بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

صاحب منصبان قوم بیات

 
صاحب منصبان قوم بیات

در این مطلب به معرفی افرادی از قوم بیات خواهیم پرداخت که در

سلسله های صفویه تا قاجار دارای مقامات کشوری و لشکری بوده اند

سلسله صفویه :

لازم است بدانید قزلباش و شاهسون فقط یک عنوان نظامی

در عصر صفوی است

و معنای قومیت را نمی دهند متاسفانه به اشتباه در کشور افغانستان

قزلباش را به عنوان قومیت در نظر می گیرند

در صورتی که از نظر تاریخی در بین ترکها قومیت قزلباش نداشته و نداریم

1_ عزیز آقا بوزچه لو بیات :

عزیز آقا از فرماندهان شاه اسماعیل اول صفوی بود که بعد از شکست

شیبیک خان ازبک و کشته شدن او در جنگ سر او را بریده و به شاه اسماعیل

هدیه می دهد نقل است که شاه اسماعیل اول صفوی با گفتن جمله

" بو چوخ بهادور " از این هدیه ابراز خوشحالی کرده بعد از این واقعه

به لقب " آدی بهادور " مشهور می گردد و شاه اسماعیل منطقه شمال فراهان

یعنی جنوب کهستان درگزین که امروزه شهر کمیجان می باشد را به

عنوان تیول به او و طایفه بوزچلو می بخشد لازم به ذکر است

منطقه کمیجان تا پیش از این به عنوان بلوک بوزچه لو شناحته می شد

(اسکندر منشی/ج1/ص33)

لازم به ذکر است طایفه بوزچه لو یکی از طوایف قوم ترک بیات است

که در دفاتر مالیاتی مربوط به دوره عثمانی به عنوان اولین طایفه از

بیست طایفه قوم بیات که ساکن در سرزمین های امپراتوری عثمانی بوده اند

از آن نام برده شده است بعد از ورود آن ها به ایران دوره آغ قویونلو ها

و یخصوص صفویه تحت عنوان ایل بوزچه لو شناخته شده اند
برخی از امرای خاندان بوزچه لو با قدرت گیری

اوزون حسن به آغ قویونلوها پیوستند(طهرانی 1978:148)

صحیح این است که از آن ها تحت عنوان " بوزچه لو بیات " نام برده شود

(مقاله بررسی نقش ایل بزچلو در عصر صفویه

علی ابوالقاسمی/تاریخنامه خوارزمی/شماره بیستم/ زمستان 1396)

(سومر 329_1390:328)

2_ سلیمان بیگ بیات :

از بزرگان دولت صفویه و امرای ارتش صفوی در زمان شاه طهماسب اول بود

(نویدی ص 111 تاریخ قزلباشان ص 24)

3- حسن بیگ بیات یوزباشی :

برادر سلیمان بیگ بیات و از سرداران

دولت صفویه در زمان شاه طهماسب اول بود
(نویدی ص 111 تاریخ قزلباشان ص 24)

4_ امیرشاه بیگ بیات :

از سرداران ارتش صفوی در زمان شاه طهماسب اول صفوی 

و از بزرگان بیات ها بود

(نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی/ نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی/ص 130)

( کتاب ایل اینانلو در گذر زمان جلد دوم/ص496/خرم احسانی)

5_ سیف بیگ بیات :

از سرداران ارتش صفوی در زمان شاه طهماسب اول صفوی 

و از بزرگان بیات ها بود

(نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی/ نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی/ص 130)

( کتاب ایل اینانلو در گذر زمان جلد دوم/ص496/خرم احسانی)

6_ حاج اویس بیگ بیات :

از سرداران ارتش صفوی در زمان شاه طهماسب اول صفوی 

و از بزرگان بیات ها بود

(نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی/ نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی/ص 130)

( کتاب ایل اینانلو در گذر زمان جلد دوم/ص496/خرم احسانی)

7_ علی سلطان بیات :

از سرداران و حکام صفویه در زمان شاه طهماسب اول صفوی 

و از بزرگان بیات ها بود

(نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی/ نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی/ص 130)

( کتاب ایل اینانلو در گذر زمان جلد دوم/ص496/خرم احسانی)

8ـ سلطان علی بیگ بیات :
از فرماندهان ارتش صفوی و سرداران شاه محمدخدابنده از

سلاطین صفوی بود که در جنگ با عثمانی در سال 993 هجری قمری کشته شد

(کتاب دون ژوئن ، تالیف اروج بیک بیات ، ترجمه مسعود رجب نیا ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ،

تهران 1338 ، صفحه 209 ، 218 ، 225 ، 226 )

9ـ حسینعلی بیگ بیات :

برادر سلطان علی بیگ و از امرای شاهسون و نخستین سفیر شاه عباس اول صفوی به اروپا بود




تصویر بالا متعلق به حسینعلی بیگ بیات است که در جریان

سفرش به اروپا از او در شهر پراگ به سال 1601 میلادی

کشیده شده است

( او در این نقاشی ملبس به لباس بزرگان دربار صفویه است )

(اروج‌بیگ، ص 268ـ269؛ فلسفی، ج 4، ص 1475ـ1477)

10ـ اروج بیگ بیات :
از اعضای گروه اعزامی شاه عباس اول به اروپا بود وی فرزند

سلطان علی بیگ بیات می باشد

همچنین از فرماندهان شاهسون شاه عباس اول درجنگ با ازبکان بود

(کتاب  اثر اروج بیگ بیات  Relaciones

اروج‌بیگ‌بن‌سلطان‌علی‌بیگ، دون ژوان ایرانی، ترجمه مسعود رجب‌نیا)

11_ علیقلی بیگ بیات :

از فرماندهان شاهسون شاه عباس اول درجنگ با ازبکان

و از اعضای گروه اعزامی توسط شاه عباس اول صفوی به اروپا بود
(رجوع کنید به اروج‌بیگ، ص326ـ340؛ فلسفی، ج4، ص1484)

12_ محمود سلطان بیات :

محمودسلطان بیات از فرماندهان  شاهسون شاه عباس اول بود که درحمله

عبدالمومن خان ازبک به خراسان کشته شد

در زمان شاه عباس اول صفوی حاکم شاهسون اسفراین  ، 

سبزوار و نیشابور بود
(اسکندر منشی ص ۳۳۳- ۳۳۷ -۳۳۹ - ۷۹۴)

13_ محمد سلطان بیات :

محمد سلطان بیات در زمان شاه عباس اول صفوی حاکم شاهسون اسفراین  ، 

سبزوار و نیشابور بود ( اسکندربگ صفحه 1035 )

وی فرزند بابا الیاس بیات و برادر محمود سلطان بیات از

بزرگان بیات های خراسان بود
(اسکندر منشی ص ۳۳۳- ۳۳۷ -۳۳۹ - ۷۹۴)

14_ اغورلو سلطان بیات :

از سرداران شاهسون شاه عباس اول صفوی و حاکم  شاهسون کزاز و کرهرود(اراک) بود

ایشان همچنین حکومت منطقه بروجرد و لرستان را نیز بر عهده

داشته است ( به نقل از تاریخ مسعودی  و تاریخ سردار اسعد )

در آخرین منصب حکومتی از طرف شاه عباس اول به سمت حاکم

همدان منصوب شد و با حمله شاهوردی خان لر به مقر حکومت

اوغورلو سلطان او کشته شد و شاه عباس اول شخصا برای انتقام

همراه با سپاهش راهی لرستان شد و سپاه شاهوردی خان لر را

نابود و او را کشت
(اسکندرمنشی ص ۳۵۲ـ۳۵۳ بدلیسی ص ۸۱ـ۸۲ تاریخ قزلباشان همانجا)

15_ شاهقلی سلطان بیات :

برادر اغورلو سلطان بیات بود که بعد از مرگ برادرش

شاه عباس اول صفوی تمام مناصب موروثی برادرش را به او تفویض کرد

و بجای او حاکم شاهسون مناطق تحت حاکمیت برادرش شد
(اسکندرمنشی ص ۳۵۲ـ۳۵۳ بدلیسی ص ۸۱ـ۸۲ تاریخ قزلباشان همانجا)

16_ طهماسب قلی سلطان بیات :

پسر محمد سلطان بیات است و در روزگار شاه عباس حاکم شاهسون شوشتر ،

دزفول و خوزستان بود (همو ، 3/1809)(اسکندر بیگ ترکمان)

17_ محمد بیک بیات :

از فرماندهان قزلباش صفوی و فرمانده قشون بیات ها

در منطقه قندهار بوده است (سال1002  هجری قمری)

همچنین سمت للگی ( سرپرستی ) مظفر حسین میرزا

پسر سلطان حسین میرزا برادرزاده شاه طهماسب را نیز

بر عهده داشته است (همو ، 2/755-764)

لازم به ذکر است للگی عنوان شغلی در دربار صفوی

بوده است که به سرپرستان شاهزادگان صفوی

گفته می شده است آنها وکیل شاهزادگان نابالغ بودند

مقام للگی همیشه در اختیار قزلباشان بوده است و

نسبت به آن حساسیت ویژه ای داشتند

18_ فرخ سلطان بیات :

او حاکم شاهسون دربند و شابران شیروان (در کشور روسیه فعلی )

در زمان شاه عباس بود و فرماندهی

شاهسونهای بیات را در آن منطقه بر عهده داشته است

(همو ، 3/1812)

(اسکندر بیگ ترکمان ص 1088/

نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی ص 230)

19_ بیرام(بایرام) علی سلطان قرا بیات :

بیرام علی سلطان قرا بیات بعد از مرگ محمد سلطان بیات به سمت

حاکم شاهسون نیشابور منصوب گردید

( اسکندر بیگ ترکمان _تاریخ شاه صفی / ص 268)

20_ یارعلی سلطان بیات :

از امرای شاهسون در زمان شاه عباس اول صفوی

و حاکم شاهسون در قلعه بایزید بود امروزه قلعه بایزید

به شهر بایزید تبدیل گشته است

و در کشور ترکیه در جنوب غربی منطقه آرارات قرار دارد
(غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر،

چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش)

(اسکندر بیگ ترکمان ص 1086/

نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی ص 230)

( کتاب ایل اینانلو در گذر زمان جلد دوم/ص496/خرم احسانی)

21_ گداعلی سلطان بیات :

از امرای شاهسون در زمان شاه عباس اول صفوی

و حاکم شاهسون در منطقه ماکو بود

شاه عباس اول برای تثبیت جایگاه صفویان در منطقه سیصد خانوار از ایل بیات

را از اطراف کزاز و کره رود واقع در جنوب شرقی همدان به این شهر کوچاند

(اسکندر بیگ ترکمان ص 1086/

نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی ص 230)

( کتاب ایل اینانلو در گذر زمان جلد دوم/ص496/خرم احسانی)

(ترکمان 1387 :741/1-742 ؛ عزیز السلطان ، 1376 :3287/4-3288 ؛

نصرت ماکویی 1373 : 3-4 ؛ افتخاری بیات 1381 : 26)

22_ بدر سلطان بیات :

از امرای شاهسون در زمان شاه عباس اول صفوی

و حاکم شاهسون در منطقه چخورسعد(ایروان در ارمنستان)بود

(اسکندر بیگ ترکمان ص 1086/

نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی ص 230)

( کتاب ایل اینانلو در گذر زمان جلد دوم/ص496/خرم احسانی)

23_ حاجی اویس بیگ بیات :
از بزرگان  در زمان شاه اسماعیل دوم صفوی بود

(حک : ۹۸۴ـ ۹۸۵)  (اسکندرمنشی ص ۱۴۳ منجم یزدی ص ۲۹ـ۳۰ حسینی استرآبادی ص ۵۵)

24_ فتح علی خان بیات :

حاکم شهر نیشابور در زمان شاه طهماسب دوم صفوی بود 

( یاته صفحات 84-86 )

25_ حیدرخان بیات :

از فرماندهان شاه سلطان حسین صفوی بود

(مرعشی صفوی صص 127- 128)

26_ محمدعلی خان بیات :

از فرماندهان شاه سلطان حسین صفوی بود

(مرعشی صفوی صص 127- 128)

27_ بابا الیاس بیات : 

بنا به نوشته افضل التواریخ،

در حدود سال 933ق/1527م باباالیاس بیات حاکم نیشابور بوده است

( M. B. Dickson, op. cit., pp. 19, et 102, note l)

(فهرستی از امرای شورشی استاجلو/تاریخ پژوهان 1384شماره 3)

سلسله گورکانیان (بابریان) :

این سلسله معاصر سلسله صفویه در منطقه افغانستان امروزی

تشکیل گردید بعد از گسترش و قدرت گرفتن این سلسله

هندوستان را هم فتح کرد و بعدها به کشور هندوستان منتقل گردید

ترک های بیاتی که قبل از دوران نادرشاه افشار و

احمد شاه درانی(ابدالی) در این منطقه زندگی می کردند توانستند

صاحب منصب شوند
1_ بهرام سقای بخاری :
شاه یردی بیات معروف به بهرام سقای بخاری از بزرگان  سلسله گورکانی(بابری)

در افغانستان بود

میرزا کامران فرزند بابر اداره شهرهای گَرْدیز، نَغَر، بَنْگَش ، غوربند،

ضحاک و بامیان را به شاه یردی بیات سپرده بود بعد از فتح هند توسط گورکانیان

و انتقال گورکانیان به هند او نیز عازم هندوستان شد

مقام و منصبی در سپاه جلال الدین محمداکبرشاه (حک‌: ۹۶۳-۱۰۱۴ق/۱۵۵۶-۱۶۰۵م) داشت

پیس از تحول روحی و معنوی دربار و حکومت را رها کردو به پیشۀ سقایی روی آورد

(قدوسی، اعجازالحق، ج۱، ص۹۷-۹۸، تذکرۀ صوفیایی بنگال، لاهور، ۱۹۶۵م)
2_ بایزید بیات :

بایزید بیات برادر بهرام سقای بخاری بود او از بزرگان دربار همایون و

اکبرشاه گورکانی در هندوستان گردید

هر دو برادر زیر نظر میرزا کامران حکومت گردیز و نَغَز و بَنْگَش را به دست گرفتند.
در رمضان ۹۵۲ که همایون شاه (حک: ۹۳۷ـ۹۴۷، ۹۶۲ـ۹۶۳) وارد کابل شد، کامران با منصبداران خود، که بایزید و بهرام نیز جزو آنان بودند، به خدمت همایون درآمد

ابوالفضل علاّمی او را جزو منصبداران سه صدی (فرمانده واحد سیصد نفری) به شمار آورده

 و از او با عنوان بایزیدبیگ  یاد کرده است

(بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، ج۱، ص۵۶۳، ابوالفضل بن مبارک علامی، اکبرنامه، کلکته.

/بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، ج۱، ص۵۸۱، ابوالفضل بن مبارک علامی، اکبرنامه، کلکته)
3_ افتخار بیگ بیات :

فرزند بایزید بیات و از سرداران اکبرشاه گورکانی بزرگ از پادشاهان هندوستان بود

ابوالفضل علاّمی او را در فهرست منصبداران دو صدی (فرمانده واحد دویست نفری) 

ثبت کرده است

(بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، ج۱، ص۵۶۳، ابوالفضل بن مبارک علامی، اکبرنامه، کلکته

/بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، ج۱، ص۵۸۱، ابوالفضل بن مبارک علامی، اکبرنامه، کلکته)

سلسله افشاریه :
در این دوره بیات های منطقه خراسان به خصوص اطراف نیشابور

نقش پررنگی داشتند
1ـ حاج سیف الدین بیات :
از سرداران نادرشاه افشار بود (کتاب عالم آرای نادری)

(مرعشی صفوی ص ۱۳۱)

2ـ حسن خان بیات :

از سرداران نادرشاه افشار بود (کتاب عالم آرای نادری)در منابع تاریخی

از فردی به نام حسن خان بیات به عنوان والی کابل

در زمان نادرشاه نام برده شده دقیقا معلوم نیست آیا این دو

حسن خان بیات دو شخص متفاوت بوده اند یا یک نفر بوده است

(گلستانه ص ۶۹ ـ۷۱ ۷۵ طرب نایینی ص ۱۰۷ـ ۱۰۸ حکیم ص ۷۵۷ـ ۷۵۸ اعتمادالسلطنه ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش ج ۳ ص ۹۱ بامداد ج ۱ ص ۲۳۳ـ۲۳۴ ج ۵ ص ۱۳۲ـ ۱۳۵ ییت ص ۳۴۳ـ۳۴۴)

3ـ محمد تقی بیگ بیات :

از سرداران نادرشاه افشار بود (کتاب عالم آرای نادری)

4ـ مظفر خان بیات :

از سرداران نادرشاه افشار بود

5ـ عبدالغفار بیگ بیات :

از سرداران نادرشاه افشار بود

6ـ محمد صالح بیگ بیات :

از سرداران و درباریان مورد اعتماد نادرشاه بود

7ـ صالح خان بیات :

فرمانده کل ارتش نادرشاه افشار در زمان نادرشاه

و از سرداران عادلشاه افشار (برادرزاده نادرشاه افشار) بود که به

مقام فرماندهی سپاه افشاریه در منطقه جنوب ایران

(استان فارس امروزی) و والی منطقه فارس منصوب گردید

و همراه گروهی از بیات ها رهسپار شیراز شد

 که در منطقه فارس به بیات آغ اولی  مشهورند

صالح‌‌خان‌ بیات (قرن ۱۲ق) دولتمرد ترک و بَیْگْلَربَیگی فارس. عادل‌شاه افشار صالح‌خان را

به بَیْگْلَربَیگی (امیر امیران) فارس منصوب، ولی بعد از چند ماه عزل کرد، و او از این فرمان اطاعت نکرد. شاهرخ افشار دوباره صالح خان بیات را به حکومت فارس رساند(2). علی‌مرادخان بختیاری در جنگی وی را شکست داد و شیراز را تصرف کرد، صالح‌خان اطاعت وی را پذیرفت و حکومت فارس بار دیگر به وی واگذار شد.(3) آزادخان افغان نیز او را شکست داد و شیراز را تصرف کرد، ولی حکومت فارس را بدو سپرد

قبلا در مورد این تیره از بیات ها مطلبی در وبلاگ گذاشته ام

1_ (مرعشی صفوی ص 121 / کلانتر ص 48/ فسایی ج 1 ص 583-596)

( فارسنامه ناصری جلد اول ص 569)

(روزنامه کلانتر ص 31)

2-(فارسنامه ناصری جلد اول ص 570)

منبع : ترک های خراسان http://kh-turks.ir

http://salariyan.arzublog.com/post/65214 نوشته :آقای سالاریان
8ـ  فتحعلی خان بیات :

از سرداران نادرشاه افشار بود ( کتاب نادر قهرمان بی آرام پادشاه ناکام )

9ـ بهرامعلی خان بیات :

از سرداران نادرشاه افشار بود

( کتاب نادر قهرمان بی آرام پادشاه ناکام )

10_ احمد سلطان(احمد خان) بیات :

از بیات های منطقه ماکو بود که بعدا به ارتش نادرشاه افشار ملحق

می شود و یکی از سرداران نادر شاه افشار می گردد

بعد از مرگ نادرشاه افشار به ماکو بر می گردد

و منطقه ماکو را بصورت خان نشین اداره می کند

بعد از او حسن خان بیات و حسین خان بیات این خان نشین را اداره کردند

امور این خان نشین تا به انتهای دوران قاجاریه در دست بیات های ماکو

بود مرتضی قلی خان اقبال السلطنه ماکویی آخرین حاکم بیات

در منطقه ماکو بود

11ـ عباس قلی قارا بیات :
فرزند حسن خان بیات بود در انتهای دروان افشاریه والی نیشابور گردید

بعد از ایجاد پادشاهی در افغانستان احمد شاه درانی(ابدالی)

پادشاه افغانستان شهر نیشابور را تصرف کرد ولی عباس قلی قارا بیات را

دوباره والی نیشابور کرد

(گلستانه ص ۶۹ ـ۷۱ ۷۵ طرب نایینی ص ۱۰۷ـ ۱۰۸ حکیم ص ۷۵۷ـ ۷۵۸ اعتمادالسلطنه ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش ج ۳ ص ۹۱ بامداد ج ۱ ص ۲۳۳ـ۲۳۴ ج ۵ ص ۱۳۲ـ ۱۳۵ ییت ص ۳۴۳ـ۳۴۴)

12ـ احمد خان بیات :
از سرداران شاهرخ میرزا افشار از پادشاهان افشاریه بود
( کتاب از گوشه و کنار تاریخ )
13_ هاشم خان بیات :

رییس قوای بیات ها در منطقه شیراز در عهد عادلشاه افشار بود

در آن زمان صالح خان بیات حاکم منطقه فارس بود و

و هاشم خان بیات به نیابت از صالح خان بیات شهر شیراز را اداره میکرد "

"هاشم خان بیات سردار لشکر بیات ها(نیروی دولت افشاریه) در منطقه فارس بود"

(;کتاب فارسنامه ناصری جلد اول ص 577)

14_ جعفر خان بیات :

جعفر خان بیات فرزند عباس قلی قارا بیات والی نیشابور

در سالهای انتهایی سلسله افشاریه بود

(گلستانه ص ۶۹ ـ۷۱ ۷۵ طرب نایینی ص ۱۰۷ـ ۱۰۸ حکیم ص ۷۵۷ـ ۷۵۸ اعتمادالسلطنه ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش ج ۳ ص ۹۱ بامداد ج ۱ ص ۲۳۳ـ۲۳۴ ج ۵ ص ۱۳۲ـ ۱۳۵ ییت ص ۳۴۳ـ۳۴۴)

15_ احمد خان بیات ارومی :

در منابع تاریخی از احمد خان بیات ارومی به عنوان حکمران نیشابور ،

سبزوار ، جوین و اسفراین نام برده شده است متاسفانه دقیقا

معلوم نیست در چه دوره زمانی زندگی می کرده است

و همچنین معلوم نیست آیا او همان احمد خان بیات(شماره 12)

می باشد که در بالا اسمش به عنوان سردار شاهرخ میرزا افشار

آمده است یا دو شخص متفاوت هستند

16_ محمد علیخان شامبیاتی : 

یکی از فرماندهان بزرگ نادرشاه بوده است 

(رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 21 - 22 شود)

همچنین نام و مهر محمد علی بیک(خان) شامبیاتی

در سند تاریخی تفویض سلطنت ایران به نادرشاه افشار

که در دشت مغان به تاریخ چهارم ماه شوال سال 1148 هجری قمری تهیه شد

و مورد تایید سران ایلات ترک حاضر در آن مجلس گردید آمده است

17_  حسین خان بیات : از بزرگان در دولت افشاریه در خراسان

 و برادر صالح خان بیات حاکم شیراز است

(فارسنامه ناصری جلد اول ص 571)

سلسله درانی :

بعد از مرگ نادرشاه افشار قلمرو او بین طایفه افشار و دو تن از سرداران

وی یعنی کریم خان زند و احمد شاه درانی(ابدالی) تقسیم گردید

احمد شاه درانی اولین سلسله پادشاهی را در کشور افغانستان امروزی

بنیان گذاشت که به سلسله درانی معروف است

بیات های منطقه خراسان و افغانستان امروزی مورد توجه این سلسله

بوده و نقش پررنگی در زمان آنها داشتند

1ـ  خدیجه سلطان بیات :

خدیجه سلطان بیات همسر تیمورشاه درانی از پادشاهان

درانی افغانستان و ملکه این کشور بود وی دختر

عباس قلی قارا بیات والی نیشابور بوده است

(مرکز مطالعات و تحقیقات تاریخی - جغرافیایی و مردم شناسی شاه محمود محمود

- زندگی و سرگذشت تیمورشاه)

2ـ محمود خان قارا بیات :
از درباریان احمد شاه درانی و تیمور شاه درانی بود وی همچنین برادر

عباس قلی قارا بیات والی نیشابور و عموی خدیجه سلطان ملکه و

همسرتیمور شاه درانی بود

پل محمود خان و قلعه محمود خان در کابل توسط وی ساخته شده است

(مرکز مطالعات و تحقیقات تاریخی - جغرافیایی و مردم شناسی شاه محمود محمود

- پل محمودخان کابل)

3ـ محمد خان بیات :

از فرماندهان ارشد و فرمانده گارد تیمور شاه درانی بود

4_ غلام حیدرخان بیات

5_ علیرضا خان بیات

6_ میرزا آقاسی بیات

7_ میرزا فیض علی بیگ بیات

8_ حاجی سیف الدین بیات

سلسله زندیه :

مهر علی خان بیات اسلاملو :

از درباریان کریم خان زند بود

منبع : (غفاری کاشانی ص ۱۶۵ ۱۸۸ ۱۹۱ ۴۷۶)
نبی خان بیات :

در 1168ه. ق هنگام محاصرۀ شیراز به دست کریم خان زند، دروازۀ شهر را به روی قوای او گشود

و از سرداران کریم خان شد(فارسنامه ناصری)

سلسله قاجاریه :
1_ علیقلی خان بیات :
علیقلی خان بیات حاکم شهر نیشابور از طایفه بیات تا اوایل
سلطنت فتحعلی شاه قاجار است او فرزند جعفر خان بیات

حاکم نیشابور بود

(گلستانه ص ۶۹ ـ۷۱ ۷۵ طرب نایینی ص ۱۰۷ـ ۱۰۸ حکیم ص ۷۵۷ـ ۷۵۸ اعتمادالسلطنه ۱۳۶۲ـ۱۳۶۳ ش ج ۳ ص ۹۱ بامداد ج ۱ ص ۲۳۳ـ۲۳۴ ج ۵ ص ۱۳۲ـ ۱۳۵ ییت ص ۳۴۳ـ۳۴۴)

اسمعیل بیگ بیات :

ایلچی(سفیر)  فتحعیلشاه قاجار نزد سلیمان پاشا والی بغداد

جهت سرکوب حمله وهابیت به عتبات عالیات

(میرخواند، روضة الصفا، تهران، اساطیر، 1380 ص 1465-1466)


2- حاج میرزا آقاسی :

حاجی ملا عباس بیات ایروانی  معروف به حاجی میرزا آقاسی

صدر اعظم محمد شاه قاجار بود

با انتصاب ملا عباس بیات ایروانی ملقب به میرزا آقاسی

به سمت صدر اعظم محمدشاه قاجار بر افزایش نقش

بیات های شهر ماکو در سلسه قاجار افزوده شد

لازم به ذکر است ملا عباس از بیاتهای شهر ایروان بودند

که بعد از تصرف ایروان به دست قوای روس مجبور به ترک آنجا شدند

و چون با بیات های ماکو از یک ایل و طایفه بودند علاقه خاصی به آنها داشت

آنچنان که نصرت ماکویی در مورد نقش بیات های شهر ماکو در سلسله قاجار

در زمان صدارت ملاعباس بیات ایروانی  می نویسد :

" همه سردار و امیر تومان وسرتیپ و سرهنگ وحکام ولایات ایران بودند

مردمان رشید و سرکرده های جسور در جنگ روسیه و عثمانی و خراسان و ترکمن ها...

جنگ کرده فتوحات نمودند " (نصرت ماکویی 1373 : 12)

موسوی ماکویی هم جایگاه بالای خوانین بیات ماکو را در زمان محمدشاه قاجار

به خاطر لیاقت و کاردانی آنها دانسته است

(موسوی ماکویی 1376 : 103-105)

لازم به ذکر است شهر ماکو از زمان شاه عباس اول صفوی تا آخر قاجار

در دست خوانین و حکام بیات بوده است که بصورت خانشین منطقه ماکو

را اداره میکردند

لذا هرجا در منابع تاریخی سخن از خوانین ماکو آمده ،

نظر به خوانین قدرتمند بیات در منطقه ماکو است

علی خان بیات ماکو :

حاکم شهر ماکو بود(حکومت 1238-1284 هجری قمری)

(فراهانی 1359 :41-42 ؛ کرزن ، 1349 :676/1)

همچنین دو ماه مانده به فوت محدشاه قاجار به عنوان حاکم تبریز منصوب شد

(سپهر 1390 : 964/3)

و  از طرف محمدشاه قاجار به لقب " سردار آذربایجان " مفتخر

و شمشیر مرصع به الماس به او عطا شد

(هدایت 1380 : 8403/10 ؛ سپهر 1390 : 964/3)

محبعلی خان بیات سرتیپ ماکویی :

حاکم کرمانشاهان در زمان محمدشاه قاجار بود

(اعتماد السلطنه ،1367 الف : 1656/3-1660 ؛

سپهر ، 1390 : 777/2-778)

افتخاری بیات قلمرو حکومت محبعلی خان بیات را شامل

کرمانشاهان ، خرم آباد و حفظ سرحدات عراق دانسته

(افتخاری بیات ، 1380 : 27 )

اعتماد السلطنه و سپهر هم حکومت وی در کرمانشاهان را مقتدرانه توصیف کردند

و او را برقرار کننده امنیت مناطق خرم آباد ، دزفول و الشتر دانسته اند

(اعتماد السلطنه ، 1367 الف : 3 / 1661 ؛سپهر ، 1390 : 2 / 778)

او قبل از والی شدن از سرداران محمدشاه قاجار بود که به همراه شاه قاجار

در محاصره هرات شرکت کرده بود

(اعتضاد السلطنه ، 1370 : 483 ، 490 ؛

هدایت ، 1380 : 10 / 8151 ، 8152 ؛ سپهر ، 1390 : 721/2)

همچنین برخی از خوانین بیات ماکو در این جنگ کشته شدند

محبعلی خان بیات همچنین داماد فتحعلیشاه قاجار بود

بدرجهان دختر فتحعلشاه قاجار ملقب به ماه باجی به عقد محبعلی خان بیات درآمد

(عضدالدوله 1376 : 332 ، 359 ؛ اعتماد السلطنه 1367 الف : 167/3 ؛

نظام السلطنه مافی ، 1362 :63/1)

محمد علی خان بیات سرتیپ ماکویی :

برادر محبعلی خان بیات ماکویی است که بعد از تسلط

محبعلی خان بیات ماکویی بر لرستان به حکومت لرستان

در زمان محمدشاه قاجار منصوب شد

(افشار ، 1375 : 3 / 314 ؛ نصرت ماکویی ، 1373 : 16)

او قبلا از سرداران دوره قاجار در منطقه آذربایجان بود

و نقش مهمی در سرکوب اکراد جلالی که به غارت

کاروان ها می پرداختند داشت( همو ، همان ، 204 -205)

همچنین از سرداران محمدشاه قاجار بود که به همراه شاه قاجار

در محاصره هرات شرکت کرد

(اعتضاد السلطنه ، 1370 : 483 ، 490 ؛

هدایت ، 1380 : 10 / 8151 ، 8152 ؛ سپهر ، 1390 : 721/2)

همچنین برخی از خوانین بیات ماکو در این جنگ کشته شدند

(افتخاری بیات ، 1381 : 27)

محمدعلی خان بیات همچنین داماد فتحعلشاه قاجار بود

رخساره بیگم دختر فتحعلشاه قاجار معروف به زینت الدوله با محمد علی خان ماکویی

ازدواج کرد(خاوری شیرازی ، 1379 :61 ؛همو ،1380 :61/2 ؛

عضد الدوله ، 1376 : 197 ،332 ،358 - 359)

جمشید خان بیات ماکویی :

فرزند محمد علی خان بیات ماکویی بود

که بعد از مرگ پدرش در سال 1263 هجری قمری ،

محمد شاه قاجار تمام مناصب و اختیارات پدر را به جمشید خان بیات اعطا کرد

و به این ترتیب به حکومت لرستان منصوب شد(نصرت ماکویی ، 1373 : 15)

همچنین به دستور حاجی میرزا آقاسی(ملا عباس بیات ایروانی)

بروجرد نیز ضمیمه حکومت جمشید خان بیات شد

(افشار ، 1382 : 31/1 ،77 ، 178)

علی اشرف خان بیات ماکویی :

حکومت زنجان را در زمان محمدشاه قاجار به عهده داشت

(سپهر ، 1390 : 913/2 - 914)

محمدعلی خان بیات ماکویی امیرتومان :

در سال 1263 هجری قمری به خراسان اعزام  و حاکم بجنورد شد

(اعتماد السلطنه ، 1367 ب ، 1 / 946 ؛ جهانگیر میرزا 1384 : 296)

رضاقلی خان هدایت حکومت محمدعلی خان بیات ماکویی امیرتومان را

از بجنورد تا شیروان و خبوشان دانسته و او را

 " سرتیپی ... متهور و دلیری متنمر " معرفی کرده است(هدایت 1380 : 8363/10)

محمد تقی سپهر تدابیر محمدعلی خان بیات در نظم بخشی به بجنورد

و مناطق اطراف و ایستادگی ماکوییان در دفاع از این شهر را ستوده است

(سپهر ، 1390 : 884/2 ، 886)

محمد علی خان بیات در شهر بجنورد کشته شد

محمدعلی خان بیات جایگاه ویژه ای نزد محمد شاه قاجار داشت

و خبر " کشته شدن او به ملامت و رنجش خاطر خاقان غازی

(محمدشاه قاجار) بیفزود " (هدایت  1373 : 460)

امام قلی خان بیات ماکویی :

فرماندهی ارگ شهر بجنورد پس از مرگ محمدعلی خان بیات ماکویی

بر عهده امامقلی خان بیات ماکویی بود (افتخاری بیات 1381 : 28)

محمدخان بیات ماکویی امیرتومان :

از سرداران محمدشاه قاجار بود که به همراه شاه قاجار

در محاصره هرات شرکت کرد

(اعتضاد السلطنه ، 1370 : 483 ، 490 ؛

هدایت ، 1380 : 10 / 8151 ، 8152 ؛ سپهر ، 1390 : 721/2)

همچنین برخی از خوانین بیات ماکو در این جنگ کشته شدند

3ـ محمد مراد خان بیات :
از بیات های منطقه زرندیه در استان مرکزی و فرمانده نیروهای قاجاریه

در آنجا در زمان سلطان محمد قاجار بود قبلا مطلبی در مورد وی نوشتم و

در وبلاگ قرار دادم
4_ علینقی خان بیات :
علینقی خان بیات ملقب به نظام لشکر و صمصام الملک یکی از بزرگترین

مالکان در منطقه اراک و از سرداران ناصرالدین شاه قاجار بود
(اعتمادالسلطنه ۱۳۶۷ ش ج ۲ ص ۱۶۱۵ وکیلی طباطبائی تبریزی ص ۳۸۸ ۴۵۳)

5_ امام وردی خان بیات :

در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه قاجار به سمت حاکم نیشابور منصوب شد
او آخرین حاکم نیشابور از طایفه بیات بود

(سپهر ج ۳ ص ۴۷ ۱۳۸)

6_ میرزا جعفرخان بیات سلطان آبادی :

در زمان ناصرالدین شاه قاجار و مظفرالدین شاه قاجار میزیست

از طرف شاهان قاجار به القابی چون :

خان ، مقرب الخاقان(مقرب به سلطان منظور است) ،

معتمد السلطان ملقب گردید

ایرج افشار در کتاب خود ، "مخابرات استرآباد " به استناد گزارشات 

وزارت خارجه ایران ،خدمات ایشان را متذکر شده است

همچنین دارای چندین مدال سلطنتی است

و نویسنده دو کتاب در زمینه طب و نجوم به خط خود و ممهور به مهر خود است

7_ تیمور تیموری بیات ماکویی:

والی منطقه ماکو در عهد مظفرالدین شاه قاجار بود

8_ سردار ماکو :


مرتضی قلی خان اقبال السطنه بیات ماکویی ملقب به سردار ماکو والی

منطقه ماکو و آخرین حاکم منطقه ماکو از طایفه بیات بود
او فرزند تیمور تیموری بیات ماکویی والی منطقه ماکو می باشد

بیات های  ماکو به دستور شاه عباس اول صفوی

برای تامین امنیت  ماکو به این منطقه منتقل شدند

خاندان بیات ماکو همیشه نقش مهمی

درتاریخ ماکو که منطقه ای استراتژیک به دلیل همجواری با عثمانی 

و روسیه تزاری بود داشته اند و در سلسله های صفویه تا قاجاریه والی

این منطقه بوده اند ابنیه زیادی از آن ها در این منطقه بجا مانده است

 که به تعدادی از آنها در مطلبی تحت عنوان ابنیه بیات ها که

در وبلاگ قرار دادم اشاره نموده ام

بخشی از شجره نامه ایشان را در زیر می خوانید که همگی از

حاکمان ماکو بوده اند :

احمد خان بیات_حسین خان بیات_ حسن خان بیات_ علی خان بیات

اسماعیل خان بیات_ تیمور پاشا خان_ مرتضی قلی خان بیات

همچنین مصطفی بیگ بیات جد حکام موروثی ماکو بود (نصرت ماکوئی ص ۳ـ۴۸)

بیات های ماکو با شاهزادگان قاجار ازدواج کردند و از این طریق

بر نفوذ و قدرتشان در سیاست افزوده شد

بدرجهان دختر فتحعلشاه قاجار ملقب به ماه باجی به عقد محبعلی خان ماکویی درآمد

(عضدالدوله 1376 : 332 ، 359 ؛ اعتماد السلطنه 1367 الف : 167/3 ؛

نظام السلطنه مافی ، 1362 :63/1)

رخساره بیگم دختر فتحعلشاه قاجار معروف به زینت الدوله با محمد علی خان ماکویی

ازدواج کرد(خاوری شیرازی ، 1379 :61 ؛همو ،1380 :61/2 ؛

عضد الدوله ، 1376 : 197 ،332 ،358 - 359)

9_ پیر قلی خان (قاجار) شامبیاتی :


گروهی از طوایف بیات دو قرن بعد به آقامحمدخان قاجار (حک : ۱۲۱۰ـ۱۲۱۱) پیوستند

و سرانشان در زمره بزرگان دربار قاجار درآمدند (سپهر ص ۲۶ وکیلی طباطبائی تبریزی ص ۳۷۳)

پیرقلی‎خان شامبیاتی قاجار از سرداران دوره سلطنت فتحعلی‎شاه قاجار 

بوده که

در سال 1214 ﻫ . ق پس از فرار و عزل جعفرقلی‎خان دنبلی ، 

حاکم خوی و سلماس منصوب گردید

محمودخان نواده شهبازخان دنبلی نیز بعدا به جای او منصوب گردید

پیرقلی‎خان نیز به فرماندهی قوای آن حدود تعیین گردید

لکن در سال 1215 ﻫ . ق مهدیقلی خان دولو به جای وی منصوب

و پیرقلی‎خان به همراه ابراهیم خان قویونلو (ظهیرالدوله) با 20 هزار سوار

مأمور گرفتن سبزوار و دفع الله‎یار خان قلیچی گردید

(شام بیاتی تیره ای از ایل بیات می باشد

بعد از ورود ایل بیات به همراه دیگر ایلات ترک اوغوز

به غرب رودخانه جیحون و فلات قاره ایران در زمان سلجوقیان

ایل بیات بنا به عواملی دچار فروپاشی گردید بخشی از بیات ها

به منطقه شام(دمشق) رفتند که به شام بیاتی مشهور هستند

بخشی از آنها در لبنان(شهر طرابلس) و بعضی در سوریه باقی مانده اند

که هنوز فرزندان آنها در این کشورها زندگی می کنند قبلا به آنها

در مطلبی تحت عنوان مناطق بیات نشین اشاره نموده ام

(لازم به ذکر است به ترکها در کشور های عراق ، لبنان و سوریه

ترکمان یا ترکمن می گویند) گروهی از بیات های شام به سمت آناطولی

برگشتند که بخشی از آنها امروزه در استان غازی عینتاب ترکیه 

زندگی می کنند 

اما بخشی از آنها نیز دوباره وارد سرزمین ایران شدند

شام بیاتی ها بعدا از متحدین ایل قاجار گشتند بطوری که بعضی از 

بزرگان این تیره در منابع تاریخی تحت نام " قاجار شام بیاتی " 

اسم برده شده اند

با تاسیس سلسله قاجار در تهران بخشی از تیره شام بیاتی در

شهر تهران ساکن شدند

هم اکنون تیره شام بیاتی در استان های گلستان و گیلان و مازندران 

زندگی می کنند)

10_ محمد خان شامبیاتی

11_ محمد علی خان قاجار شامبیاتی

12_ محمد قلی خان (قاجار) شامبیاتی

13_ اسماعیل خان قاجار شامبیاتی

14_ امام قلی خان شام بیاتی

سلسله بارکزایی :

آخرین سلسله پادشاهی در کشور افغانستان بود

تعدادی از ترکان بیات افغانستان توانستند در این سلسله صاحب منصب شوند

1_ عبدالرزاق خان وزیر :

از صاحب منصبان دربار بود

2_ میرزا عبدالسمیع خان وزیر :

از صاحب منصبان دربار بود

3_ محمود خان بیات :

از بزرگان بیات های افغانستان و عضو شورای رهبری قیام

ضد انگلیس در رمضان1297(1841 میلادی) بود

4_ تاج محمد بیات :

از فرماندهان سوار نظام بیات ها بود که در جنگ امیر شیرعلی خان

با امیر محمد اعظم خان در شش گاو غزنی کشته شد

5_ مسجدی خان بیات :

 از فرماندهان سوار نظام بود که امیر حبیب الله خان به او مقام

سرهنگی داد او از بیات های غزنی بوده است

6_ ابوالقاسم بیات :

از فرماندهان شرکت کننده در جنگ استقلال افغانستان از

انگلستان بوده است

7_ شیر احمدخان بیات :

حاکم جاغوری و مالستان بود که در جنگ استقلال همراه با بیات ها شرکت داشت

8_ سردار عبدالواحدخان بیات

9_ سردار محمدعسکر خان بیات

10_ سردار محمد ابراهیم خان بیات

11_ سردار عسکرخان بیات

12_ سردار غلام حیدرخان بیات و دیگران اشاره نمود

(منبع :  معرفی قوم بیات افغانستان تهیه شده توسط

بیات های افغانستان)

علاوه بر اسامی نام برده شده در این مقاله همانطور که 

قبلا در مقاله ای تحت عنوان " ایلات و طوایف منشعب شده از قوم بیات "

توضیح دادم بعضی طوایف قوم ترک بیات به مرور زمان از این قوم

دچار انشعاب شده و دچار تغییر نام گردیدند 

لذا بزرگان و صاحب منصبان این ایلات و طوایف منشعب شده

با نامهای ایلات و طوایف منشعب شده از قوم بیات در منابع

تاریخی ذکر شده اند برای آشنایی با آنها می توانید به لینک

زیر مراجعه کنید

http://bayatlar.blogsky.com/1397/02/05/post-54/%D8%B7%D9%88%D8%A7%DB%8C%D9%81-%D9%88-%D8%A7%DB%8C%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%B4%D8%B9%D8%A8-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%82%D9%88%D9%85-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA


 

 






چهره ترک های غز(شامل ایل بیات)

 

چهره ترک های غز(شامل ایل بیات)

بنده در این چند سال با سوالات زیادی از طرف دوستان روبرو شدم که چرا

چهره ترک های غزتبار با دیگر ترک های منطقه آسیای میانه متفاوت

می باشد درحالی که از ویژگی های چهره ترک های آسیای میانه به

چشمان بادمی شکل،موهای مشکی،پوست زرد و ریش کم پشت

می توان اشاره کرد

در صورتی که ما امروزه در میان ایلات ترک غزتبار چشمهای درشت

،پوست سفید و موهایی به رنگ روشن و ریش پر پشت را زیاد مشاهده

می نماییم ابتدا لازم است اشاره نمایم ترک ها از نژاد آلتا می باشند

آلتا نام منطقه ای کوهستانی است که بین  روسیه ، چین و

قزاقستان واقع شده است پژوهشگران بر این باورند هسته اولیه

ترک ها در این منطقه شکل گرفته و به مرور به گروه های ترکی

اوغوز(غز)،قزاق،قرقیز و ... تقسیم بندی گردیدند و به مناطق

مختلف کوچ نمودند ازاین لحاظ به نژاد آن ها آلتایی می گویند

در این میان ترک های غزتبار که زندگی کوچ نشینی داشتند

منطقه شرق رودخانه جیحون و جنوب دریاچه آرال را برای

قشلاق و دشت قبچاق را که منطقه وسیعی در شمال و

شمال شرق دریاچه آرال میباشد را برای ییلاق خویش

انتخاب نمودند ابن فضلان درسفری که در سال 309

هجری قمری به منطقه ترکستان داشته است یعنی

پیش از مسلمان شدن آن ها ،  در سفرنامه اش به حضور

ترک های غزتبار در شرق رودخانه جیحون و جنوب دریاچه آرال

(منطقه قشلاقی ترکان غز) اشاره می نماید

البته منابع دیگری هم هستند که به مناطق زندگی آنها

در آن زمان در آن محدوده اشاره نموده اند

بعد از تشرف ترکان غز به دین مبین اسلام در زمان سلجوقیان

به همراه کشور گشایی سلجوقیان وارد غرب رودخانه جیحون

و فلات قاره ایران گردیدند

سلجوقیان از ترکهای غزتبار و از ایل قینیق بودند

اما در پاسخ به این سوالات که تغییر چهره عمده در میان ترکان غز

در چه محدوده زمانی و در کجا اتفاق افتاده است ؟ یا اینکه

آیا این تغییر چهره و آمیختگی نژادی بعد از ورود آنها به فلات قاره

ایران اتفاق افتاده است ؟ باید بگویم که این تغییر چهره در

میان ترکان غز قبل از ورود آنها به فلات قاره ایران و قبل از

مسلمان شدن آن ها و در زمانی که در مناطق قشلاقی و ییلاقی

خویش در شرق رودخانه جیحون و دشت قبچاق زندگی می کردند

اتفاق افتاده است بر پایه گزارش باستان شناسی که محققین و

و انسانشناسان اتحاد جماهیر شوروی بر روی استخوان های

استخراج شده از قبرهای باستانی متعلق به ترکان غز در آن

منطقه انجام داده اند به آمیختگی نژادی آنها با دیگر اقوام

به خصوص اروپایی ها (روس تبارها) تاکید نموده اند

اما در پاسخ به این سوال که چگونه ترکان غز با اروپایی ها

(روس تبارها) دچار آمیختگی نژادی شده اند باید بگویم

روس ها بر خلاف تصور عمده که همگی آنها زندگی

یکجا نشینی دارند دارای جوامع عشایری هم هستند

گروهی از روسها که دارای چشمانی درشت و به رنگ روشن

، پوست سفید و موهایی به رنگ روشن هستند وجود دارند

که در شرق روسیه زندگی کوچ نشینی دارند آنها به پرورش

گوزن مشغول هستند و تابستان ها را در سیبری و

زمستان ها را در جنوب دریاچه آرال می گذرانند

یعنی منطقه قشلاقی آن ها و ترکان غز هر دو در یک

منطقه جغرافیایی بوده و با هم در ارتباط بوده اند

این آمیختگی نژادی آنقدر زیاد بوده که در فنوتیپ ترکان غز

اثر گذاشته است و چهره آن ها را با دیگر گروه های قومی ترک

متفاوت کرده است

در اینجا دو گزارش را خواهید دید اولین گزارش مربوط است

به پژوهشگران اتحاد جماهیر شوروی که بر روی استخوان های

مربوط به قبرهای باستانی ترکان غز در آن منطقه انجام داده اند

و به آمیختگی ژنی آن ها با اروپایی ها ( روس تبار ها )

تاکید کرده اند

اما دومین گزارش مربوط است به توصیفات تاریخی که از

چهره پادشاهان سلجوقی در کتب تاریخی آمده است

و به چشمان درشت ،سفید پوستی و داشتن ریش پرپشت در

چهره آن ها تاکید کرده است

گزارش اول :

در متن زیر که متعلق به پژوهشگر برجسته سرگی گریگورویچ آغا جانف

 و ترجمه آقای رحیم کاکایی است به زندگی و تاریخ و بررسی های

ژنتیکی ترک های غزتبار که ایل بیات را نیز شامل می شود اشاره شده است

دورنانیوز -رحیم کاکاییقبایل اوغوز، در کنار دیگر کوچ‌نشینان اورآسیا، نقش مهمی‌در تاریخ قرون وسطی آسیای غربی و اروپای شرقی بازی کردند.‌ ورود اوغوزها به عرصه تاریخ جهانی در دوره‌ای پر از رویدادهای متلاطم و شدید رخ داد. ‌این امر مصادف بود با دوران نابودی دولت سامانیان و آل بویه، ازهم پاشیدگی و فروریزی دولت غزنوی و افول امپراتوری بیزانس.

رخداد مهم دوره مورد نظر تشکیل امپراتوری سلجوقیان و آغاز جنگ‌‌های صلیبی بود، از این رو سرنوشت تاریخی اوغوزها بطور تنگاتنگ با بسیاری مناطق خاور نزدیک و میانه‌‌، جنوب غربی آسیا‌ و آسیای صغیر درهم تنیده است.‌ رد و اثر چشمگیری را قبایل اوغوز درتاریخ دریای سیاه، جنوب روسیه و شبه جزیره بالکان گذاشتند.

به دلیل اهمیت تاریخی خود موضوع اوغوز از دیرباز توجه پژوهشگران را بخود جلب کرده است. با‌ این حال با وجود ‌این هنوز بسیاری مسائل حل نشده و بحث انگیز وجود دارند. مسئله بسیار بغرنج و پیچیده دراینجا، مسئله تاریخ اتنیکی اوغوزها است.

تا بحال موضوع منطقه و زیستگاه اولیه اوغوزهای آسیای مرکزی و قزاقستان روشن نیست. [۱].‌ بدیهی است که مراحل نخستین شکل‌گیری و پیدایش اوغوز، یا گروهبندی اوغوز اولیه (نیای اوغوز،اوغوز بدوی- مترجم) با منطقه غرب هفت رودخانه (۱*) مرتبط بود.‌ در پردازش و داده‌کاوی روایتهای تاریخی اوغوزها و مطالعات باستان شناسی سالیان اخیر در حمایت از چنین تفکر و نظریه‌ای حکایت دارد. [۲].

در روایتهای تاریخی قرون وسطی اشاره می‌شود که قرارگاه یکی ازنخستین اجداد افسانه‌ای قبایل اوغوز درکرانه دریاچه ‌ایسسیک – کول بوده است.‌ باید در این روایتها خاطرات آن گروههای قبیله‌ای نیای اوغوزی که زمانی درناحیه هفت رودخانه زندگی می‌کردند حفظ شده باشد. در این رابطه جالب توجه است یادآور شود که هنوز در سده یازده در میان اوغوزها روایت درباره زمان‌‌های دور هنگامی که آنها درهمسایگی چیهیل‌ها [چیگیل‌ها ] (۲*) زندگی می‌کردند حفظ شده بود.

محمود کاشغری اشاره می‌کند که بین اوغوزها و چیگیل‌ها (چیهیل‌ها ) روابط خصمانه‌ای وجود داشت.‌ ترکها – چیگیل‌ها که درسده‌‌های هفت و هشتم میلادی در ترکیب خانات ترکی غرب (۳*) وارد شدند، از قرار معلوم درکرانه جنوبی دریاچه‌ ایسسیک کول زندگی می‌کردند [۳].

همه ‌اینها نشان می‌دهد که درتعریف و بازگویی محمود کاشغری خاطراتی از دوران‌‌هایی که اوغوزها و چیگیل‌ها نزدیک ‌ایسسیک کول زندگی می‌کردند حفظ شده است. سرنوشت بعدی ‌این قبایل اوغوز در منابع موثق و معتبر دنبال نمی‌شوند. اما در روایت‌‌های تاریخی اوغوزها که در آثار رشیدالدین و دیگر تاریخ نگاران حفظ شده‌اند‌‌، برخی داده‌ها وجود دارند که امکان صحبت درباره حرکت و جابجایی‌ آنها ازشرق به غرب در استپ‌های اورآسیا را می‌دهند.

در داستان‌‌هایی درباره فتوحات اوغوز- خان اشاره می‌شود که دوران مبارزات و اردوکشی‌‌های متعدد خود وی به آلاتاغ و مناطق آلمالیق (۴*)‌ دست یافته است.‌ اوغوزخان گروهی از سپاهیان سالمند خود را در آلمالیق در محل آق – کایا (قایا) اسکان داد. او سپس به شمال سرزمین‌‌های کیرک‌ها( قیرق‌ها) و باشکوردها اردوکشی کرد و آنجا قلعه لوگر را تصرف کرد.
دراین عملیات و کارزار نظامی ‌ده هزار خانواده اوغوز که اُق – توغرا – اوغوز نامیده می‌شدند شرکت کردند. سپس اوغوزخان کویر و بیابان بی آب علفی را طی می‌کند و بزودی به رودخانه ‌ایتیل (۵*) می‌رسید.

رزمندگان و جنگجویان اوغوز در محل اُن – قاراقول (قره گول) توقف کردند، و از آنجا راهی تالاس (منطقه‌ای درقیرقیزستان. مترجم) و آلمالیق [۴] شدند. در این روایت عنوان اُق – توغرا- اوغوز توجه ویژه‌ای را به خود جلب می‌کند‌‌، که ده هزار خانواده اوغوز به آن پیوسته است. مسلما خود رقم در اینجا نقش معینی را بازی نمی‌کند، چونکه آن مشروط است.
به مراتب مهمتر ‌این است که دراین اصطلاحِ مشهود اتنو(قومی)- سیاسی عناصر اُق (خدنگ، قوم، قبیله) و توغرا (طغرا، مُهرخان، امرِخان) وجود‌ دارند.‌ اجزاء و مولفه‌‌های‌ این اصطلاح مورد بررسی گویای ارتباط و پیوند گسترده آنها با سمبول موجود و شایع میان کوچ نشینان درشکل خدنگ هست.

جالب است اشاره کردکه دیرتر خدنگ و کمان در حکم آرم و نشان اوچوک‌ها ( اوچوق) و بوزوک‌ها (بوزوق)- دو قبیله هم تبار برجسته اوغوز بکاربرده شدند [۵].‌ منابع تاریخی حکایت از آن دارند که در میانه سده هشتم رویدادها و تحولات بزرگی در آسیای مرکزی رخ داده است. این مسئله با مبارزه شدید بین قبایل ترک پس از مرگ خانات ( قلمرو حکومت خان) ترکی غرب مرتبط بود.‌ درجریان مبارزات تسخیر فدراسیون توسط قبیله قارلوق عملی شد و جای پایی را در هفت رودخانه بدست آورد.

داده‌‌های باستان شناسی حکایت از آن دارند که در دوران مورد بررسی حرکت و جابجایی کوچندگان ازجتی سو (ژتی سو؛ یدی سو؛ هفت رود‌‌، هفت آب. مترجم) بسوی کوهپایه‌ها‌ و بخش سفلای سیردریا انجام گرفته است.‌ بدیهی است بر اثر درگیری و برخورد با قارلوق‌ها که چیگیل‌ها جزو آنها بودند، اوغوزها مجبورشدند محدوه‌‌های هفت رودخانه را رها کنند و به حوضه سیردریا و به منطقه دریای آرال، جاییکه با پچِنِگ – کانگار (قانگار) مواجه شدند بروند [۶].

آنها در جنگها و درگیری‌‌های چندین ساله بر اتحادیه کانگار- پِچِنِگ غلبه کردند و استپ‌‌های منطقه غربی دریای آرال و منطقه شمالی خزر را تصرف کردند.‌ مبارزه طولانی با پِچِنِگ‌ها به تقویت سیاسی، تشکیل و شکل‌گیری اتحادیه قبایل اوغوز درقرون دهم – یازدهم کمک کرد.‌ درچارچوب ‌این اتحادیه اتنوس (قومیت،مردم،ملیت،ملت. مترجم) اوغوز درمناطق آسیای مرکزی و قزاقستان صورت می‌گیرد.

شکل گیری وسازند اوغوزها بمثابه همبود تاریخی با همه روند تکامل پیشین اتنیکی در وادی سیردریا، درمنطقه دریای آرال ومنطقه شمالی دریای خزر آماده می‌شود.
درسده‌‌های هشتم – نهم درترکیب جمعیت بیابانی باستانی‌این منطقه عناصر نوین ترک زبان هفت رودخانه ( هفت آب، هفت رود‌‌، یدی سو. مترجم) و دارای منشاء غرب سیبری وارد می‌شوند. ‌ایجاد دولت یا‌بغو (حاکم عالی) سیردریا با مرکزیت آن درشهر یانغیکنت (۶*) نقش بزرگی در تحکیم و تثبیت اتنیکی اوغوزها بازی کرد.‌ ورود کنندگان طوایف و قبایل ترک زبان در ترکیب ‌این قدرت‌‌های صحرا نشین با عنوان کلی « اوغوز» نامیده شدند.

کنفدراسیون اوغوز براساس ادغام‌‌، همگون‌سازی (آسیمیلاسیون. مترجم) و سنتز قومی ‌بین عناصر تازه وارد و بر پایه بستر محلی تشکیل شد.‌ به ‌این کنفدراسیون سایر اوغوزهای مغلوب پِچِنِگ – کانگارها (کا‌نقارها) و دیگر قبایل استپ نشین وادی‌‌های سیردریا، منطقه دریای آرال و منطقه شمالی خزر وارد شدند.‌ بین آنها قبایلی با منشاء اروپایی وجود داشتند که کم وبیش درمعرض ترکی شدن قرارگرفته بودند.

از جمله ‌این امر به مردم آلان وآسا‌‌، ساکن استپ‌‌های بین دریای آرال و سواحل شرقی دریای خزر صدق می‌کند.‌ بدیهی است که همین آمیختگی و اختلاط با جمعیت صحرانشین منطقه غربی دریای آرال جاییکه پیش از اوغوزها درسده‌‌های هشتم- نهم باچگارد (باچغارد) [ نیای قبایل باشقیر درآسیای مرکزی. مترجم]، نوکارد و باجن زندگی می‌کردند صورت گرفت [۷].

همچنین عناصر ترک زبان با منشاء منطقه هفت رودخانه در ترکیب اتنوس (ملت،ملیت،قومیت‌‌،مردم . مترجم) اوغوز که درسده‌‌های نهم و دهم تشکیل شده بود وارد شدند.‌ پیش از همه ‌اینها گروه‌‌های جداگانه قارلوق‌ها بودند که در سده‌‌های نهم و دهم به همراه اوغوزها به سمت سیردریا رفتند.

نویسندگان سده‌‌های میانه و روایات اوغوزها همچنین از الحا‌ق و پیوستن خالاچ‌ها و دیگر قبایل ترک مناطق غربی به آنها سخن می‌گویند. ازجمله آنها واحد جاغرا (شاغرا) و ترکهای چاروق که در سده هشتم در دره چو و تالاس (در قزاقستان در منطقه‌ای نزدیک به قیرقیزستان. مترجم) زندگی می‌کردند بودند.‌ بدیهی است نوادگان چاروق‌ها (چاروک‌ها) جاروکلوغی (جاروقلوغی) بودند، که بعنوان یکی از اقوام اوغوز در سده یازدهم اشاره شده بود [۸].

در شکل‌گیری و سازند‌ این اوغوزها قوم‌‌های به لحاظ اتنیکی متنوع زبانی با منشاء ترک شرقی شرکت کردند. مهمترین نقش را در اینجا واحدها و بخش‌های جداگانه بزرگ یمِکو- کیماک (قیماق) و قبایل دیگر بازی کردند. ازجمله آنها می‌توان از بایندورها، ‌ایمورها و قای نام برد که انبوه اصلی آنها بین دو رودخانه اُب و ایرتیش (۷*) زندگی می‌کردند.
به احتمال زیاد‌ این واحد‌ها متحدین رهبران اوغوز در مبارزه آنها با اتحادیه پِچِنِگ – کانگارها (کانقارها) در دره سیردریا و منطقه دریای آرال بودند. معلوم می‌شود درمنطقه غرب پس ازشکست از پِچِنِگ‌ها، آنها بمرور زمان جزو اوغوزهای قزاقستان جنوبی و غربی شدند.

شکل‌گیری جامعه اتنیکی و قومی ‌اوغوز در آسیای مرکزی و قزاقستان بدین ترتیب پروسه‌ای پیچیده و نسبتا طولانی بود.‌ در ترکیب اوغوزها هم زیرلایه‌‌های اتنیکی باستانی (بطورکلی ترک شده) کوهپایه‌‌های سیردریا و آ‌رال – استپ‌‌های خزر و هم طوایف و قبایل کوچ‌نشین و نیمه کوچ‌نشین ژتی سو (یدی سو- هفت آب، هفت رودخانه. مترجم) و سیبری وارد شدند.
هسته اولیه گروهبندی اوغوز که بعدا در اتحاد بزرگ قبایل استحکام یافت‌‌، احتمالا در هفت رود شکل گرفت.‌ با‌این حال به همان اندازه حرکت خود به غرب ‌این هسته اولیه بطور قابل توجهی به حساب جمعیت کوچ‌نشین و نیمه کوچ نشین سیردریا، منطقه دریای آرال و منطقه شمالی دریای خزر کاملتر شد.

پیامد ‌این پروسه‌‌های چند سویه تشکیل و تاسیس جامعه اتنیکی نوین بود که متمایز از نتایج اجزاء خود بود. اوغوزها به چندین قبیله تقسیم که در آن بسیاری واحد‌‌های طایفه‌ای داخل می‌شد.

ترکیب قبیله‌ای اوغوزهای سده نهم – اواسط سده یازدهم‌‌، متاسفانه مشخص نیست.‌ در” دیوان لغات آت (محمود کاشغری. مترجم)- شناخته شده تنها درنیمه دوم سده یازده، آنها ۲۲ قبیله ( ترک) برآورد شدند ” که به قرار زیر درفهرست قبایل اوغوز ارائه شدند:

قینیق، قاییغ (کاییغ – کاییگ)، بایندور، ییوا(ایوا)، سالور، افشار، بِکتیلی(بیگدلی)، بوکدوز(بوگدوز)، بایات، یازغیر(یازیر)،‌ایمور، قارا- بولاق، آلقا بولاق، ‌ایگدیر، اورِگیر(اوره‌گیر)، توتیراق، اولاییوندولوغ (آلایونتلی)، توگِر(دوگر)، چبنی، بِچنه، چوولدار(چاوولدور)، چاروق‌لوغ [۹] محمود کاشغری مدعی است که اوغوزها در ابتدا از ۲۴ قبیله عبارت بودند. اما دیرتر مولفان بویژه مروزی (۸*) روی هم رفته از ۱۲ قبیله سخن می‌گویند. اختلاف منابع‌ را، احتمالا می‌توان با ‌ویژگی دوگانه بخش و واحد اوغوزها به دو اِکزوگامی‌[وابسته به برون همسری یا برون پیوندی. مترجم] خویشاوندی (تبارخونی) وبومی ‌توضیح و روشن کرد.

اوغوزهای تقسیم شده به بوزوک‌ها و اوچوک‌ها به نسبت به جناح راست و چپ ارتش آنها واردشدند.‌ هریک از ‌این گروه‌‌های بزرگ شامل ۲۴ قبیله بود، که به نوبه خود به دو بخش مساوی تقسیم شده بود.‌ بنابر روایات تاریخی اوغوز، بوزوکها درشمار قبایل «ارشد- بالا دست» و اوچوکها – درشمار قبایل « زبردست- کوچک» بودند.‌ بوزوکهای جناح راست از امتیازبزرگی (درمقایسه با اوچوکها) هنگام « انتخاب» خان ارشد و والا برخورداربود.

بدیهی است که بعدا جدایی بوزوکها و اوچوکها ویژگی‌ها و خصایص سازمان نظامی‌– منطقه‌ای بخود گرفت.‌ نیروهای نظامی‌ هر دو جناح اوغوز برای خود چراگاه‌ها، مراتع و زمینهای کشاورزی ثابت و متمرکز داشتند.‌ تقسیم بوزوکها و اوچوکها معادل با مفهوم اوغوزهای « درونی » و«بیرونی»[خارجی. مترجم] بود.‌ در ترکیب آنها «اصیل‌ها»، «متولد شدگان از معشوقه‌ها– برده‌ها » و «ملحق شدگان» به طوایف و قبایل اوغوز تفاوت داشتند [۱۰].

تقسیم‌بندی قبیله‌ای و قومی ‌موجود در سده یازدهم بین اوغوزها بُوی، اُبا و کُک (کؤک)نامیده می‌شد.‌ بر اساس « دیوان لغت الترک » و دیگر منابع بین اوغوزها بُوی بطورکلی معنی قبیله را داشت.

اصطلاح اُبا و کُک ( کؤک) احتمالا بیشتر (بویژه) برای تقسیم بندی‌‌های (واحدهای) قبیله‌ای بکار برده می‌شد.‌ قبیله اوغوز(اُبا)‌ در ابتدا اتحادیه خویشاوندی (تبارخونی) بود که اعضای آن اصل و نسب خود را به نیای مشترک می‌رساند. اما با تکامل مناسبات آنتاگونیستی و آشتی ناپذیرطبقاتی، اُبا کاراکتر بدوی – اجتماعی و مشترک اتحادیه خویشاوندی (تبارخونی. مترجم ) خود را ازدست داد. قبایل اوغوزی بیشتر با نسب و یا شجره‌نامه افسانه‌ای مرتبط بودند تا واقعی.

اوغوزها همچنین به اوروغ‌ها و آیماق‌ها که در حکم جامعه کوچ نشین و نیمه کوچ نشین را داشتند تقسیم شدند.‌ اصطلاح اوروغ برای تقسیم‌بندی و واحد قبیله‌ای نشانه گذاری شد و ازپاترونومی‌(۹*) طایفه‌ها و خانواده‌‌های نامی ‌و اعیان تشکیل می‌شد.

اوروغ‌ها و دیگر گروه‌‌های قومی– قبیله‌ای اوغوزها به ‌این یا آن “استخوان” تعلق داشتند [گویا تقسیم بسیاری قبایل ترک به استخوان سیاه و سفید امری عادی بوده است. مترجم].
قبایل و طایفه‌‌های اوغوز جزو اتحادیه‌‌های قبیله‌ای بسیار بزرگتر بودند. چنین انجمن‌ها و واحدهای بزرگ که معمولا ‌ایل نامیده می‌شد، معنی مردم و دولت را داشت.‌ اما سازمان قومی ‌و قبیله‌ای اوغوزها بر اصل خویشاوندی خونی (تبارخونی. مترجم)‌‌، خاص نظام اجتماعی بدوی (یا جامعه ما قبل تاریخ . مترجم) بنیان گذاری نشده بود.‌ در واقع اوغوزها تقسیم می‌شدند به جوامع کوچندگان، نیمه کوچندگان، یکجانشینان و نیمه ساکن که پوسته قدیمی ‌قومی‌–‌ قبیله‌ای آن حفظ می‌شد.

اکثریت اوغوزها در سده‌‌های نهم و یازدهم زندگی نیمه کوچ نشینی و کوچ نشینی می‌کردند.‌ مجموعه فشرده‌ای از آنها شمال منطقه خزر، سفلای سیردریا و بیابان‌‌های پیرامون دریای آرال سکنی داشتند.‌ در میان اوغوزها (بطور عمده اسکان آنها در منطقه بیابانی است) نوع نژاد مغولی برتری داشت.

در سده دهم ال مسعودی درباره اوغوزهای منطقه آرال می‌نویسد. « آنها (منظورنوع نژاد مغولی. مترجم) – بسیار کوچکتر از (ترکها) هستند و چشمان بسیار ریز دارند» [۱۱].‌ دیگر نویسندگان دوران سده‌‌های میانه بطور ناقص‌ اشاره و یادآوری می‌کنند به موهای صورت وبدن وساختارنوع چهره اوغوزها.

همه ‌اینها حاکی از ویژگی‌‌های قیافه مغولی هستند که مختص توده‌‌های اصلی بطور عمده اوغوزهای استپ نشین بودند [۱۲].‌ داده‌‌های کتبی سده‌‌های دهم و دوازدهم در باره ظاهر فیزیکی اوغوزها توسط برخی مواد و مطالب پالئونتروپولوگی [ دیرین شناسی و انسان شناسی – مردم شناسی دیرین. مترجم ] تایید می‌شوند.

در میان جمجمه‌‌های یافته شده درتپه‌‌های اوغوز– پِچِنِگ غرب قزاقستان انواع مغولی با قیافه‌‌های سیبری جنوبی برتری دارند. اما در اینجا همچنین جمجمه قیافه نژاد قفقازی (نژاد سفید.‌ مترجم) و بومی‌یافت شدند [۱۳].

فرایند فشرده‌تر ادغام ( آسیمیلاسیون) اتنیکی، احتمال می‌رود بین اوغوزهای مناطق حنوبی و غربی آسیای میانه بوقوع پیوسته است. تا اندازه‌ای کم، اما بسیار جالب دراین رابطه مطالب جمجمه خوانی (۱۰*) در جنوب قزاقستان است . در حفریات گورستان ساسیک بولاق اوغوزها توسط آ. ان.‌ برنشتام انسان‌‌های سفید پوست مناطق ترانس خزر (۱۱*) با سری نسبتا دراز با شاخص زیرِ هفتاد و پنچ با ترکیب قیافه‌‌های مغولی دفن شده‌اند [۱۴].

داده‌ها و یافته‌‌های دیرین شناسی و انسان شناسی فیزیکی شواهد و قراین منابع سده یازده را در باره آمیختگی و مخلوط شدن اوغوزها با ملت‌‌های و مردمان همجوار تایید می‌کنند. بخش معین و خاصی از اوغوزهای کوچنده و نیمه کوچنده با جمعیت یکجا نشین مناطق کشاورزی آسیای میانه و قزاقستان ادغام شدند.‌ گروه‌‌های اتنیکی مشابه، که بطورعمده با‌ اوروآسیا[یا نژاد قفقازی و ازنوع انسان شناسی سفید پوست. مترجم]، آمیختند ترکمن نامیده شدند.

در سده‌‌های دهم و یازدهم‌این نام همچنین به دورگه شده‌ها و پذیرفته‌گان دین اسلام‌‌، گروه‌‌هایی از قارلوق‌ها، خالاچ‌ها (خلج‌ها) و دیگر قبایل ترک زبانی که ساکن مناطق شش و‌ ایسفیجاب بودند بکار برده شد.

در پایان سده دهم – نیمه نخست سده یازدهم درچارچوب‌‌های سیاسی دولت یابغو( شاه ترکان اوغوز) سیردریا پروسه شدید شکل گیری ملیت (ملت) اوغوز روی داد‌ ؛‌این پروسه محرکی به تجزیه و از هم پاشیدگی مناسبات کهن خویشاوندی (تبارخونی)،‌ایجاد مجتمع‌‌های ارضی- اقتصادی نوین و پا گرفتن مناسبات فئودالی شد.‌ اما پروسه مورد نظربه پایان خود نرسید و با مرگ دولت اوغوز درمیانه سده یازده درنتیجه، جنبش و نهضت قبچاقها قطع شد.

قبایل شکست خورده اوغوز از قبچاق‌ها، بعدا در استپ‌‌های روسیه جنوبی، در بالکان و در آسیای صغیر ساکن شدند.‌ بخش قبل توجهی از اوغوزها تحت حاکمیت قره خانیان ماوراء النهر و حاکمان سلجوقی خراسان، گرگان و خوارزم در آمدند.‌ سایر اوغوزهای شکست خورده از قبچاق‌ها به قبایل ترک زبان دشت قبچاق پیوستند[۱۵].

اوغوزهای سده‌‌های میانه نقش زیادی در تاریخ اتنیکی خلق‌ها و ملت‌‌های ترک زبان آسیای مرکزی، قزاقستان، ماوراء قفقاز و آسیای صغیربازی کردند.‌ اخلاف اوغوزها بمثابه یکی از اجزاء، در ترکیب قزاق‌ها، ازبک‌ها، قره قالپاق‌ها، باشقیرهای جنوب منطقه اورال و تاتارهای ولگا وارد شدند.

گروه‌‌های جنوبی اوغوزها در شکل گیری و سازندگی مردم ترکمن و آذربایجان شرکت فعال داشتند. قبایل اوغوزی، به‌این ترتیب یکی از نیاکان مشترک پاره‌ای مردم ترک زبان‌ کشورما هستند،که درحال حاضر در خانواده واحد کشورهای {شوروی سابق} زندگی می‌کنند.

++++++++++

(۱*) هفت رودخانه، هفت رود یا هفت آب: یدی سو- به زبان قزاقی: ژتی سو- یتی سو‌‌، منطقه‌ای درآسیای مرکزی، واقع در جنوب شرق قزاقستان و شمال قیرقیزستان، و بین دریاچه بالخاش از شمال،ساسا کول و آلاکول در شمال شرقی است. نام‌ این منطقه از هفت رودخانه‌ای که به بالخاش می‌ریزد گرفته شده است و یکی از قدیمی‌ترین منطقه کشاورزی است.‌ ویکیپدیا. مترجم

(۲*) چیهیل قبیله‌ای شناخته شده از قرن هفتم که دراطراف دریاچه ‌ایسسیک کول زندگی می‌کردند و خورشید و ستارگان را پرستش می‌کردند و جزیی از قبایل ترک زبان هستند. مترجم

(۳*) امپرتوری ترکان غربی . مترجم

(۴*) در ۵۲ کیلومتری شهر تاشکند ازبکستان قراردارد و به معنی “جایی که سیب رشد” می‌کند و یا محل ” شکوفه‌‌های سیب” است – ویکیپدیا. مترجم

(۵*) به عربی و فارسی‌‌، درقرون وسطی نام رود ولگا بوده است. ویکیپدیا. مترجم

(۶*) شهرکنت‌‌، ژان کنت.‌ پایتخت دولت اوغوز واقع در قزاقستان.‌ در منطقه سمت چپ و پایین سیردریا. مترجم

(۷*)‌ایرتیش رودی که از خاک چین، دامنه شرقی مغولستان‌‌، قزاقستان و روسیه می‌گذرد و خود شاخه‌ای از اُب است.‌ اُب رودی است که سرچشمه آن از سیبری غربی است.‌ ویکیپدیا. مترجم

(۸*) شرف الزمان طاهر بن مروزی .‌ طبیب ملقب به شرف الزمان.‌ وی پزشک دربار ملک شاه سلجوقى (۵۱۰ -۵۰۰ ق. ) بود. از آثار وى: کتاب «طبایع الحیوان»، در علوم طبیعى،کتابى در «جغرافیاى عالم»، که اخبار چین و ترک و هند را در آن آورده است. مترجم

(۹*)‌ پاترونومی،شکل ذاتی سیستم قبیله پدرسالارانه اجتماعی یک گروه از خانواده‌‌های بزرگ یا کوچک- یک گروه بزرگ و یا خانواده‌‌های کوچک که با وحدت خاص اقتصادی و اجتماعی مرتبط است . ویکیپدیا. مترجم

(۱۰*) مطالعه علمی ‌ویژگی‌‌های جمجمه، مانند اندازه و شکل، به خصوص در انسان. مترجم

(۱۱*) درانسان شناسی فیزیکی: درطبقه بندی‌‌های مختلف، قفقازی و یا نژاد اورآسیا نامیده می‌شود. مترجم]

 فهرست آثار

۱- س. گ. آغاجانف. برخی مسایل تاریخ قبایل اوغوز آسیای مرکزی- مجموعه آثار تورکولوژی . ۱۹۷۰ . ص. ۱۹۲ -۱۹۷٫

۲- لوینا. ال. م.‌ سرامیک‌‌های سیردریای سفلی و میانه در هزاره اول میلادی. ۱۹۷۲٫

۳- حدودالعا‌لم . آ.‌ جغرافیای‌ایران. ترجمه و. مینورسکی. لندن. ۱۹۳۷٫

۴- رشیدالدین. جامع التواریخ. کپی از نسخه خطی موزه بریتانیا.

۵- رشید الدین. مجموعه تاریخ. ترجمه ال. آ. ختاگورووا، جلد یک. قسمت یک. لنینگراد ۱۹۵۲٫صفحات ۸۶- ۹۱٫

۶- آغاجانف . س. گ.‌ مقالات تاریخ اوغوزها و ترکمن‌های آسیای میانه سده‌‌های نهم – سیزدهم.‌ عشق آباد ۱۹۶۹٫

۷- Kitab at-tanbih wa’l-israf auctore. . .‌ al-Masudi, ed.‌ M.‌ ۱٫‌ de GoeJ’e.‌ Lugduni Batavorum, 1894.‌ – C.‌ ۱۸۰; ۱۳٫‌ Macoudi.‌ Le Livre de l’avertissement et de la revision.‌ Paris, 1897.‌ – C.‌ ۲۴۴-۲۴۵

۸- ل کوک آ.‌ مانوی ترک از خوچو.‌ رساله کونیگل.‌ آکادمی‌علوم. گروه فلسفه – تاریخ. ۱۹۱۱٫

۹- محمود ابن حسین الکاشغری.‌ دیوان لغت ترک،جلد ۱- ۳ .‌ استانبول . سال ۱۳۳۳٫ یادداشت‌‌های پ. گ.‌ بولگاکف. تاشکند ۱۹۶۶ . ص ۳۰۴ – ۳۰۷ .

۱۰- آغاجانف . س. گ.‌ مقالات تاریخ اوغوزها و ترکمن‌های آسیای میانه سده‌‌های نهم – سیزدهم.‌ عشق آباد ۱۹۶۹٫

۱۱- Macoudi.‌ Les praires d’or, t.‌ ۱٫‌ Paris, 1851.‌ – С.‌ ۲۱۲

۱۲- Bergeron P.‌ Voyages faits principalement en Asie.‌ t.‌ I, La Haye, 1735.‌ – С.‌ ۴۹ 

۱۳- سینیتسین‌ای. و.‌ پژوهش‌‌های باستان شناسی ولگای سفلی و غرب قزاقستان.‌ گزارش کوتاه انستیتویِ تاریخ مطالب فرهنگی. جلد ۳۷٫ ۱۹۵۱٫

۱۴- گینزبورگ و. و، فیرشتین ب. ف.‌ مطالبی برای انسان شناسی مردم باستانی غرب قزاقستان – « مجموعه موزه انسان شناسی ومردم نگاری». ۱۹۵۸٫ 

۱5- آغاجانف . س. گ.‌ مقالات تاریخ اوغوزها وترکمن‌ها ی آسیای میانه سده‌‌های نهم – سیزدهم.‌ عشق آباد ۱۹۶۹٫

 (۱) پروفسور و دکترعلوم تاریخ‌ – عضو آکادمی‌علوم ترکمنستان شوروی( سابق)

 منبع: نشریه آکادمی ‌علوم ترکمنستان شوروی.‌ سال ۱۹۷۷ .‌ شماره چهار.

 منبع :

http://durnanews.ir/?p=24085

گزارش دوم:

 

سلطان آلب ارسلان محمد بن داود سلجوقی:
“سلطان آلب ارسلان پادشاهی بود با هیبت و سیاست و تازنده و کامکار و بیدار، دشمن شکن خصم افکن، بی نظیر و جهانگیر،تخت آرای وگیتی گشای، قدّی عظیم داشت و محاسنی دراز چنانک به وقت تیر انداختن گره زدی و هر گز تیر خطا نکردی…از سر محاسن تا سر کلاه او گویند دو گز بودی و هر رسول که پیش تخت او آمدی بهراسیدی، ملکی آسوده داشت ….”

 

سلطان ملکشاه بن محمد سلجوقی:
«سلطان ملکشاه صورتی خوب داشت و قدی تمام, بالی افراشته و بازوی قوی بضخمی مایل بود, محاسنی گرد, رنگ چهره سرخ سپید, یک چشم اندک مایه شکسته داشتی از عادت نه از خلقت, جمله سلاحها کار فرمودی, در سواری و گوی باختن به غایت چالاک بود…»[1].

 

سلطان برکیارق بن ملکشاه سلجوقی:
«سلطان برکیارق خوب چهره بغایت بود, معتدل قامت خط و محاسن بهم پیوسته ابروگشاده, اول پادشاهی در سنة ستّ و ثمانین و اربع مایه, مدت ملکش دوازده سال, مدت عمرش بیست و پنج سال, ولادت سلطان برکیارق بدارالملک اصفهان بود در محرم سنة اربع و سبعین و اربع مایه…»[2].

 

سلطان سنجربن ملکشاه سلجوقی:
«سلطان سنجر گندم گون آبله نشان بود محاسنی تمام در طول و عرض و بعضی از موی شارب بآبله رفته پشت ویال افراشته بالا تمام و سینه پهن, توقیع او توکلت علی الله, وزرای او الوزیر معین الدین…»[3].

 

سلطان محمودبن محمدبن ملکشاه سلجوقی:
«سلطان محمود پادشاهی بود گرد روی بچهره سرخ و سپید, گرد محاسن ربع القامه قوی بازو متناسب اعضا, مدت عمرش بیست و هفت سال, مدت پادشاهی چهارده سال و در پادشاهی نیکو سیرت بود [مثل]: اَلبِشْرُ اَولّ اِلْبّرِ, گشاده و تازه رویی اول نیکویی است, زیبا صورت لطیف طبع خوش سخن شیرین بذله موزون حرکات نیکو خط و نیکو عبارت بود…»[4].

 

سلطان طغرل بن محمد سلجوقی:
«سلطان طغرل  بن محمد پادشاهی سرخ چهره محاسن تمام تنک. دوابه دراز قامت باعتدال پشت و یال بسته  بر و سینه پهن, مدت عمرش بیست و پنج سال وفاتش بدر همدان در محرم سنه تسع و عشرین و خمس مایه…»[5]

 

سلطان مسعودبن محمد سلجوقی:
«سلطان مسعود اسمر بود, بتنهایی شیر افکندی, بقامت و بسطت از جمله لشکر فزون بود دراز رکاب قوی یال فراخ  بر و سینه خفیف العارض, توقیع او اعتمادی علی الله, وزرای او الوزیر شرف الدین…»[6] .

 

سلطان محمدبن محمودبن محمد سلجوقی:
«سلطان محمد خوب روی بود بچهره سرخ و سپید فراخ چشم دراز موی محاسن اندک و تنک متناسب قد لطیف اندام چابک سوار در گوی باختن و تیر انداختن, لشکردار و کامکار و کم آزار….»[7].

 

سلطان سلیمان بن محمد سلجوقی:
«سلطان سلیمان اسمری بود بسرخی مایل محاسن متوسط کوتاه گردن ربع  القامه, مدت ملکش شش ماه و کسری, ولادت او در رجب سنة احدی عشره و خمس مایه, مدت عمرش چهل و پنج سال…»[8].

 

سلطان ارسلان بن طغرل بن محمد سلجوقی:
«سلطان ارسلان پادشاهی بود سرخ چهره, خوب روی, کشیده محاسن, تنک موی, دراز دوابه, ربع  القامه, تمام گوشت, مدت پادشاهیش پانزده سال و هفت ماه, مدت عمرش چهل و سه سال…»[9].

 

و در نهایت تصویر آخرین پادشاه سلجوقی که در کتاب محمد راوندی آمده است:

 

سلطان طغرل  بن ارسلان (طغرل سوم) سلجوقی:
«سلطان طغرل خوب چهره بغایت بود مویها بسه باره برپشت افگنده داشتی و محاسنش به انبوه بود, سبلت تا بن گوش مالیده تمام قد فراخ بر وسینه افراشته یال, عمود او کس برنگرفتی و کمانش نکشیدی…»[10].

 

آنچه از نوشته  های محمد راوندی مؤلف «راحه  الصدور» در بیان از شکل و قیافه سلاطین سلجوقی برمی آید آنها نه زردپوست بودند نه تنگ چشم و نه کم ریش .
تصویری که راوندی از سلاطین سلجوقی می دهد که نمایندة شکل و تصویر ژنتیکی ترکان اوغوز است

 

حسن راشدی : (قسمتس از  کتاب ترکان و بررسی تاریخ، زبان و هویت آنها در ایران)

 

www.aharri.ir
________________________________________
[1] – راحه الصدور, محمد الراوندی, ص ۱۲۵ چاپ دوم ۱۳۶۳.
[۲] – همان کتاب, ص ۱۳۸.
[۳] – همان کتاب, ص ۱۶۷.
[۴] – راحه الصدور, محمد الراوندی, ص ۲۰۳ چاپ دوم ۱۳۶۳.
[۵] – همان کتاب, ص ۲۰۸ .
[۶] – همان کتاب, ص ۲۲۴ .
[۷] – همان کتاب, ص ۲۵۸ .
[۸] – همان کتاب, ص ۲۷۴ .
[۹] – راحه الصدور, محمد الراوندی, ص ۲۸۱ چاپ دوم ۱۳۶۳.
[۱۰] – همان کتاب, ص ۳۳۱

 

 

 

 

 

 

 

 

 

واقفین وخیرین بیات

واقفین و خیرین بیات

در این مطلب به معرفی چند نفر از واقفین و خیرین طایفه ترک بیات

خواهیم پرداخت پیشاپیش از هم طایفه ای های بیاتم به علت این که

به دلیل محدودیت در نوشتن و بی اطلاعی نمی توانم لیست کاملی

از افراد خیر و واقف طایفه بیات را در این مطلب بنویسم عذر خواهی

می نمایم

1 _ امام وردی خان بیات مختاری :

جناب امام وردی خان بیات مختاری در ابتدای سلطنت

ناصر الدین شاه قاجار به سمت حاکم نیشابور در خراسان منصوب

گردید وی از بیات های منطقه نیشابور بود ترکان بیات خراسان بصورت

متوالی از سلسله صفویه تا قاجاریه حاکم منطقه نیشابور بودند

خود وی نیز آخرین حاکم از طایفه بیات های منطقه نیشابور بود

امام وردی خان بیات مختاری به همراه همسرش  در سال

1271 هجری قمری یک قطعه باغ مشهور به باغ رضوان

یک قطعه باغ دیگر مشهور به باغ سنجلیه ، 10 سهم آب از قنات

و محل زراعت سنگویی ، دو سهم آب از محل زراعت

توزنده جان و زمین باغ تماما و 9 سهم حمام بازار واقع در

نیشابور را وقف کردند (1)

همچنین از وی دو امر وقفی دیگر باقی مانده است که تا به امروز

به آن ها عمل می گردد

1_ مراسم قرآن خوانی (صفه) در حرم امام رضا (ع)

او در وقفنامه ای که حدود یک قرن و نیم پیش

(زمان ناصرالدین شاه قاجار)

ثبت نموده است درآمد حاصل از موقوفه ای را برای مخارج این مراسم

وقف نموده است امام وردی خان بیات مقرر کرد که خادمان حفاظ در

رواق توحید خانه (یکی از رواق های شمالی حرم مطهر و بین

رواق دار الفیض و صحن انقلاب) صبح و شام قرآن مجید را

تلاوت کنند و 12 بند توسل خواجه نصیر الدین طوسی را هم بخوانند

حفاظ بر اساس وقفنامه موظف هستند در مراسم صفه هر نفر در شام

یک جزء و در صبح یک جزء قرآن تلاوت کنند

این مراسم در زمان حال نیز در حرم مطهر امام رضا(ع) اجرا می گردد

2_ موقوفه ویژه عزاداری دهه آخر صفر در نیشابور

امام وردی خان بیات بخشی از اموال خود را با هدف ترویج مراسم

تعزیه و سوگواری دهه آخر صفر در شهر نیشابور وقف بر آستان

مقدس امام رضا (ع) نموده است بر حسب نیت واقف باید در

روزهای رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام رضا (ع) مراسم

عزاداری همراه با ختم کامل قرآن کریم و خواندن سوره الرحمن

مداحی ، سخنرانی و پذیرایی از شرکت کنندگان با صرف نهار صورت گیرد

این مراسم در زمان حال نیز در شهر نیشابور انجام می گردد

2_ محمد مراد خان بیات :

محمد مراد خان بیات از بیات های منطقه زرندیه در استان مرکزی بود

وی در زمان محمدشاه قاجار می زیسته و از فرماندهان ارتش قاجار

در آن منطقه بوده است ایشان دو دانگ از منطقه پرندک(رحیم آباد)

در نزدیکی ساوه در استان مرکزی را وقف عزاداری امام حسین (ع)

نموده است هم اکنون وقفنامه ایشان در اداره اوقاف شهرستان زرندیه

محفوظ است

3_ ملاعباس بیات ایروانی مشهور به میرزا آقاسی :

ملاعباس بیات ایروانی معروف به میرزا آقاسی صدر اعظم محمدشاه قاجار بود

در زمان صدارتش تکیه ای را در تهران ایجاد کرد که بسیار بزرگ بود

لازم به توضیح است تکیه محلی است که جهت انجام مراسم

عزاداری دهه عاشورا و مراسم تعزیه از آن استفاده میشده است

تکیۀ حاج میرزا آقاسی، معروف به تکیۀ عباس‌آباد در میدان ارگ قرار داشت. 

سازندۀ تکیه حاج میرزا آقاسی، صدراعظم محمدشاه بود 

و آن را در زمان صدراعظمی خود (۱۲۵۱-۱۲۶۴ق) ساخت 

و بنا بر ضبط آمار دارالخلافۀ تهران «تکیۀ جناب صدراعظم» نیز نامیده می‌شد

تکیۀ حاج میرزا آقاسی بسیار بزرگ بود و روزنامۀ وقایع اتفاقیه 

در شرح وزش باد و پاره کردن و فروانداختن چادر آن (در روزنامه به نام تکیۀ دولت آمده است) 

به بزرگی چادر اشاره می‌کند 

و می‌نویسد: چادر تکیه ۵۲ ذرع طول و ۳۲ ذرع عرض آن بود که با ۹ دیرک بر پا شده بود؛ 

در صورتی که چادر تکیه‌های بزرگ دیگر را معمولاً با ۳ تا ۶ دیرک برمی‌افراشتند 

(شم‌ ۴۰؛ نیز نک‌ : شهیدی، ۲۴۶)

(چنانچه قبلا توضیح دادم عباس بیات ایروانی مالک منطقه عباس آباد تهران بود

که نام این منطقه هم از اسم او گرفته شده است برای همین

تکیه میرزا آقاسی به تکیه عباس آباد(مالک عباس آباد) هم معروف بود)

 4_ حاج ذوالفقار بیات :

جناب حاج ذوالفقار بیات از بیات های شهر اراک بودند به سبب

موقوفات ایشان و همچنین ساخت مدرسه صمصامی بیات که

دومین مدرسه ملی ایران می باشد خاندان بیات امروزه

در اراک دارای نامی خوش می باشند بخشی از موقوفات

ایشان در روستای حصار کزاز در استان مرکزی واقع شده است

عکس بالا متعلق به مدرسه صمصامی شهر اراک می باشد

5_ شام بیاتی :

با تاسیس سلسله قاجار در تهران بخشی از تیره شام بیاتی در

شهر تهران ساکن شدند

آنها در شهر تهران در محله عودلاجان در کوچه 

شام بیاتی ساکن شدند

پیر قلی خان شام بیاتی در دوران آقا محمد خان قاجار مسجد و آب انباری 

نزدیک به کوچه شام بیاتی در محله عودلاجان تهران احداث نمود 

در زمان کشیدن خیابان سیروس ، مسجد و آب انبار در مسیر قرار گرفتند

(تاریخ تهران/حجت بلاغی/جلد 2)

همچنین مسجد شیخ عبد النبی نوری در نزدیکی محله عودلاجان تهران قرار دارد

که در سال 1303 هجری قمری به همت محمد رحیم خان شام بیاتی و

حبیب الله خان شام بیاتی احداث گردید که در سال 1306 هجری قمری به

پایان رسید

منابع : http://tehrannameh.com/list/%D8%A2/%D8%A2%D8%A8-%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%82%D9%84%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86

http://safarnevis.com/?p=4227

6_ مرحومه خانم زرین تاج بیات :

مرحومه خانم زرین تاج بیات فرزند محمدرضا بیات از بیاتهای

استان مرکزی بودند ایشان مالک سه دانگ از روستای گوار بوده است

مرحومه خانم بیات به همراه مرحوم همسرشان از بزرگترین خیرین

اراک بوده اند مشارکت در ساخت بیمارستان قدس در شهر اراک

تاسیس دبیرستان و درمانگاه در شهر اراک و شهرهای قم و مشهد

از موقوفات ایشان و همسرشان بوده است ایشان بسیاری

از زمین هایشان در روستای گوار را به صورت اقساطی به

کشاورزان واگذار کردند که بعدها بسیاری از این اقساط را

بخشیدند ساخت جاده ، مدرسه و حمام برای روستای گواه

از دیگر خدمات ایشان است به سبب این امور نیک

مرحومه خانم بیات در بین مردم روستای گوار دارای نام نیکی می باشد

7_ مرحومه خانم قدس السلطنه بیات :

ایشان از بیات های استان مرکزی بودند اولین مدرسه ای

که برای آموزش دختران در کمیجان ساخته شد بنا به روایتی

زمین آن مدرسه از طرف خانم قدس السلطنه بیات اهداد گردید

ایشان قبلا نیز زمین محل احداث درمانگاه کمیجان را اهدا کرده بود

خانم قدس السلطنه بیات در سالهای آخر عمر زمین قلعه بزرگش

در اراک را که 7000 متر مربع مساحت داشت برای احداث

بیمارستان معروف قدس اراک از قرار متری  یکصد تومان در

اختیار دکتر اکبر بهادری قرار داد و چون برای بیمارستان بود

متری بیست تومان هم تخفیف داد ایشان سهام خود در

بیمارستان قدس اراک را به بیمارستان وقف نمود تا

بیماران فقیر رایگان معالجه شوند

8_ دکتر اکبر بهادری :

دکتر اکبر بهادری از ایل بزچلو بیات است

ایشان علاقه زیادی به گسترش خدمات پزشکی و بهداشتی

در جامعه داشت از جمله می توان به کمک ایشان

به خانم قدس السلطنه بیات برای احداث بیمارستان قدس

در شهر اراک اشاره کرد که با جمع آوری پزشکان مجرب

از دیگر شهرها در ارتقای کیفیفت بیمارستان قدس اراک نقش مهمی داست

(قبلا در مطلبی تحت عنوان طوایف و ایلات منشعب شده از قوم ترک بیات توضیح دادم

ایل بزچلو یکی از ایلات متعلق به قوم بیات است که نام اصلی آن بزچلو بیات است

و به مرور زمان به اختصار بصورت بزچلو درآمده است

(رجوع شود به مقاله بررسی نقش ایل بزچلو در عصر صفویه

علی ابوالقاسمی/ تاریخنامه خوارزمی/ شماره بیستم/ زمستان 1396))

9_ صفر بیات مانیزانی :

آقای صفر بیات مانیزانی، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش، متولد 1305

در ملایر یکی از واقفین نوع دوستی است که ملکی

به ارزش 3 میلیارد تومان را وقف خاص نمود 

ایشان زمینی به متراژ 144مترمربع را در اختیار

شهرداری و شورای شهر ملایر قرار داد تا با احداث ساختمانی

در دو طبقه، درآمدی برای ایتام نیازمند شهرستان حاصل گردد.

در طبقه همکف 9 باب مغازه احداث گردیده که درآمد حاصله از آن

صرف ایتام خواهد شد و در طبقه اول نیز یک درمانگاه عمومی خیریه

احداث شده است که در حال حاضر در مرحله تجهیز می باشد

مقرر شده است که درمانگاه تحت عنوان دارالایتام 

مرحومه زیبا بیات مانیزانی ( مادر آقای بیات) نامگذاری شود

این خیر بزرگوار قبل ازاین مدرسه " سرگرد بیات" را نیز

وقف نموده است برای ایشان از الله متعال سعادت و

طول عمرشان را خواستاریم

لازم به ذکر است استان همدان از

دیرباز دارای جمعیت زیادی از طایفه بیات می باشد

که در نقاط مختلف استان پراکنده اند

10_ احسان الله بیات :

آقای احسان الله بیات متولد سال 1963 میلادی در کابل است

ایشان از ترکان بیات کشور افغانستان می باشند

خانواده وی از تجار سرشناس در کشور افغانستان بودند

ایشان در سال 1979 میلادی به کشور آمریکا مهاجرت نمود

و در رشته مهندسی برق فارغ التحصیل شد

پس از سقوط طالبان به کشور افغانستان برگشت 

و اقدام به تاسیس شرکت افغان بیسیم نمود

همچنین ایشان بنیاد خیریه بیات را که در کشور افغانستان

به امور خیریه می پردازد تاسیس نموده است

به منظور گسترش علم و دانش در افغانستان

از دانشگاه(پوهنتون) آمریکایی کابل بسیار حمایت کرده است

همچنین در سال 1397 هجری خورشیدی

انستیتو تکنولوژی بیات را در دانشگاه آمریکایی کابل تاسیس نمود

11_ خانم صالحه بیات :

بیمارستان صالحه بیات در شهر بلخ در کشور افغانستان قرار دارد

12_ حاج قنبر علی بیات پور :

مرحوم حاج قنبر علی بیات پور از بیات های منطقه استان فارس

بود ایشان از تیره بیات قارا اولی از ایل بیات بودند

بخشی از این تیره در محله باسکول حاج قنبر(سید آباد)

در شیراز که مابین میدان کلبه سعدی و چهارراه ادبیات است

سکنی گزیدند و جناب حاج قنبر علی بیات پور در آنجا اقدام به ایجاد

باسکولی نمودند که امروزه وجود ندارد ولی آن محله در شیراز به

اسم ایشان یعنی باسکول حاج قنبر مشهور است از کارهای خیری

که ایشان به آن اقدام نمودند ساخت برج ساعت حرم حضرت

سید علاالدین حسین (ع) معروف به آستانه در شیراز است

قبر ایشان در قسمت پایینی برج ساعت یعنی جایی که امروزه

دفتر امور خدام می باشد واقع شده است


عکس بالا متعلق به حرم حضرت سید علاالدین حسین (ع) در

شهر شیراز است

در گوشه سمت چپ عکس برج ساعت حرم مطهر ساخته شده

بوسیله مرحوم حاج قنبرعلی بیات پور را مشاهده می نمایید

13_ اهدای عضو :

در سال های اخیر با پیشرفت علم پزشکی امکان اهدای عضو

و کمک به دیگر انسان های نیازمند در این زمینه فراهم شده است

بنده نگارنده این مطلب از تیره بیات مستعلی بیگ از ایل بیات

هستم متاسفانه در سال های اخیر دو تن از جوانان

تیره بیات مستعلی بیگ به نام های مرحوم بیژن اسفندیاری بیات و

مرحومه ریحانه(فردوس) اسفندیاری بیات به رحمت خداوند رفتند

اقدام نیکی که صورت گرفت هدیه اعضای بدن این عزیزان به دیگر

بیماران نیازمند بود خداوند گرامی چه زیبا در قرآن مجید می فرماید :

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ

 أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا

  أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم

  بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ 32

به همین جهت، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس، انسانی را

بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی

همه انسانها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد،

چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است...

بنده در روز اول که اقدام به ایجاد وبلاگی در مورد تیره بیات مستعلی بیگ

نمودم در ذهنم به نوشتن تعداد محدودی مطلب در مورد تیره بیات

مستعلی بیگ می اندیشیدم ولی با گذر زمان و وسعت بخشیدن به

مطالعاتم متوجه شدم که تیره بیات مستعلی بیگ شاخه کوچکی

از درخت پهناوری به اسم طایفه ترک بیات(بایات) است که اگر قرار

باشد دیدی همه جانبه به تاریخ و فرهنگ تیره بیات مستعلی بیگ

داشته باشم باید به شناخت کلی این درخت پهناور یعنی طایفه بیات

بپردازم طایفه ای که دارای جمعیتی بسیار زیاد می باشد و در

در گستره جغرافیایی بزرگی است که چندین کشور را شامل می شود

چه زیبا حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) می فرمایند که

اقوام و خویشان انسان مانند ریشه های او هستند

این مطلب آخرین مطلبی است که در مورد طایفه ترک بیات می نویسم

هم طایفه ای ها و هم تباران گرامی اگر در مطلبی نیاز به ویرایش یا

اضافه نمودن نکته ای دیدند برای بنده ارسال نمایند بنده سعی می کنم

تا زمانی که در توانم باشد این وبلاگ را زنده و پویا نگه دارم

همانطور که طایفه بیات در طول تاریخ طایفه ای پویا و تاثیر گذار بوده است

بنده الحمدالله  توانستم بیش از 50 مقاله را در مورد طایفه بیات

گردآوری نمایم که بعضی از آن ها از منابعی دیگر آورده شده اند

که بنا بر حفظ امانتداری اسم منابع آن ها را تا آنجا که در توانم بود

به همراه مقاله ها آورده ام و بسیاری از مقالات هم حاصل نگارش

و تحقیقات این جانب می باشد که الله متعال بنده را در این راه کمک

فراوانی نمود در جمع آوری و نگارش مقالات سعی نموده ام به

ارزش های اسلامی پایبند باشم

امیدوارم مقاله " واقفین و خیرین بیات " کمک به گسترش سنت

حسنه وقف و کارهای خیری مانند اهدای عضو در بین

هم تباران بیاتم نماید و برای بنده نیز باقیات صالحات باشد

محمد احمدی ( بیات اوغلو )

 بو عزیز لر ایچین و اجداد لاریمیز ایچین فاتحه و صلوات چکیز

 

 

 

 

ولایت بیات

ولایت بیات

در این مقاله به معرفی ولایت بیات خواهیم پرداخت در کتب و منابع

تاریخی به سرزمین کوچکی بر می خوریم که به اسم ولایت بیات

آمده است

اما برای پاسخ به این سوال که محل جغرافیایی این مکان کجا بوده و علت

نامگذاری آن به ولایت بیات چیست ؟ نیاز به گفتن پیش مقدمه ای

است که قبلا آن را چند مرتبه در مقالات مختلف بیان نموده ام

بیات(بایات) نام یکی از 24 طوایف ترک اوغوز تبار است که در زمان

گسترش سلسله سلجوقی به همراه دیگر طوایف ترک غزتبار به

غرب رودخانه جیحون و فلات قاره ایران وارد گردید و مدتی بعد بنا

به عواملی دچار فروپاشی گردید و تیره های مختلف طایفه بیات

در نقاط مختلف پراکنده گردید در این بین یکی از تیره های پرجمعیت

طایفه بیات به غرب کشور ایران و منطقه پشتکوه لرستان

(شامل مناطقی از استان ایلام و شمال خوزستان امروزی) رفته بودند

که گویا در زمان ضعف سلسله سلجوقی که یکپارچگی این

سلسله از بین رفته بود و وارثان این سلسله در نقاط مختلف ایران

حکومت های کوچک و محلی سلجوقی را تشکیل داده بودند که

به حکومت های اتابکان سلجوقی معروف هستند بیات هایی که به

منطقه پشت کوه لرستان رفته بودند موفق به تشکیل حکومتی محلی

و کوچک در آن منطقه شدند که دوام چندانی نیافت و در حدود

سال 600 هجری قمری به دست شجاع الدین خورشید بن ابی بکر

موسس سلسله حکومت اتابکان لر کوچک از بین رفت (مستوفی

1387 :553 ) و افراد تیره بیات در منطقه پشت کوه لرستان

پراکنده گردیدند این منطقه تا مدتها بعد از انقراض حکومت بیات ها و

پراکندگی بیات های آن منطقه به اسم ولایت بیات مشهور بوده و

در منابع مختلف تاریخی به آن اشاره می شد

گویا نوادگان آنان که هنوز در آن مناطق زندگی می کنند دیگر قادر به

تکلم به زبان ترکی نیستند در مورد چگونگی تاسیس این حکومت و

سلاطین آن اطلاعی در دست نیست اما در منابع مختلف تاریخی به

این ولایت اشاره شده است که در ادامه آن ها را بیان خواهم نمود

بر اساس اشارات منابع تاریخی و جغرافیایی می توان فهمید

که ولایت بیات از نزدیکی بندنیجین ( مندلی امروز در خاک عراق )

شروع میشده و مناطق باکسیا و بادریا یعنی شهر های

بلدروز و بدره و قسمت هایی از استان واسط و میسان در کشور

عراق و شهرستان دهلران در استان ایلام امروزی و بخشهایی از

دشت های شمال خوزستان امروزی را در بر می گرفته است

1 _ نخستین اشاره به نام بیات در منطقه عراق عرب در کتاب

ابن اثیر است

2 _ مقاله آل پرچم از آغاز تا فرجام فصلنامه تاریخی خوارزمی

ش 18 ، پاییز 1396

3 _ مستوفی در خصوص بندنیجین یا شهر امروزی مندلی

می نویسد : شهر کوچی است و به آب و هوا و محصولات مقابل

بیات حقوق دیوانیش هفت تومان و شش هزار دینار است

( مستوفی ص 41 )

به مرور از وسعت این ولایت کم شده بطوریکه در متون تاریخی عهد

صفویه و قاجار بیشتر با نام قلعه بیات شناخته می شده است

در حال حاضر ولایت بیات محدود به یک دشت کوچک در بخش موسیان

شهرستان دهلران گردیده است وجود روستایی با نام بیات در

بخش موسیان و دو روستا با نام های بیاتیون ارشد و بیاتیون آصف

در جنوب دزفول که امروزه به شهر دز آب یا امامشهر تغییر نام داده است

همچنین وجود روستای البیات در دشت عباس خوزستان در کنار رودخانه

میمه که گروهی از بیات ها در آنجا بوده اند و آنجا را ترک می کنند و 

اکنون روستایی عرب نشین است گواهی بر این مدعا هستند

نخستین اشاره به ولایت بیات در کتاب جهانگشای جوینی است

به هنگام لشکرکشی هولاکو به بغداد او لشکر خود را از سه قسمت

روانه بغداد نمود سوغونجاق نویان و بایجونویان از راه اربیل و شهر زور

و دقوقا ، کیت بوقانویان و انکیانویان از راه لرستان و ولایت بیات

و خود هولاکو از راه کرمانشاهان و حلوان (جوینی 1387 : 3/857)

وی همچنین از بر انداختن باجهای قدیم بلاد تستر و بیات سخن به

میان آورده است (جوینی 1387 :1/135)

خواجه رشید الدین فضل الله همدانی  در مکتوبات خود خطاب به

فرزندش امیر شهاب الدین حاکم تستر و اهواز جدول وجوهات دیوانی

خوزستان را ذکر می کند در این جدول ولایت بیات  از ولایات خوزستان

نام برده شده است (همدانی 1945 :123)

همچنین در مکتوب سی و سوم به خواجه سراج الدین دسفولی

می نویسد :(ولایت بیات را به روسا و صدور آنجا بوجهی معین بضمان

دهند) خواجه در ادامه می نویسد : ( قریه کوخات در بیات واقع است

را به ملکیت خواجه در آورده در آنجا زراعت نموده آبادش نمایند )(177)

حمدالله مستوفی در دو اثر خود به ولایت بیات پرداخته است

وی در نزهت القلوب می نویسد بیات قصبه ایست و بادرایا و باکسایا

دو قصبه دیگر است و با چند موضع از توابع بیات است در بیات آب روان

نیز تلخ است( احتمالا رود تلخاب امروزی مد نظر است ) اما آب کاریزش

که بر یک فرسنگی بیات است خوش طعم بود(مستوفی 1336 :41)

مستوفی در دیگر اثرش یعنی تاریخ گزیده در خصوص ولایت بیات آورده

که شاه شجاع الدین خورشید(حک621_580) اتابک لرستان که از

دست اندازیهای مکرر ترکان بیات به متصرفات خویش خشمگین بود

فرزندش بدر و سیف الدین رستم را برای سرکوبی حاکم بیات بدان سو

گسیل کرده شکست سنگینی بر آنها وارد نمود در نتیجه حاکم بیات

هزیمت یافت و قلمرو او که به ولایت بیات مشهور بود در تصرف لران

در آمد(مستوفی 1387: 553)معینی و بدلیسی این مطالب را عینا

نقل نموده اند(نطنزی 1387 : 50 ، بدلیسی 1377 : 35 )

در قرون بعد ولایت بیات بر حوزه محدودی اطلاق می شد که

مشهورترین ناحیه آن قلعه بیات بر سر راه شوشتر و عراق عرب

بوده است در متون صفویه بیشتر به قلعه بیات اشاره گردیده از جمله

درسال948 قمری ابراهیم خان ذوالقدر و حسین جان سلطان روملو

مناطق دزفول و ولایت بیات را مورد تاخت و تاز قرار دادند

( ترکمان 1350 : 95 /1 ،روملو 1349 : 38 ، قاضی قمی

1383 :295 /1 ، عبدی بیگ شیرازی 1369 :101 )

همچنین اشاره شده که القاس میرزا برادر شاه طهماسب صفوی

به هنگام بازگشت بعد از شکست در عصیان سال 955 قمری

از طریق دزفول و قلعه بیات به بغداد بازگشته است

(عبدی بیگ شیرازی 1369 : 101 ، روملو 1349 : 435 ،

قاضی قمی 1383 : 335 ) همچنین در نامه ای که الله وردی خان

در خصوص فتوحات عراق به شاه عباس نوشته به فتح قلعه بیات

نیز اشاره کرده است ( یزدی 1366 : 245 )

همچنین نادر شاه افشار هنگام عزیمت از عراق عرب به خوزستان

 مدتی در این قلعه توقف نمود( استرآبادی 1390 : 223 )

در عهد قاجار شاهزاده محمود میرزا قاجار در سفرنامه خود

به سال 1245 هجری قمری که به لرستان و خوزستان سفر کرده

از وجود تل (تپه) هایی در قریه بیات نام آورده که در دشت بیات

بقعه بسیار بزرگی که آرامگاه یکی از بزرگان است قرار دارد که

آن را سلاطین ساخته اند(قاجار 1390 : 180)

مشیر الدوله تبریزی در شرح ماموریتش برای تشخیص و تعیین

مرزهای ایران و عثمانی در سال های 1271_1265 هجری قمری

قریه بیات را از آبادی های طایفه ترک بیات دانسته که در ولایت

پشتکوه لرستان قرار داشته و همچنین از پراکندگی بیات ها

در توابع شوشتر و دزفول خبر داده است

(مشیر الدوله تبریز 1348: 102) این روستا امروزه در شهرستان

دهلران استان ایلام قرار دارد

همچنین گروهی از طایفه بیات در شهرستان آبدانان استان ایلام

زندگی می کنند که دیگر قادر به تکلم به زبان ترکی نیستند

گویا ویرانه قلعه بیات امروزه در کشور عراق وجود دارد

(لسترنج ص 69 _ 70)





واژگان ترکی مخصوص ایل بیات

واژگان ترکی مخصوص ایل بیات

ایل بیات داری واژگان ترکی مخصوص به خود نیز می باشد که در دیگر

ایلات ترک استفاده از آن ها دیده نشده است محقق بزرگ زبان ترکی

استاد اسدالله مردانی رحیمی به تعدادی از آن ها در کتاب

قاشقایی سوزلوگو صفحه 41 اشاره نموده است هم ایلی های و

هم تباران گرامی اگر کلماتی را استفاده می کنند که استفاده از آن ها

را در دیگر طوایف ترک ندیده اند برای بنده ارسال نمایند تا آن ها را

در این مقاله اضافه نمایم

کلمه ترکی خاص طایفه بیات :                       معنی :

سونگ                                                      بالغ ، به سن بلوغ رسیده

ساچ اوزادان                                               زرد پی

چادان                                                       عقرب

چاخاناق=چاخانج                                        کبریت

کورتاسلاماق                                             سر بریدن حیوان

گیویز                                                        زالزالک