وحدت ملی

پس از سقوط ایلخانان مغول و به مدت حدود دو قرن در ایران از بلخ تا دیاربکر وضعیت ملوک الطوایفی حاکم بود. «روملو» در خصوص سال ۸۸۰(۱۵۰۱ م./۹۰۷ ه.ق.) مجموعه‌ای از حکام محلی را نام می‌برد، که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: سلطان حسین بایقرا آخرین شاه تیموریان در خراسان، بدیع الزمان میرزا در بلخ، سلطان مراد در عراق عجم، حسین کیای چلاوی در سمنان، مرادبیک بایندر در یزد و شاه اسماعیل در آذربایجان.
شاه اسماعیل با برخورداری از نیروی جان بر کف ترکمان عزم نمود، که ایران را متحد سازد. ابتدا سلطان مراد حاکم عراق عجم -که پسر سلطان یعقوب آق قویونلو بود- را در نواحی مابین همدان و بیجار شکست داد و سلطان مراد به شیراز گریخت. شاه اسماعیل او را تعقیب نمود و او از ترس به بغداد گریخت و شاه اسماعیل بدون جنگ شیراز را تصرف نمود و از آنجا به قم رفت.
سپس بر حسین کیای چلاوی حاکم سمنان و فیروزکوه پس از جنگی سخت غلبه کرد. و نهایتا یزد و ابرقو را که در اختیار محمدکره بود، تصرف کرد و از شهری به شهری رفت و حکام محلی را برانداخت و یا تابع خود نمود. آنگاه در سال ۸۸۷ ه.ش. (۹۱۴ه.ق.) عازم عراق عرب شد و بغداد و نجف را نیز فتح نمود. بدین ترتیب او در مدت هفت سال تمام ایران بزرگ به جز برخی نواحی نظیر خراسان و ارمنستان را تصرف نمود و حکومتی واحد و مستقل را در آن برقرار ساخت و به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری نمود.

کشورداری

شیوه کشور داری شاه اسماعیل و ترویج مذهب شیعه مانع از تجزیه یا تقسیم احتمالی ایران آشوب زده میان دو قدرت بزرگ آن زمان عثمانیها و ازبکها شد. وی برای تعدیل سیاستهای افراطی سران ترکمان، صوفیان و مریدان حیدری، علمای ایرانی و نیز جبل عامل، کوفه و بحرین را به تدوین کتابهای فقهی در زمینه شیعه جعفری دعوت کرد .
از جمله اقدامات شاه صفوی برای تجلیل از امامان شیعه ضرب سکه با نام امامان دوازده‌گانه شیعه، قرار دادن نام ۱۲ امام معصوم به عنوان سجع مهر شاهی ، تعمیر و توسعه آرامگاه امامان در شهرهای عراق و مشهد و نیز ایجاد ساختمان مقبره برای امام‌زاده‌ها در شهرهای ایران و طرح آب رسانی از فرات به نجف بود.
شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به افرادی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود و بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس الدین لاهیجانی، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.
شاه اسماعیل به رسوم و آیین‌های مذهبی و ملی بسیار علاقه نشان می‌داد و به ایجاد آبادانی و بناهای یادبود اهتمام داشت. مهم‌ترین آثاری که از دوران وی به یادگار مانده، عبارت‌اند از ۴ بازار دور میدان قدیم اصفهان؛ مدرسه ‌هارونیه و بقعه امام زاده هارون در اصفهان. وی بناهای یادبودی هم در اوجان فارس و شیراز و آبادانی و ساختمانهای متعددی در خوی و تبریز بنیاد کرد.

جنگ با دشمنان خارجی

شاه اسماعیل اول صفوی
جنگ شاه‌اسماعیل و ابوخیرخان

شاه اسماعیل توانست در مدتی کوتاه با تدابیر جنگی و نیز با رشادت‌هایی که به کار می‌برد ایران را متحد کرده و در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی بخصوص ازبکان و عثمانی‌ها که از شرق و غرب به ایران حمله می‌کردند به خوبی مقاومت کند.
دفع فتنه ازبک و آزادی خراسان: (918 - 916 هجری قمری/ 1512 - 1510 میلادی)
شاه اسماعیل که با آشوبگری و اغتشاش به سختی دشمنی می‌کرد تبریز را به پایتختی برگزید و در همان سال تاجگذاری به جنگ قوم ازبک رفت (این قوم در شمال شرق ایران در ازبکستان فعلی ساکن بوده و هرگاه که فرصتی به دست می‌آورند به خاک ایران تجاوز می‌کردند). در نبرد مرو که در حوالی مرو رخ داد ۱۷۰۰۰ ایرانی توانستند ۲۸۰۰۰ سپاهی ازبک را درهم بکوبند.
خان ازبک که پدرانش دست تیموریان را از ماوراءالنهر کوتاه کرده و شیبک‌خان نیز، مقارن 913 هجری قمری/ 1507میلادی خراسان را از چنگ اولاد سلطان حسین بایقرا بیرون آورده بود، از خاندان شیبانیان ماوراءالنهر بودند. محمدخان شاهی‌بیگ معروف به شیبک‌خان، در آیین تسنن تعصب بسیار داشت و بعد از غلبه بر خراسان، در مشهد طوس و در هرات هر کس را که به تشیع منسوب بود، به‌شدت عقوبت می‌کرد و یا با خشونت بسیار می‌کشت. چون داعیه خلافت داشت و خود را حامی‌ مذهب تسنن هم می‌دانست، از غلبه تشیع در ایران ناخرسند بود و به شاه اسماعیل نامه‌های تهدیدآمیز آکنده از طعن و دشنام می‌نوشت. ازبک، شاه ایران را به خاطر داشتن عقاید تشیع به‌شدت تحقیر می‌کرد و به لشکرکشی به ایران تهدید می‌نمود. نامه‌های او بیش از حد تحقیرآمیز و آکنده از دشنام بود و به‌شدت غرور شاه جوان را جریحه‌دار می‌ساخت. اقدام او به دست‌اندازی به کرمان سرانجام پادشاه صفوی را به لشکرکشی برضد او مصمم کرد.
برای دفع فتنه ازبک، که در خراسان به‌شدت در آزار شیعیان می‌کوشید و در تمام آن خطه، در تعقیب شیعه و برانداختن این آیین، خشونت را از حد گذرانده بود، شاه اسماعیل لشکر به خراسان برد. مشهد طوس را آزاد کرد و سپاه ازبک را مغلوب و تا حدود مرو دنبال نمود. هرات را هم به‌تصرف خود درآورد و در نزدیک مرو در برخورد با سپاه شیبک‌خان، او را به‌سختی شکست داد. طی این نزاع، نزدیک ده هزار تن ازبک کشته شدند و شیبک‌خان هم در معرکه نبرد به‌قتل رسید. (916 هجری قمری/ 1510 میلادی)
جسدش را صوفیان لشکر به‌اشارت صوفی اعظم و در واقع برای خرسندی خاطر او، تکه تکه کرده و خوردند. از سر او یک جام زرین برای شاه درست کردند. دست بریده او را، شاه نزد حاکم مازندران فرستاد تا بدین‌گونه او را که به خاطر اتکاء بر قدرت ازبک نسبت به شاه صفوی، دم از استقلال می‌زد، به‌راه اطاعت درآورد.
در فتح مرو، پادشاه صفوی، خواجه ظهیرالدین بابر، فرمانروای تیموری هند را که به چنگ ازبک اسیر افتاده بود، با حرمت و عزت شایسته به نزد بابر فرستاد و بدین‌گونه بین خاندان صفوی و تیموریان هند رابطه دوستی برقرار کرد که بعد از وی نیز دست‌کم برای مدتی هم‌چنان باقی ماند. با آن‌که حاصل بلافاصله این دوستی که اتحادی مشترک علیه خانان ازبک بود به پیروزی منجر نشد و حتی امیرالامرای سپاه صفوی، امیر یاراحمد اصفهانی معروف به منجم ثانی، در طی جنگ کشته شد (918 هجری قمری/1512 میلادی)، اما شاه صفوی چندی بعد این شکست را جبران کرد و به‌زودی بار دیگر مهاجمان ازبک را به ترک خراسان و عقب نشینی به ماوراءالنهر واداشت.

شاه اسماعیل اول صفوی
نبرد شاه اسماعیل اول با عثمانی: (920 هجری قمری/ 1514 میلادی):

پیشروی شاه اسماعیل اول در ماوراءالنهر و گسترش مذهب شیعه در سرزمین‌های شرقی قلمرو اسلامی، برای بایزید دوم، سلطان عثمانی، که خود را پیشوای همه مسلمانان جهان می‌دانست، سخت گران می‌آمد. سعی صوفیان اردبیل در نشر و تبلیغ دعوت شیعی در نواحی آناتولی، دربار عثمانی را از آغاز دچار دغدغه خاطر ساخته بود. از سوی دیگر، زمزمه وجود پاره‌ای مذاکرات محرمانه بین سلطان صفوی با دشمنان اروپایی دولت عثمانی هم که در صورت صحت پیشرفت عثمانی را در اروپا متوقف می‌ساخت، موجب مزید توهم از دولت نوبنیاد صفوی گشت.
سلطان سلیم اول، پادشاه عثمانی که در این ایام مثل شیبک‌خان ازبک و حتی بیش از او، در آیین تسنن تعصب می‌ورزید، مبارزه با انتشار عقاید شیعه را لازمه داعیه خلافت اسلامی‌ خود می‌دانست و از بسط قدرت (شیخ اغلی) خانقاه اردبیل در مجاورت مرزهای شرقی قلمرو خود ناخرسند و دل‌نگران بود.

شورش شاه قلی تکلو در عثمانی در عهدشاه اسماعیل اول:

در این بین، بروز یک جنبش شیعی در آناتولی به نظر وی نوعی خطر تلقی شد. این جنبش عبارت بود از شورش شاه قلی تکلو «ربیع‌الاول 917 هجری قمری/ ژوئیه 1511میلادی» که در نواحی شرقی عثمانی بر ضد دولت قیام کرد. چیزی که در این ماجرا مزید توهم سلطان سنی عثمانی شد، آن بود که بعضی از طوایف تکلو از مدت‌ها پیش در اردبیل به دسته‌های ترکمان پیوسته بودند. ماجرای این شورش، سلطان عثمانی را به‌شدت نسبت به دسته‌های قزلباش و تکلو به خشم آورد. لاجرم در دفع آن عمدا" به خشونتی سبعانه دست زد که به قتل عام چهل‌هزار تن از شیعیان آناتولی منجر گشت. بعد از آن هم از بیم آن‌که پادشاه شیعه برای انتقام از این کشتار با دشمنان اروپایی عثمانی بر ضد وی متحد شود و برای وی دشواری‌هایی به وجود آورد، پیشرفتی کرد و لشکری عظیم که گفته شده تعداد آن به یکصد و بیست‌هزار تن می‌رسید، با تجهیزات فراوان، از جمله با توپخانه‌های قوی و سلاح‌های آتشین و مخرب از جانب ولایت جزیره، در شمال عراق، به‌راه افتاد و عازم آذربایجان شد.
سپاه ترکمانان در این هنگام از حیث تعداد به‌زحمت به نیمی ‌از این عده می‌رسید ( برخی گفته اند شاه اسماعیل حدود 30 هزار سرباز برای این جنگ داشته است) و البته هم فاقد اسلحه آتشین کارساز و فراوان بود. از سوی دیگر، سپاه ترکمانان طرز آرایش نیرو در برابر توپخانه را هم که برایش ناشناخته بود و تازگی داشت، نمی‌دانست. پادشاه صوفی که در این ایام در نواحی عراق بود، با این تعداد سپاه از اصفهان با عجله به‌دفع دشمن شتافت. محمد‌خان استاجلو حاکم دیاربکر هم که قلمرو او یک هدف عمده این لشکرکشی سلطان سلیم بود و خود از صوفیان جان‌نثار خاندان صفوی محسوب می‌شد، با قوای خود به سپاه شاه پیوست. جنگ در دشت چالدران بین ارومیه و خوی در دوم رجب 920 هجری قمری/ 23 اوت 1514میلادی روی داد.
چالدران نام یکی از دهستان‌های دوگانه بخش سیه‌چشمه شهرستان ماکو، از شمال به دهستان قلعه دره‌سی و آواچیق، از جنوب به دهستان سگمن‌آباد و الند، از خاور به دهستان به‌جیگ و از باختر به مرز ایران و ترکیه محدود میباشد. دهستان چالدران از 84 روستای بزرگ و کوچک تشکیل شده که مهم‌ترین آن‌ها عبارت از سیه‌چشمه، قرخ بلاغ، بابالو، سعدل، امامقلی‌کندی، زیوه و خذرلی می‌باشد. این منطقه کوهستانی در نزدیک سلسله جبال ساری‌چمن در مرز ایران و ترکیه واقع و آب و هوای آن در قسمت‌های مرزی سردسیر و ییلاقی و در سایر قسمت‌ها معتدل است. آب روستاهای چالدران ازرودخانه‌های قزل‌چای و چالدران و قنات و چشمه‌سار تامین می‌شود. حرفه مردم آن زراعت و دامداری و تربیت زنبور عسل و محصول عمده آن غلات، حبوبات، پشم، لبنیات و عسل است. صنایع دستی چالدران شامل جاجیم‌بافی و جوراب‌بافی می‌باشد.

شاه اسماعیل اول صفوی

پادشاه صفوی در عرصه نبرد رشادت و جلادت فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد. حتی چند بار با شمشیر به توپ‌های دشمن حمله کرد و زنجیرهای آن‌ها را گسیخت. سپاه ترکمانان هم در دفع حمله مخالفان حرارت و جسارت فوق‌العاده نشان داد، اما پیروزی نصیب دشمن شد؛ که از حیث قدرت سلاح و تعداد سپاه بر نیروی ترکمان تفوق کامل داشت. محمدخان استاجلو با تعداد زیادی از امیران ترکمان در جنگ کشته شدند و شاه با قسمتی از سپاه خود به حدود همدان عقب نشست. در این جنگ سربازان ترکمان که تنها از سلاحهای سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده می‌کردند در برابر سپاه عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به سختی ایستادگی کرده و کشتار زیادی از دشمن به عمل آوردند و از ایشان تنها ۸۵ نفر زنده ماندند اما حتی یک نفر اسیر هم ندادند.
تبریز به دست عثمانی افتاد، اما ادامه توقف در آن‌جا برای سپاه مهاجم ممکن نشد. دو هفته بعد، شاه صفوی دوباره به تختگاه خود تبریز بازگشت. البته دیار بکر و قسمتی از نواحی کردنشین اطراف آن در دست عثمانی باقی ماند، اما سلطان عثمانی موفق به‌نابودی دولت نوبنیاد شیعی، که آن را سد راه توسعه خود در مرزهای شرق می‌دانست، نشد. اشغال بخش‌هایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس کبیر ادامه داشت. (البته پس از شاه اسماعیل نیز آنان هرگاه که فرصتی بدست می‌آوردند به ایران حمله می‌کردند و اختلافات مرزی و مذهبی دو کشور تا زمان سقوط امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول طول کشید.)
همسر اسماعیل به دست دشمن اسیر گشت و این واقعه تا آخر عمر، پادشاه جوان را دچار تألم شدید و احساس خفت کرد.
پس از این نبرد، شاه اسماعیل به عزاداری پرداخت، خرقۀ سیاه می‌پوشید و پرچم‌ها را به رنگ سیاه درآورد و بر روی آنها کلمۀ «القصاص» نوشته شد. وی دیگر مانند گذشته توجه خود را مصروف امور دولت نمی‌کرد.
شاه اسماعیل برای صوفیان که اکثراً جزء غلات شیعه بودند، خدای زنده و مظهر کمال و قدرت بود که همیشه پیروز می‌گردد، ولی شکست چالدران به افسانۀ شکست ناپذیری و عقیدۀ خرافی الوهیت وی پایان داد.

همکاری با غرب علیه عثمانی:

بعد از این شکست بود که پادشاه صفوی، فکر برقراری نوعی همکاری یا اتحاد با دشمنان غربی دولت عثمانی را مورد بررسی جدی قرار داد. فرستاده لودویگ، پادشاه مجارستان را که یک مارونی لبنانی به نام پطروس بود و سپس سفیر کارل پنجم پادشاه آلمان را به‌حضور نپذیرفت و چندی بعد ضمن نامه‌ای که به فرمانروای آلمان نوشت، از این‌که پادشاهان فرنگ به‌جای اتحاد بر ضد خطر عثمانی، با یکدیگر مخالفت ابراز می‌نمایند، اظهار تعجب کرد. «929 هجری قمری/ 1523میلادی» با این اظهار تعجب، پادشاه شیعه در واقع آمادگی خود را برای اتحاد با آن‌ها جهت تجدید یک جنگ هم‌زمان دوجبهه‌ای علیه عثمانی، به‌نحو قابل درکی اعلام کرد. در واقع مناسبات گذشته‌ای را که در اواخر عهد اوزون‌حسن آق‌قویونلو بین ایران و اروپا بر ضد توسعه قدرت عثمانی آغاز شده بود، قابل تجدید نشان داد. اما پیش از آنکه مذاکرات منجر به اقدامات جدی شود مرگ به‌سراغش آمد و این طرح همکاری، که تحقق آن هم به‌هر حال خالی از اشکال نبود به‌تعویق افتاد.

وسعت ایران در زمان شاه اسماعیل اول:

در ایام سلطنت شاه اسماعیل بنابر تجاوزات مداوم بیگانگان به ایران شمشیر بیشتر از قلم به کار می‌آمد. بنابرقول احسن‌التواریخ کشور ایران شامل آذربایجان، عراق عجم، خراسان، فارس، کرمان، خوزستان، بلوچستان و . . . بود و بلاد دیاربکر و بلخ و مرو نیز به قلمرو حکمرانی او درآمد.

مرگ

سلطان سلیم یکم که در فتح تبریز موفق شده بود که همسر محبوب شاه اسماعیل را به اسارت در آورد پس از خروج از ایران وی را گروگان گرفت و برای آزادی وی از شاه امتیازات کلانی خواست. اما اسماعیل برای بدست آوردن همسر محبوب خود حاضر نشد یک وجب از خاک ایران را به سلطان سلیم تسلیم کند. و آنچنان که گفته شده از دوری همسر خویش در سن سی و هشت سالگی درگذشت.
شاه اسماعیل پس از حدود 23 سال پادشاهی، در سن 38 سالگی در روز دوشنبه 19 رجب سال 930 درگذشت و جسد او را در آرامگاه نیاکانش در خانقاه «شیخ صفی» به خاک سپردند. وی هنگام مرگ نه فرزند از خود به یادگار گذاشت؛ چهار پسر به نامهای: طهماسب میرزا، القاسب میرزا، سام میرزا و بهرام میرزا. و پنج دختر بنامهای: خانش خانم، پریخان خانم، مهین بانو سلطانم، فرنگیس خانم و شاه زینب خانم.
پس از وی فرزندش شاه طهماسب یکم به پادشاهی ایران رسید.

 

شاه اسماعیل اول صفوی

 

منبع :

http://rasekhoon.net/article/show/158805/%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%B5%D9%81%D9%88%D9%8A/

 



خلاصه :
زمان حکومت : ۹۰۳ - ۸۸۱ خورشیدی (۹۳۰ - ۹۰۸ قمری و ۱۵۲۴ - ۱۵۰۲ میلادی)
شاه جانشین: شاه طهماسب یکم زادروز : ۲۶ تیر ۸۶۶ خورشیدی (۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ (میلادی)
درگذشت: ۲ خرداد ۹۰۳ خورشیدی، ۲۳ مه ۱۵۲۴ (میلادی) ۳۶ سال زادگاه : اردبیل محل فوت: اردبیل آرامگاه: اردبیل
منابع تحقیق :
پژوهشکده باقر العلوم www.pajoohe.com
www.beenesh.ir
Fa.wikipedia.org
و کتاب های :
جعفریان، رسول، صفویه از ظهور تا زوال، تهران:مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول:۱۳۷۸
حسینی، غیاث الدین بن همام الدین؛ حبیب السیر، زیر نظر دکتر محمد دبیر سیاقی،1362چاپ سوم
خواندمیر، امیر محمود؛ ایران در روزگار شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، بی جا، 1370 ش، چاپ اول، ص 438.
پارسا دوست، منوچهر؛ شاه اسماعیل اوّل، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، بی جا، 1375 ش، چاپ اوّل
روملو، حسن بیگ؛ احسن التواریخ، تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی، بی جا، انتشارات بابک، 1357ش، ص 68.
سیوری، راجر؛ ایران در عصر صفوی، ترجمۀ احمد صبا، بی جا، کتاب تهران، 1363 ش، چاپ اوّل
تاج بخش، اجمد؛ تاریخ صفویه، شیراز، انتشارات نوید، 1372 ش، چاپ اوّل ص 59 .
ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ روابط خارجی ایران در عهد شاه اسماعیل، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1375
تاریخ ایران و جهان (۲)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تالیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲
مهدی کیوانی. اسماعیل اول صفوی. دایرةالمعارف اسلامی.
عالم آرای عباسی
جهانگشای خاقان
روضه الصفا
تاریخ جهان آرا
لب التواریخ
درباره مهرهای شاه اسماعیل اول
گلشن مراد
ایران عصر صفویه

بیات های منطقه فارس قبل ازآمدن به منطقه فارس

 

 بیات های منطقه فارس قبل از آمدن به منطقه فارس

 

 

 همانطور که قبلا اشاره نمودم ایل بیات یکی از 24 ایلات

ترک اوغوز می باشد

که در زمان سلجوقیان به همراه دیگر ایلات ترک اوغوز تبار به

غرب رودخانه جیحون و فلات قاره ایران وارد شد

و بنا به دلایلی این طایفه دچار پراکندگی شد

و در نقاط مختلف پراکنده گردیدند اغلب طوایف ایلات بیات

به صورت مستقل به حیات خویش ادامه دادند مانند

بیات های منطقه ماکو ،

الیگودرز ، منطقه همدان ، اراک  و خراسان ، کرمان یا بیات های کشور

آذربایجان ، ترکیه ، شمال کشور عراق (کرکوک) و افغانستان

اما گروه اندکی از طوایف بیات در دیگر اتحادیه های ایلیاتی

جدید التاسیسی مانند اتحادیه ایلیاتی اینانللو ادغام شدند

بیات مستعلی بیگ :

 پس از فروپاشی ایل بیات دسته هایی از ایل بیات در نقاط مختلف

پراکنده شده اند و جمعیت زیادی از آن ها به سرزمین

آناطولی(ترکیه امروزی) رفته اند و از آنجا به سرزمین شام(سوریه) و

تعدادی هم به شمال عراق رفتند

بیات مستعلی بیگ زیرمجموعه طایفه بزرگ بیات شامی است

(بیات های سوریه) که جزو متحدین با ایل اینانلو(ایناللو) بودند

و همراه آنها کوچ می کردند و مدتی در منطقه حلب بودند و بعدها به

منطقه دیاربکر آمدند و در اوایل تشکیل صفویه وارد ایران شدند

در زمان شاه عباس اول صفوی به منظور حراست از پایتخت

جدید صفویه گروهی از آنان به اطراف اصفهان و جنوب ایران منتقل شدند

 گروهی در شمالغرب اصفهان یعنی مناطق فریدن ، چادگان ،گلپایگان و خوانسار

. گروهی در جنوب غرب اصفهان یعنی منطقه سمیرم  مستقر شدند

بیات های منطقه سمیرم چون بزرگ آنها در زمان شاه عباس اول صفوی ،

مستعلی بیگ بیات بوده است به بیات مستعلی  بیگ مشهور شدند

البته نکته جالبی دیگری که این مطلب را تایید می کند طرز تلفظ

کلمه " خدمت " است

چنان که میدانید کلمه" خدمت " از ریشه کلمه عربی " خدم "می باشد

چنانکه در زبان عربی و فارسی به یک صورت تلفظ می شود

اما پدربزرگم که از نسل قدیمی تر بود کلمه را به صورت

" خذمت " تلفظ می کرد جالب است که در کشور ترکیه هم این

کلمه را به صورت" خذمت " بیان می کنند

در سال 1204 هجری قمری در اثر حمله ارتش قاجار به منطقه کهرویه در سمیرم

که به جنگ کهرویه مشهور است تعداد

طوایف ترک حاضر در سمیرم دچار آسیب شده و تعدادی از افراد آنها کشته شد

و باعث  پراکندگی آنها گردید از جمله طایفه بیات مستعلی بیگ

بخشی از طایفه مستعلی بیگ مستقل باقی ماند اما گروه هایی از آن

به ایلات و طوایف دیگر پیوستند از جمله 

گروهی به ایل بختیاری پیوستند و لر زبان شدند که ساکن در ایذه هستند

گروهی به ایل سرخی در استان فارس ملحق شدند که قادر به تکلم زبان ترکی نیستند

گروهی به طایفه قرایی پیوستند که به بیات قرایی مشهور شدند

از جمله در مناطق استهبان ، نی ریز ،و بوانات و بیدزرد شیراز ، محله باسکول

حاج قنیر شیراز ، روستای گشنکان پایین تر از کفترک ساکن شدند

(نقل است حسین خان قرایی گروهی از آنها را با خود در حدود زمان ناصر الدین شاه قاجار

 به شرق استان فارس یعنی مناطق بوانات ، نی ریز و استهبان برد 

برای همین بین بیات های مستعلی بیگی که به طایفه قرایی پیوسته بودند جدایی افتاد

 و از طایفه قرایی مستقل شدند

که شامل بیات های مستقر در  بیدزرد شیراز ، محله باسکول

حاج قنیر شیراز ، روستای گشنکان پایین تر از کفترک ساکن می شوند)

گروه نیز به طایفه دره شوری ملحق شدند که به ایپکلو مشهور گشتند

گروهی نیز به طایفه کشکولی ملحق شدند که به بیات کشکولی شناخته می شوند

گروهی به تیره های ترک سکیز ، صفی خانی  پیوستند

بعدا باقی مانده طایفه بیات مستعلی بیگ که در سمیرم بودند

دو جنگ با تیره قرمزی و نره ای کردند که باعث شد

طایفه بیات مستعلی بیگ دیگر به سمیرم برنگردند 

اما جمعیت هایی از آنها  که در منطقه سمیرم بودند بعدا

به تیره نره ای و گروهی به طایفه نفرعراقی ملحق شدند

که  بیات نفر مشهور شدند)

 بیات آغ اولی :

 این طایفه از بیات ها در زمان عادلشاه افشار به ریاست صالح خان بیات

که به حکم بیگلر بیگی(استاندار منطقه فارس) برگزیده شده بود

از منطقه خراسان رهسپار شیراز شدند

امروزه طایفه بیات آغ اولی علاوه بر سکونت در محله بیات شیراز

و همچنین محله لب آب در شهر شیراز ساکن می باشند


 بیات بردی (کرمانلی بیات):

این گروه از بیات ها در زمان حافظ شیرازی و زمان جنگ بین حاکم کرمان و حاکم شیراز

به شیراز آمدند و در محله مسجد بردی(محله قصر الدشت) در  مجاورت مسجد بردی

ساکن شدند و اولین و قدیمی ترین گروه از بیات ها هستند که به شیراز آمدند

خیلی از بازماندگان آنها امروزه از گذشته خویش بی اطلاع هستند

به علت استقرار در مجاورت مسجد بردی به بیات بردی معروف شدند





 


قره بیات(بیات بزرگ)

قره بیات(بیات بزرگ)

 

 


لازم به توضیح است که بین کلمات قره و قارا تفاوت وجود دارد

قره به معنی بزرگ و قارا به معنی رنگ سیاه است

معمولا به اشتباه این دو کلمه را در یک معنا قرار می دهند

در مورد علت نامگذاری این طایفه از بیات دو دلیل زیر مطرح شده است :

نخست گروهی از ترکان بیات که در قلمرو مغولان زندگی می کردند

به قره بیات معروف بودند جالب است که هنوز در مغولستان

گروهی از ترکان بیات زندگی می کنند که مسلمان نیستند

و در کشور مغولستان نه به عنوان مغول بلکه به عنوان ترک های

ساکن در مغولستان شناخته می شوند

(قفس اوغلی ص ۱۶۵ پانویس ۲۱تاریخ)

بر اساس گفته اسکندر بیگ ترکمان نویسنده کتاب عالم آرای عباسی

که معاصر با شاه عباس اول صفوی بوده است

قره بیات ها داخل اولوس جغتای بودند

( قره بیات ها در اولوس جغتای ابتدا زندگی می کردند )

(کتاب اسکندر بیگ صفحه 1087/

کتاب نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی  نوشته فاروق سومر- صفحه 230

ترجمه دکتر احسان اشراقی ، دکتر محمد تقی امامی سال چاپ 1371)

" اولوس جغتای سهم جغتای فرزند دوم چنگیز خان از متصرفات پهناور پدرش بود،

که در شرق از سرزمین اویغوران شروع می شد و تا کنار آب آمویه درغرب امتداد می یافت ،

این اولوس در طی وحدت امپراطوری تا مرگ منگو خان بخشی از امپراطوری مغول

محسوب می شد

که به علت نزدیکی به پایتخت امپراطوری به شدت تحت تأثیر تحولات سیاسی آن قرار داشت

و مناطق یکجانشین آن توسط نواب خان بزرگ اداره می شد "(1)

( پایان نامه اولوس جغتای از مرگ چنگیز تا روی کار آمدن تیمور/

نوشته حیدری مهر)

و قره بیات ها همراه با مغولان هنگام فتح ایران وارد ایران شدند و در منطقه نیشابور

ساکن گردیدند

و هنوز گروهی از قره بیات ها در اطراف نیشابور زندگی می کنند

البته قره بیات ها به دیگر نقاط ایران از جمله منطقه مراغه هم رفتند

که زمانی پایتخت ایلخانان مغول بود از این جهت عمده جمعیت مردم

مراغه  از نسل قره بیات هستند گروهی از آنها نیز بعدا

به منطقه ساوه رفتند بیاتهای ساوه هم از قره بیات هستند

شاهدی که بر این مدعاست وجود روستایی به اسم قره بیات در منطقه ساوه است

 همچنین محل تولد تیلیم خان بیات شاعر بزرگ ادبیات ترکی 

روستای«مرغئی »(مراغه)از منطقه مزلقان چای ساوه می باشد.

که نامش از شهر مراغه گرفته شده و تایید کننده مهاجرت گروهی

از قره بیات های مراغه به منطقه ساوه است

این روستا درتقسیمات فعلی کشوری جزءبخش نوبران است

شهرت و اعتبار این طایفه از سالهای آخر قرن دهم و مقارن اوایل سلطنت شاه عباس آغاز شد و تا اوایل قرن سیزدهم ادامه یافت . در سال ۱۰۰۰ قره بیاتها که از دو سه سال قبل پیشرویهای ازبکان را متوقف کرده و مانع سقوط تعدادی از شهرهای خراسان شده بودند سرانجام تسلیم قوای عبدالمؤمن خان ازبک شدند و بسیاری از بزرگانشان از جمله محمود سلطان پسر باباالیاس به قتل رسیدند اما سال بعد صفویان نواحی اشغالی خراسان را از دست ازبکان خارج ساختند. شاه عباس در ازای خدمات قره بیاتها املاک بزرگان بیات نیشابور را از جمیع مالیاتها معاف کرد و محمد سلطان پسر دیگر بابا الیاس را به حکومت اسفراین گماشت . حکومت اولاد باباالیاس به نیشابور هم کشیده شد و تا پایان سلطنت شاه عباس اول ادامه یافت (همان ص ۳۳۳ ۳۳۷ـ۳۳۹ ۷۹۴). طوایف بیات نیشابور در سالهای قدرت نمایی و سلطنت نادرشاه افشار (۱۱۴۸ـ۱۱۶۰) در اغلب جنگهای او شرکت داشتند و حکومت موروثی خوانین بیات بر نیشابور که تا اواسط سلطنت فتحعلی شاه (۱۲۱۲ـ ۱۲۵۰) ادامه یافت در همین سالها شکل گرفت (مروی ج ۱ ص ۸۱ ۱۰۹ ج ۳ ص ۹۶۱ ۱۱۳۴). پس از قتل نادرشاه بعضی از رؤسای طوایف قره بیات نیشابور با استفاده از فرصت به دست آمده به قدرت نمایی پرداختند و به مقامات و مناصب عالی اداری و لشکری دست یافتند

 این علامت در کتاب " شجره تراکمه " 

نوشته ابوالغازی بهادرخان به عنوان علامت ایل بیات آمده ،

در کل برای قوم بیات پنج علامت در منابع مختلف ترکی آمده است

که همگی برگرفته از تامغای(نشان) باستانی قوم ترک بیات است

علامت فوق توسط ترکان بیاتی که در مغولستان زندگی می کنند

مورد استفاده بوده است در زیر سنگ قبر یکی از ترکان بیات

در مغولستان را مشاهده می کنید که علامت فوق بر روی آن حک شده است

در پایین مجسمه ای یکی از سربازان ترک بیات که در ارتش چنگیز خان مغول بوده است

را مشاهده می کنید که زره ای را برای آن بر اساس زره های قدیمی باز طراحی کرده اند

در زره این سرباز ترک بیات هم علامت قوم ترک بیات که در کتاب شجره تراکمه آمده ،

حک گردیده است

اما آقای علی قصابی نژاد از محققین در موضوع اقوام ترک

دلیل دیگری را در قره بیات خواندن این طایفه از بیات ها می داند

ایشان می گوید :

"تشابه عنوان این طایفه با قره بیاتهای شامی این گمان را تقویت می‌کند که

اینان احتمالا شعبه‌ای از قره بیاتهای شام بوده اند که پیش از قرن دهم به خراسان

مهاجرت کرده اند.

اما دلیل روشنی برصحت این مدعا در دست نیست تنها احتمال قابل اعتنا اخبار مهاجرت اجباری

قره تاتارهای آناطولی است که در آغاز قرن نهم به دستور تیمور لنگ به سوی خراسان و ترکستان

حرکت کرده بودند.

گروههایی از این مردم هنگام مهاجرت از صفوف مهاجران گریختند و در گوشه و کنار مسیر

مهاجرت پنهان شدند"

در واقع آقای علی قصابی نژاد دو نظر دیگر را در مورد پیشینه این طایفه مطرح می کند

و آن این است که احتمال دارد  از قره بیات های شامی باشند

(بخشی از طایفه بیات که در اطراف حلب بودند)

که این احتمال را ضعیف میداند یا احتمال قوی می دهد

که جزو بیات های منطقه آناطولی(ترکیه) باشند

که هنگام مهاجرت اجباری قره تاتارهای منطقه آناطولی که به دستور تیمورلنگ اتفاق افتاد

این بخش از بیات های آناطولی با آنها همراه شده و همراه با بخش هایی از قره تاتارهای آناطولی

در خراسان ساکن گشتند و چون همراه قره تاتارها و در مجاورت قره تاتارها ساکن شده

و زندگی می کنند به قره بیات مشهور گشتند

همچنین در بعضی منابع تاریخی گفته شده است

بطور کلی بیات های منطقه خراسان ترکیبی از بیات هایی است که در

سه دوره زمانی در آنجا ساکن شدند

1_ قره بیات ها که از قوم ترک بیات بودند ولی متحد با مغولها

و در زمان فتح ایران توسط مغولها در منطقه خراسان ساکن گردیدند

2_ بیات های شاملو که مدتی در منطقه حلب در شام بودند و در زمان سلسله

آغ قویونلو وارد ایران شدند و در دوران صفویه گفته می شود

تعدادی ازآنها به عنوان نیروی نظامی در ارتش صفوی در خراسان ساکن گردیدند

3_ بیاتهایی که نادرشاه افشار ازکرکوک(در شمال کشور عراق) به ایران منتقل کرد

و عده ای  از آنها را در خراسان ساکن گردانید

"اینان به روایتی به هرات رفتند و به روایت دیگر به طوایف بیات نیشابور(قره بیات) پیوستند

(استرآبادی ص ۱۹۳ مروی ج ۱ ص ۲۵۴)"

گروهی  از بیات ها بعد از فروپاشی ایل بیات در شمال کشور عراق امروزی

از جمله در منطقه کرکوک مستقر شده اند

هنوز هم تعدادی از آن ها در شمال کشور عراق زندگی می کنند

در عراق و سوریه ترک ها به ترکمان مشهور هستند

بر طبق منابع تاریخی بعد از لشکر کشی نادرشاه افشار به آن منطقه ، 

تعدادی از خانوارهای آن ها را با خود همراه نموده و در منطقه

خراسان یعنی اطراف نیشابور اسکان می دهد

در سال 1820 میلادی جیمز ریج در سفرنامه خود که از

مناطق بیات نشین در عراق دیدن کرده بود نوشته است :

سرزمین بیات در عراق که از شهر کفری شروع شده و حتی به جمن میرسد

بسیار وسیع و حاصلخیز است که موطن اصلی بیات ها می باشد

وقتی به آنجا رسیدم حسن قره قوش رییس قبیله بیات در عراق

به استقبال ما آمد و ما را برای صرف غذا دعوت کرد...

رییس قبیله بیات تاریخ دقیقی از آمدن اجدادشان به این سرزمین را

نمی دانست فقط گفت که این زمین ها را سلطان به ما عطا کرده

و ما هیچ مالیاتی پرداخت نمی کنیم و این زمینها ملک ما هستند

در مقابل به دولت عثمانی برای حمایت از شهر بغداد و اطراف آن

کمک نظامی می کنیم همچنین رییس بیات تاکید کرد که

نادرشاه افشار اکثر سربازان بیات را به خراسان بازگردانده

و حالا حدود ده هزار نفر سواره نظام باقی مانده اند

(سال ها بعد در زمان حکومت احمد خان ابدالی اولین پادشاه افغان 

تعدادی از خانوار های آن ها به افغانستان کنونی مهاجرت نموده که

هنوز در آنجا زندگی می کنند)

(در آن زمان نادرشاه افشار نایب السلطنه شاه طهماسب دوم صفوی بود 


و عملا حکومت او را اداره می کرد و هنوز اعلام پادشاهی نکرده بود)


گفته این نکته ضروری است بیات هایی که به فرمان نادرشاه افشار

مجبور به کوچ از کشور عراق کنونی به سمت خراسان شدند

تعدادی از آنها در طول مسیرشان ساکن گردیدند

و در مجموع در مناطق مختلف مناطق مختلف مانند

نیشابور ، افغانستان ، ساوجبلاغ ، ماهدشت ، حوالی تهران

و در ساوه واقع در استان مرکزی ساکن گردیدند

عمده جمعیت بیات های خراسان را قره بیات هایی تشکیل میدهند

که به عنوان نیروی متحد با مغولها در منطقه خراسان ساکن گردیدند

و  چون هر سه این گروه از قوم ترک بیات هستند و از یک ریشه

و خون هستند و باهم فامیل می باشند در جوار هم ساکن و ادغام شدند

البته حضور گروهی از بیات ها در افغانستان قبل از آمدن 

بیات های عراق به افغانستان اثبات شده است

هچنین بخش محدودی از آنها برای در امان ماندن از حملات ازبک ها

یا در امان ماندن از حمله احمدشاه درانی پادشاه افغانستان که به خراسان حمله کرد

به استان گلستان  پناه برده اند 

البته عمده جمعیت بیات را در استانهای گلستان ، مازندران و گیلان

طایفه شامبیاتی تشکیل می دهد که یکی از طوایف ایل بیات هستند

در نگارش مطلب بالا بطور محدود از منابعی چون :
کتاب پیوستگی قومی اوغوز نوشته آقای حسین جدی بایات ،
سایت iranian history on this day نوشته نوشیروان کیهانی زاده
و اطلاعات استاد یوسفی استفاده شده است، مقاله تاریخچه بیات و بیاتی ها
در ایران نوشته علی قصابی نژاد برگرفته از سایت bayat.id.ir