بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

تامغای ایل بیات (نشان بیات) محبوب در کشور ترکیه

تامغای ایل بیات(نشان بیات) محبوب در

کشور ترکیه


در کشور ترکیه تامغاهای طوایف ترک غزتبار مخصوصا تامغاهای

مربوط به  قوم قایی و قوم بیات(بایات) در بین مردم محبوب می باشند

تصاویر زیر مربوط به تامغای قوم بیات(بایات) است

لازم به ذکر است این تامغا نشان چند هزار ساله
قوم ترک بیات(بایات) می باشد
در مطلبی تحت عنوان " تامغای بیات "  که قبلا نوشتم
و در وبلاگ قرار دادم کاملا درباره آن توضیح دادم
  

   









در زیر صحنه ای از فیلم قیام ارطغرل را مشاهده می کنید

که در این صحنه تامغای قوم بیات روی پرچم بیات ها قرار دارد

و بیات ها متحد ارطغرل هستد

لازم به ذکر است ارطغرل پدر عثمان یکم بنیانگذار سلسله عثمانی است

سلسله عثمانی از نسل قایی بودند و قایی برادر بایات جد اعلای قوم بیات است

در واقع بیات ها و قوم قایی عموزاده و هر دو از نسل گون خان و نوه اوغوزخان هستند

قبرهای تاریخی بیات ها در ترکیه


قبرهای تاریخی بیات ها در ترکیه

 عکس های زیر قبور متعلق به ایل بیات (بایات) در مناطق

سیدی کمر و فتحیه
در استان موغله کشور ترکیه می باشد







منبع عکس :

http://www.fethiyehaber.com/seydikemer-ortakoyun-tarihteki-adi-bayat/


قبری متعلق به ایل بیات (بایات) در منطقه اژه کشور ترکیه

مربوط به 600 سال قبل

منبع عکس :

http://www.manisadasondakika.com/2016/11/19/bayat-boyunun-varligi-tespit-edildi-600-yillik-mezar-tasi-bulundu/





ایل بیات و درخت بید

ایل بیات و درخت بید



شاید از دیدن عنوان این مطلب تعجب کرده باشید و برای شما

سوال باشد که چه رابطه ای بین ایل بیات و درخت بید وجود دارد

اما با بررسی مناطقی که بیات ها در آنجا زندگی می کنند که قبلا تحت

عنوان مناطق بیات نشین نوشته ام به چند مورد اسامی مناطقی

بر می خورید که در آن ها کلمه " بید " وجود دارد

مانند روستای بیدزرد کوار یا روستای بیدزرد باشت یا

روستای لایبید لنجان که هر سه از مناطقی هستند

که جمعیت زیادی از بیات ها در آنجا زندگی می کنند

همانطور که قبلا گفتم بیات ها از ترک های غزتباری هستند

که قبل از ورود به فلات قاره ایران در شرق رودخانه جیحون و

دشت قبچاق زندگی عشایری داشته اند و مطالبی در این مورد در وبلاگ

گذاشتم علاقه و احترام به درخت در بین تمام ترک های مناطق آسیای

مرکزی وجود داشته و بیات ها نیز از این مسئله مستثنی نبوده اند

اما به راستی علت علاقه بیات ها به زندگی در مناطقی که درخت

بید دارند چیست و چرا برای بیات ها زندگی در مناطقی که دارای درخت

بید بوده است اهمیت داشته است؟

جواب این سوال بر می گردد به زندگی عشایری که بیات ها داشته اند

طبیعت و زندگی در دامان آن بزرگترین معلم برای عشایر بوده و هست

علت علاقه بیات ها به زندگی دایمی

در مناطقی که دارای درخت بید بوده است بر می گردد به بزرگترین

ویژگی درخت بید ! بیات ها می دانستند که درخت بید به آب زیادی

نیاز دارد

و هرجا درخت بید وجود دارد قطعا آنجا از منابع آبی پایداری برخوردار است

و هر زمان که بدون شناخت وارد منطقه ای می شدند برای پیدا کردن

منابع آبی دیدن درخت بید بهترین علامت بوده است

همانطور که بیات های قارا اولی وقتی توسط نادرشاه افشار پس از

جنگ کرنال برای اولین بار وارد جنوب ایران و حوالی شیراز شدند

و شناخت قبلی از محیط زندگی جدیدشان نداشتند در منطقه ای

ساکن شدند که دارای درختان بید بود و امروزه به بیدزرد کوار مشهور

می باشد چون می دانستند این منطقه به علت داشتن درخت بید

دارای منابع آبی پایدار می باشد

اما سوال دیگری وجود دارد که چرا از بین روستاهای لایبید لنجان و

بیدزرد باشت و بیدزرد کوار دو اسم آن دارای کلمه " بید زرد "

هستند گفتن این نکته ضروری است که نامگذاری روستای لایبید

توسط بیات ها انجام نشده و توسط ساکنین قدیمیتر آن انجام شده

است اما دو روستای بیدزرد کوار و بیدزرد باشت گچساران که توسط

بیات ها تاسیس شده اند توسط آن ها نامگذاری گردیده است

اما چیزی که در اینجا جلب توجه می کند داشتن صفت زرد (ساری)

برای کلمه بید(سوگوت) می باشد نکته جالب اینجاست که بیات ها

همانطور که قبلا گفتیم پیش از ورود به فلات قاره ایران در

شرق رود جیحون و دشت قبچاق زندگی می کردند

درختان بید آن مناطق از نظر رنگدانه سبز نسبت به درختان بیدی

که در فلات قاره ایران به خصوصی مناطق جنوبی آن هستند

غنی تر هستند و سبزتر به نظر می آیند بطوری که وقتی بیات ها

برای اولین مرتبه با درختان بید در فلات قاره ایران مواجه گردیدند

متوجه شدند برگ این درختان بید نسبت به درختان بید

اطراف رودجیحون و دریاچه آرال دارای سبزی کمتری هستند

و گویا در حال زرد شدن می باشند به همین دلیل

به این درختان بید جدیدی که دیده بودند بید زرد (ساری سوگوت)

می گفتند

حتی بعد از چند قرن زندگی در فلات قاره ایران و آمدن نسل های جدید

بعضی از بیات ها درخت بید را همراه با صفتی که اجدادشان به آنها داده

بودند نام میبردند یعنی بیدزرد(ساری سوگوت) چه بسا که حتی در مورد

علت آمدن صفت زرد به همراه کلمه بید اطلاعی نداشته اند




شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها

شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها


شاه اسماعیل اول صفوی
شاه اسماعیل اول صفوی
همانطور که قبلا نیز توضیح دادم ایل بیات که یکی از 24 ایلات ترک غز

می باشد که به همراه دیگر ایلات ترک غز تبار در زمان سلجوقیان به

غرب رودخانه جیحون و فلات قاره ایران وارد شدند و بعدها بنا به

دلایلی دچار فروپاشی گردیدند و در نقاط مختلف پراکنده گردیدند

بعدها در زمان تشکیل امپراطوری عثمانی و دولت صفویه بیات هایی

که در سرزمینهای این دو قدرت زندگی می کردند تحت حاکمیت آنها

قرار گرفتند در مطلبی تحت عنوان " جنگ وین و بیات ها " که قبلا

در وبلاگ قرار دادم به حضور گروهی از بیات ها به عنوان بخشی از

سپاه عثمانی در جنگ وین اشاره نموده ام در این مطلب به پیوستن

گروهی از بیات های آناطولی به حکومت صفویه اشاره شده است

( این مقاله بطور کل در مورد زندگی شاه اسماعیل صفوی می باشد

فقط در لیست طوایف تشکیل دهنده ارتش اولیه صفویه به صورت

مختصر نام ایل بیات آورده شده است )

که به همراه چند ایل دیگر ترک پایگذار هسته اولیه ارتش صفوی

بوده اند هر چند که قبلا از ورود آن ها از آناطولی(ترکیه) به ایران

طوایف دیگری از بیات ها در ایران زندگی می کردند مانند

ترکان بیات منطقه جاپلق در الیگودرز که از زمان سلجوقیان در

این منطقه ساکن هستند در واقع دو مطلب

" شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها "  و

" جنگ وین  و بیات ها " دو مطلبی هستند که مکمل یکدیگر

می باشند  و به حضور طایفه بیات در یک محدوده زمانی

چه در امپراطوری عثمانی و چه در دولت صفویه اشاره دارند

امروزه نیز فرزندان ترکان بیات در مناطق باقی مانده از

امپراطوری عثمانی مانند ترکیه ، عراق ، سوریه ، لبنان

حضور دارند که در مقاله ای تحت عنوان " مناطق بیات نشین "

به محل زندگی آنها اشاره نموده ام
لازم به ذکر است قزلباش عنوانی نظامی در دوره صفوی بوده
و قومی به اسم قوم قزلباش در میان ترکان وجود نداشته و ندارد

 

تهیه کننده مقاله زیر آقای : محمود کریمی شرودانی

اسماعیل، ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل یکم مؤسس سلسله صفوی است.

شاه اسماعیل اول صفوی
تصویری از شاه اسماعیل از هنرمند ناشناس ونیزی در قرون وسطا، نسخه اصلی در موزه فلورانس نگهداری می‌شود

 از وی اشعاری به ترکی آذربایجانی و به فارسی با تخلص «ختایی» برجای مانده‌است.

تبار شاه اسماعیل اول

تبار اسماعیل به شیخ صفی‌الدین اردبیلی می‌رسد و فرزند شیخ حیدر است و مادرش مارتا دختر سلطان اوزون حسن آق قویونلو و کوراکاترینا شاهزاده یونانی ترابوزان بود، کوراکاترینا به این شرط با اوزون حسن ازدواج کرد که دین خودش را نگاه دارد هر چند متمایل به اسلام بود ولی تا آخر عمر از آزادی دینی بر خوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه گر و ندیم مسیحی به همراه خود به ایران آورد و در شهر آمد یک کلیسا بنا کرد تا یک شنبه‌ها برای عبادت به کلیسا برود بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش اعظم ایران و پایتختی تبریز کلیسای با شکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغین مسیحی را به آنجا آورد در ارزنجان نیز که عمدتا ارمنی بودند دو کلیسا با نامهای سیمون و یحیا ساخت البته بنای این کلیسا ها به اوزون حسن نسبت داده شد.
«مارتا» ظاهراً تا پایان عمر، مسیحی بود و اکنون قبرش در محوطۀ آرامگاه صفویان – خارج بقعۀ‌ "شیخ صفی" است.

کودکی

اسماعیل در ۸۶۶ در اردبیل دیده به جهان گشود.

شاه اسماعیل اول صفوی
نگاره‌ای از اسماعیل

پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود -که به دلیل بر سر داشتن کلاه قرمز رنگ قزلباش (سرخ سر به زبان ترکی) خوانده می‌شدند برای جهاد علیه مسیحیان چرکس به نواحی قفقاز رفتند. توسعه‌طلبی حیدر باعث شد که با شروانشاهان وارد جنگ شود. سلطان یعقوب آق قویونلو در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت در آمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود.
پس از کشته شدن «حیدر»، یعقوب بیک، خواهر خود حلیمه را به همراه سه فرزند حیدر، علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال 893 هـ در حالی که اسماعیل یکسال بیشتر نداشت، در قلعه اصطخر فارس زندانی کرد.

در فارس

اسماعیل به همراه مادر ودو برادرش در اصطخر، فارس به مدت چهار سال و نیم زندانی شدند. در این دوره سلطان یعقوب آق قویونلو مرد و بین فرزندانش رستم و بایسنقر جنگ درگرفت و رستم برای مقابله با بایسنقر، «سلطان علی» برادر بزرگ اسماعیل و خانواده‌اش را آزاد کرد، تا بتواند از پشتیبانی قزلباشان خانقاه اردبیل برخوردار شود. سلطان علی با شکوه فراوان وارد تبریز شد و با سپاهی از صوفیان بایسنقر را شکست داد. رستم از قدرت سلطان علی به وحشت افتاد و وی را در میانه راه تبریز و اردبیل به قتل رساند. سلطان علی برادر هفت ساله‌اش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادارش سپرد.

در اردبیل و لاهیجان

اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر به لاهیجان رفت و نزد امیر آنجا «کارکیا میرزا» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمانروای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبت‌های شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو تحت تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه‌های ایران باستان و تشیع امامی آشنا شده و مجموعه این آموزه‌ها او را برای بدل شدن به یک حاکم مقتدر، فرمانده نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.

بازگشت به اردبیل

قزلباشان به بهانه زیارت بقعه شیخ صفی الدین با کسب اجازه از کارکیا اسماعیل و مارتا را به اردبیل بردند هدف قزلباشها از این کار خروج از حیطه کارکیا بود. قزلباشان مارتا را به اردبیل فرستاده و خود به همراه اسماعیل به منطقه خلخال رفتند و نزدیک به سه ماه در روستاهای اطراف خلخال اقامت داشتند. ایشان در این مدت با خلفای خود در آناتولی ارتباط بر قرار کرده و از آنها می خواستند که ترکمانان  را جمع آوری کرده به ایران بفرستند در مدت سه ماه در حدود دو هزار ترکمان به طرق مختلف از آناتولی وارد ایران شده به اردوی اسماعیل پیوستند. در این هنگام اسماعیل ۱۲ سال و یک ماه بیشتر نداشت. از وقتی که اسماعیل از لاهیجان بیرون آمده بود تا هنگامی که در ارزنجان اردو زد در خدود هفت هزار ترکمان آناتولی به اردویش پیوستند که بیشتر از نه قبیله زیر بودند:
۱- شاملو از تاتارهای زاویه شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام
۲- تکه لو از قبایل تکه در ناحیه جنوبی آناتولی
۳- قاجار از تاتارهای شمال و شرق آناتولی
۴- روملو
۵- قره مان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
6- ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
7- ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
7- استاجلواز شرق آناتولی
۹- بیات از شرق آناتولی
علاوه بر این قبایل دستجاتی از قبایل مغول ساکن در نواحی تالش و سوادکوه نیز در اردوی اسماعیل بودند که در برابر ترکمانان در اقلیت بودند و "صوفیان تالشی" نامی ده می‌شدند.

از قیام تا پادشاهی
تصرف آذربایجان

در سال ۸۷۹ هفت سران ترکمان در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادیشان تصمیم بگیرند موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند عده ای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای اذربایجان حمله کنند و عده‌ای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که ترکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان حمله کرده آنجا را از آن خود کنند.
در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد. اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و شاه اسماعیل که به شجاعت و از جان گذشتگی مشهور بود بر شکوه خود میان وفاداران خویش افزود.
سردار خردسال با بزرگواری از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در ناحیه شرور نزدیک نخجوان در گیری سختی بین الوند بیگ آق قویونلو و لشکر شاه اسماعیل رخ داد(۸۸۰ش/۹۰۷ ق /۱۵۰۱ م) در این نبرد لشکریان شاه اسماعیل رشادت های فراوانی از خود بروز دادند و شعار تر کی "قربان اولدقم ٬صدقه اولدقم" سر داده اعلام جانفشانی در راه مولایشان اسماعیل می‌کردند سر انجام الوند بیک شکست خورد و به ارزنجان گریخت و شاه اسماعیل پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار ولایت شیعه که با آیین و افکار عمومی اکثریت اهل شهر تطابق داشت، اعلام کرد.(تبریز یکی از مهمترین پایگاههای محبین اهل بیت در آن زمان بود.)

شاه اسماعیل اول صفوی
کلاه خود شاه اسماعیل صفوی

وی در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت به کمک مریدانی که سخت به او معتقد بودند در سال هشتصد و هشتاد ه.ش شاه ایران شد و سلسله خویش را به نام جدش صفی الدین «صفویه» نامید


"شاه اسماعیل" پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند و فرمان داد، در بازارها ابابکر و عمر و عثمان را لعن کنند و هر کس مخالفت کرد، سرش را از تن جدا کنند. وی در مقابل مخالفت اطرافیان خود، مبنی بر عواقب رسمی کردن مذهب «شیعه اثنی عشری» گفت: «مرا بدین کار واداشته‌اند؛ خدای عالم و حضرت معصومین همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم و یک کس را زنده نمی‌گذارم، روز جمعه می‌روم و خطبه مقرر می‌دارم.

اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی

شاه اسماعیل در اولین اقدام مهم خود، در شهر تبریز مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت و مملکت صفوی اعلام نمود. نکته جالب این است که در آن هنگام برخی از مردم تبریز نیز شافعی مذهب که متمایل به اهل البیت می باشند بودند و الباقی شیعه بودند


"شاه اسماعیل" پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند و فرمان داد، در بازارها ابابکر و عمر و عثمان را لعن کنند و هر کس مخالفت کرد، سرش را از تن جدا کنند. وی در مقابل مخالفت اطرافیان خود، مبنی بر عواقب رسمی کردن مذهب «شیعه اثنی عشری» گفت: «مرا بدین کار واداشته‌اند؛ خدای عالم و حضرت معصومین همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم و یک کس را زنده نمی‌گذارم، روز جمعه می‌روم و خطبه مقرر می‌دارم.
در مورد انگیزه‌های شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب تشیع باید گفت: این اقدام اولاً توان یک ایدئولوژی مذهبی پویا را به خدمت دولت جدید درآورد و به دولت قدرت غلبه بر مشکلات را می‌داد. ثانیاً اینکه این عمل تمایز آشکاری بین دولت صفویه و امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، بوجود آورد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویّت ارضی و سیاسی داد.
دکتر ولایتی در این مورد می‌گوید: شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب شیعه اثنی عشری، دو مقصود را دنبال می‌کرد: یکی برانداختن حکومت ملوک الطوایفی و دیگری جایگزین کردن حکومتی مقتدر و متمرکز تحت لوای مذهب تشیع.

پیوستن قبایل ترکمان آناتولی

ایل ترکمان بهارلو (از اولاد بایرام خوجه بهارلو و از ایلات تشکیل دهنده قراقوینلوها بودند) قبل از تسخیر تبریز (۹۰۷ ق / ۱۵۰۲ م)به سرکردگی حسن خان به شاه اسماعیل پیوستند.

ایجاد وحدت ملی

پس از سقوط ایلخانان مغول و به مدت حدود دو قرن در ایران از بلخ تا دیاربکر وضعیت ملوک الطوایفی حاکم بود. «روملو» در خصوص سال ۸۸۰(۱۵۰۱ م./۹۰۷ ه.ق.) مجموعه‌ای از حکام محلی را نام می‌برد، که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: سلطان حسین بایقرا آخرین شاه تیموریان در خراسان، بدیع الزمان میرزا در بلخ، سلطان مراد در عراق عجم، حسین کیای چلاوی در سمنان، مرادبیک بایندر در یزد و شاه اسماعیل در آذربایجان.
شاه اسماعیل با برخورداری از نیروی جان بر کف ترکمان عزم نمود، که ایران را متحد سازد. ابتدا سلطان مراد حاکم عراق عجم -که پسر سلطان یعقوب آق قویونلو بود- را در نواحی مابین همدان و بیجار شکست داد و سلطان مراد به شیراز گریخت. شاه اسماعیل او را تعقیب نمود و او از ترس به بغداد گریخت و شاه اسماعیل بدون جنگ شیراز را تصرف نمود و از آنجا به قم رفت.
سپس بر حسین کیای چلاوی حاکم سمنان و فیروزکوه پس از جنگی سخت غلبه کرد. و نهایتا یزد و ابرقو را که در اختیار محمدکره بود، تصرف کرد و از شهری به شهری رفت و حکام محلی را برانداخت و یا تابع خود نمود. آنگاه در سال ۸۸۷ ه.ش. (۹۱۴ه.ق.) عازم عراق عرب شد و بغداد و نجف را نیز فتح نمود. بدین ترتیب او در مدت هفت سال تمام ایران بزرگ به جز برخی نواحی نظیر خراسان و ارمنستان را تصرف نمود و حکومتی واحد و مستقل را در آن برقرار ساخت و به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری نمود.

کشورداری

شیوه کشور داری شاه اسماعیل و ترویج مذهب شیعه مانع از تجزیه یا تقسیم احتمالی ایران آشوب زده میان دو قدرت بزرگ آن زمان عثمانیها و ازبکها شد. وی برای تعدیل سیاستهای افراطی سران ترکمان، صوفیان و مریدان حیدری، علمای ایرانی و نیز جبل عامل، کوفه و بحرین را به تدوین کتابهای فقهی در زمینه شیعه جعفری دعوت کرد .
از جمله اقدامات شاه صفوی برای تجلیل از امامان شیعه ضرب سکه با نام امامان دوازده‌گانه شیعه، قرار دادن نام ۱۲ امام معصوم به عنوان سجع مهر شاهی ، تعمیر و توسعه آرامگاه امامان در شهرهای عراق و مشهد و نیز ایجاد ساختمان مقبره برای امام‌زاده‌ها در شهرهای ایران و طرح آب رسانی از فرات به نجف بود.
شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به افرادی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود و بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس الدین لاهیجانی، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.
شاه اسماعیل به رسوم و آیین‌های مذهبی و ملی بسیار علاقه نشان می‌داد و به ایجاد آبادانی و بناهای یادبود اهتمام داشت. مهم‌ترین آثاری که از دوران وی به یادگار مانده، عبارت‌اند از ۴ بازار دور میدان قدیم اصفهان؛ مدرسه ‌هارونیه و بقعه امام زاده هارون در اصفهان. وی بناهای یادبودی هم در اوجان فارس و شیراز و آبادانی و ساختمانهای متعددی در خوی و تبریز بنیاد کرد.

جنگ با دشمنان خارجی

شاه اسماعیل اول صفوی
جنگ شاه‌اسماعیل و ابوخیرخان

شاه اسماعیل توانست در مدتی کوتاه با تدابیر جنگی و نیز با رشادت‌هایی که به کار می‌برد ایران را متحد کرده و در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی بخصوص ازبکان و عثمانی‌ها که از شرق و غرب به ایران حمله می‌کردند به خوبی مقاومت کند.
دفع فتنه ازبک و آزادی خراسان: (918 - 916 هجری قمری/ 1512 - 1510 میلادی)
شاه اسماعیل که با آشوبگری و اغتشاش به سختی دشمنی می‌کرد تبریز را به پایتختی برگزید و در همان سال تاجگذاری به جنگ قوم ازبک رفت (این قوم در شمال شرق ایران در ازبکستان فعلی ساکن بوده و هرگاه که فرصتی به دست می‌آورند به خاک ایران تجاوز می‌کردند). در نبرد مرو که در حوالی مرو رخ داد ۱۷۰۰۰ ایرانی توانستند ۲۸۰۰۰ سپاهی ازبک را درهم بکوبند.
خان ازبک که پدرانش دست تیموریان را از ماوراءالنهر کوتاه کرده و شیبک‌خان نیز، مقارن 913 هجری قمری/ 1507میلادی خراسان را از چنگ اولاد سلطان حسین بایقرا بیرون آورده بود، از خاندان شیبانیان ماوراءالنهر بودند. محمدخان شاهی‌بیگ معروف به شیبک‌خان، در آیین تسنن تعصب بسیار داشت و بعد از غلبه بر خراسان، در مشهد طوس و در هرات هر کس را که به تشیع منسوب بود، به‌شدت عقوبت می‌کرد و یا با خشونت بسیار می‌کشت. چون داعیه خلافت داشت و خود را حامی‌ مذهب تسنن هم می‌دانست، از غلبه تشیع در ایران ناخرسند بود و به شاه اسماعیل نامه‌های تهدیدآمیز آکنده از طعن و دشنام می‌نوشت. ازبک، شاه ایران را به خاطر داشتن عقاید تشیع به‌شدت تحقیر می‌کرد و به لشکرکشی به ایران تهدید می‌نمود. نامه‌های او بیش از حد تحقیرآمیز و آکنده از دشنام بود و به‌شدت غرور شاه جوان را جریحه‌دار می‌ساخت. اقدام او به دست‌اندازی به کرمان سرانجام پادشاه صفوی را به لشکرکشی برضد او مصمم کرد.
برای دفع فتنه ازبک، که در خراسان به‌شدت در آزار شیعیان می‌کوشید و در تمام آن خطه، در تعقیب شیعه و برانداختن این آیین، خشونت را از حد گذرانده بود، شاه اسماعیل لشکر به خراسان برد. مشهد طوس را آزاد کرد و سپاه ازبک را مغلوب و تا حدود مرو دنبال نمود. هرات را هم به‌تصرف خود درآورد و در نزدیک مرو در برخورد با سپاه شیبک‌خان، او را به‌سختی شکست داد. طی این نزاع، نزدیک ده هزار تن ازبک کشته شدند و شیبک‌خان هم در معرکه نبرد به‌قتل رسید. (916 هجری قمری/ 1510 میلادی)
جسدش را صوفیان لشکر به‌اشارت صوفی اعظم و در واقع برای خرسندی خاطر او، تکه تکه کرده و خوردند. از سر او یک جام زرین برای شاه درست کردند. دست بریده او را، شاه نزد حاکم مازندران فرستاد تا بدین‌گونه او را که به خاطر اتکاء بر قدرت ازبک نسبت به شاه صفوی، دم از استقلال می‌زد، به‌راه اطاعت درآورد.
در فتح مرو، پادشاه صفوی، خواجه ظهیرالدین بابر، فرمانروای تیموری هند را که به چنگ ازبک اسیر افتاده بود، با حرمت و عزت شایسته به نزد بابر فرستاد و بدین‌گونه بین خاندان صفوی و تیموریان هند رابطه دوستی برقرار کرد که بعد از وی نیز دست‌کم برای مدتی هم‌چنان باقی ماند. با آن‌که حاصل بلافاصله این دوستی که اتحادی مشترک علیه خانان ازبک بود به پیروزی منجر نشد و حتی امیرالامرای سپاه صفوی، امیر یاراحمد اصفهانی معروف به منجم ثانی، در طی جنگ کشته شد (918 هجری قمری/1512 میلادی)، اما شاه صفوی چندی بعد این شکست را جبران کرد و به‌زودی بار دیگر مهاجمان ازبک را به ترک خراسان و عقب نشینی به ماوراءالنهر واداشت.

شاه اسماعیل اول صفوی
نبرد شاه اسماعیل اول با عثمانی: (920 هجری قمری/ 1514 میلادی):

پیشروی شاه اسماعیل اول در ماوراءالنهر و گسترش مذهب شیعه در سرزمین‌های شرقی قلمرو اسلامی، برای بایزید دوم، سلطان عثمانی، که خود را پیشوای همه مسلمانان جهان می‌دانست، سخت گران می‌آمد. سعی صوفیان اردبیل در نشر و تبلیغ دعوت شیعی در نواحی آناتولی، دربار عثمانی را از آغاز دچار دغدغه خاطر ساخته بود. از سوی دیگر، زمزمه وجود پاره‌ای مذاکرات محرمانه بین سلطان صفوی با دشمنان اروپایی دولت عثمانی هم که در صورت صحت پیشرفت عثمانی را در اروپا متوقف می‌ساخت، موجب مزید توهم از دولت نوبنیاد صفوی گشت.
سلطان سلیم اول، پادشاه عثمانی که در این ایام مثل شیبک‌خان ازبک و حتی بیش از او، در آیین تسنن تعصب می‌ورزید، مبارزه با انتشار عقاید شیعه را لازمه داعیه خلافت اسلامی‌ خود می‌دانست و از بسط قدرت (شیخ اغلی) خانقاه اردبیل در مجاورت مرزهای شرقی قلمرو خود ناخرسند و دل‌نگران بود.

شورش شاه قلی تکلو در عثمانی در عهدشاه اسماعیل اول:

در این بین، بروز یک جنبش شیعی در آناتولی به نظر وی نوعی خطر تلقی شد. این جنبش عبارت بود از شورش شاه قلی تکلو «ربیع‌الاول 917 هجری قمری/ ژوئیه 1511میلادی» که در نواحی شرقی عثمانی بر ضد دولت قیام کرد. چیزی که در این ماجرا مزید توهم سلطان سنی عثمانی شد، آن بود که بعضی از طوایف تکلو از مدت‌ها پیش در اردبیل به دسته‌های ترکمان پیوسته بودند. ماجرای این شورش، سلطان عثمانی را به‌شدت نسبت به دسته‌های قزلباش و تکلو به خشم آورد. لاجرم در دفع آن عمدا" به خشونتی سبعانه دست زد که به قتل عام چهل‌هزار تن از شیعیان آناتولی منجر گشت. بعد از آن هم از بیم آن‌که پادشاه شیعه برای انتقام از این کشتار با دشمنان اروپایی عثمانی بر ضد وی متحد شود و برای وی دشواری‌هایی به وجود آورد، پیشرفتی کرد و لشکری عظیم که گفته شده تعداد آن به یکصد و بیست‌هزار تن می‌رسید، با تجهیزات فراوان، از جمله با توپخانه‌های قوی و سلاح‌های آتشین و مخرب از جانب ولایت جزیره، در شمال عراق، به‌راه افتاد و عازم آذربایجان شد.
سپاه ترکمانان در این هنگام از حیث تعداد به‌زحمت به نیمی ‌از این عده می‌رسید ( برخی گفته اند شاه اسماعیل حدود 30 هزار سرباز برای این جنگ داشته است) و البته هم فاقد اسلحه آتشین کارساز و فراوان بود. از سوی دیگر، سپاه ترکمانان طرز آرایش نیرو در برابر توپخانه را هم که برایش ناشناخته بود و تازگی داشت، نمی‌دانست. پادشاه صوفی که در این ایام در نواحی عراق بود، با این تعداد سپاه از اصفهان با عجله به‌دفع دشمن شتافت. محمد‌خان استاجلو حاکم دیاربکر هم که قلمرو او یک هدف عمده این لشکرکشی سلطان سلیم بود و خود از صوفیان جان‌نثار خاندان صفوی محسوب می‌شد، با قوای خود به سپاه شاه پیوست. جنگ در دشت چالدران بین ارومیه و خوی در دوم رجب 920 هجری قمری/ 23 اوت 1514میلادی روی داد.
چالدران نام یکی از دهستان‌های دوگانه بخش سیه‌چشمه شهرستان ماکو، از شمال به دهستان قلعه دره‌سی و آواچیق، از جنوب به دهستان سگمن‌آباد و الند، از خاور به دهستان به‌جیگ و از باختر به مرز ایران و ترکیه محدود میباشد. دهستان چالدران از 84 روستای بزرگ و کوچک تشکیل شده که مهم‌ترین آن‌ها عبارت از سیه‌چشمه، قرخ بلاغ، بابالو، سعدل، امامقلی‌کندی، زیوه و خذرلی می‌باشد. این منطقه کوهستانی در نزدیک سلسله جبال ساری‌چمن در مرز ایران و ترکیه واقع و آب و هوای آن در قسمت‌های مرزی سردسیر و ییلاقی و در سایر قسمت‌ها معتدل است. آب روستاهای چالدران ازرودخانه‌های قزل‌چای و چالدران و قنات و چشمه‌سار تامین می‌شود. حرفه مردم آن زراعت و دامداری و تربیت زنبور عسل و محصول عمده آن غلات، حبوبات، پشم، لبنیات و عسل است. صنایع دستی چالدران شامل جاجیم‌بافی و جوراب‌بافی می‌باشد.

شاه اسماعیل اول صفوی

پادشاه صفوی در عرصه نبرد رشادت و جلادت فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد. حتی چند بار با شمشیر به توپ‌های دشمن حمله کرد و زنجیرهای آن‌ها را گسیخت. سپاه ترکمانان هم در دفع حمله مخالفان حرارت و جسارت فوق‌العاده نشان داد، اما پیروزی نصیب دشمن شد؛ که از حیث قدرت سلاح و تعداد سپاه بر نیروی ترکمان تفوق کامل داشت. محمدخان استاجلو با تعداد زیادی از امیران ترکمان در جنگ کشته شدند و شاه با قسمتی از سپاه خود به حدود همدان عقب نشست. در این جنگ سربازان ترکمان که تنها از سلاحهای سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده می‌کردند در برابر سپاه عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به سختی ایستادگی کرده و کشتار زیادی از دشمن به عمل آوردند و از ایشان تنها ۸۵ نفر زنده ماندند اما حتی یک نفر اسیر هم ندادند.
تبریز به دست عثمانی افتاد، اما ادامه توقف در آن‌جا برای سپاه مهاجم ممکن نشد. دو هفته بعد، شاه صفوی دوباره به تختگاه خود تبریز بازگشت. البته دیار بکر و قسمتی از نواحی کردنشین اطراف آن در دست عثمانی باقی ماند، اما سلطان عثمانی موفق به‌نابودی دولت نوبنیاد شیعی، که آن را سد راه توسعه خود در مرزهای شرق می‌دانست، نشد. اشغال بخش‌هایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس کبیر ادامه داشت. (البته پس از شاه اسماعیل نیز آنان هرگاه که فرصتی بدست می‌آوردند به ایران حمله می‌کردند و اختلافات مرزی و مذهبی دو کشور تا زمان سقوط امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول طول کشید.)
همسر اسماعیل به دست دشمن اسیر گشت و این واقعه تا آخر عمر، پادشاه جوان را دچار تألم شدید و احساس خفت کرد.
پس از این نبرد، شاه اسماعیل به عزاداری پرداخت، خرقۀ سیاه می‌پوشید و پرچم‌ها را به رنگ سیاه درآورد و بر روی آنها کلمۀ «القصاص» نوشته شد. وی دیگر مانند گذشته توجه خود را مصروف امور دولت نمی‌کرد.
شاه اسماعیل برای صوفیان که اکثراً جزء غلات شیعه بودند، خدای زنده و مظهر کمال و قدرت بود که همیشه پیروز می‌گردد، ولی شکست چالدران به افسانۀ شکست ناپذیری و عقیدۀ خرافی الوهیت وی پایان داد.

همکاری با غرب علیه عثمانی:

بعد از این شکست بود که پادشاه صفوی، فکر برقراری نوعی همکاری یا اتحاد با دشمنان غربی دولت عثمانی را مورد بررسی جدی قرار داد. فرستاده لودویگ، پادشاه مجارستان را که یک مارونی لبنانی به نام پطروس بود و سپس سفیر کارل پنجم پادشاه آلمان را به‌حضور نپذیرفت و چندی بعد ضمن نامه‌ای که به فرمانروای آلمان نوشت، از این‌که پادشاهان فرنگ به‌جای اتحاد بر ضد خطر عثمانی، با یکدیگر مخالفت ابراز می‌نمایند، اظهار تعجب کرد. «929 هجری قمری/ 1523میلادی» با این اظهار تعجب، پادشاه شیعه در واقع آمادگی خود را برای اتحاد با آن‌ها جهت تجدید یک جنگ هم‌زمان دوجبهه‌ای علیه عثمانی، به‌نحو قابل درکی اعلام کرد. در واقع مناسبات گذشته‌ای را که در اواخر عهد اوزون‌حسن آق‌قویونلو بین ایران و اروپا بر ضد توسعه قدرت عثمانی آغاز شده بود، قابل تجدید نشان داد. اما پیش از آنکه مذاکرات منجر به اقدامات جدی شود مرگ به‌سراغش آمد و این طرح همکاری، که تحقق آن هم به‌هر حال خالی از اشکال نبود به‌تعویق افتاد.

وسعت ایران در زمان شاه اسماعیل اول:

در ایام سلطنت شاه اسماعیل بنابر تجاوزات مداوم بیگانگان به ایران شمشیر بیشتر از قلم به کار می‌آمد. بنابرقول احسن‌التواریخ کشور ایران شامل آذربایجان، عراق عجم، خراسان، فارس، کرمان، خوزستان، بلوچستان و . . . بود و بلاد دیاربکر و بلخ و مرو نیز به قلمرو حکمرانی او درآمد.

مرگ

سلطان سلیم یکم که در فتح تبریز موفق شده بود که همسر محبوب شاه اسماعیل را به اسارت در آورد پس از خروج از ایران وی را گروگان گرفت و برای آزادی وی از شاه امتیازات کلانی خواست. اما اسماعیل برای بدست آوردن همسر محبوب خود حاضر نشد یک وجب از خاک ایران را به سلطان سلیم تسلیم کند. و آنچنان که گفته شده از دوری همسر خویش در سن سی و هشت سالگی درگذشت.
شاه اسماعیل پس از حدود 23 سال پادشاهی، در سن 38 سالگی در روز دوشنبه 19 رجب سال 930 درگذشت و جسد او را در آرامگاه نیاکانش در خانقاه «شیخ صفی» به خاک سپردند. وی هنگام مرگ نه فرزند از خود به یادگار گذاشت؛ چهار پسر به نامهای: طهماسب میرزا، القاسب میرزا، سام میرزا و بهرام میرزا. و پنج دختر بنامهای: خانش خانم، پریخان خانم، مهین بانو سلطانم، فرنگیس خانم و شاه زینب خانم.
پس از وی فرزندش شاه طهماسب یکم به پادشاهی ایران رسید.

 

شاه اسماعیل اول صفوی

 

منبع :

http://rasekhoon.net/article/show/158805/%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%B5%D9%81%D9%88%D9%8A/

 



خلاصه :
زمان حکومت : ۹۰۳ - ۸۸۱ خورشیدی (۹۳۰ - ۹۰۸ قمری و ۱۵۲۴ - ۱۵۰۲ میلادی)
شاه جانشین: شاه طهماسب یکم زادروز : ۲۶ تیر ۸۶۶ خورشیدی (۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ (میلادی)
درگذشت: ۲ خرداد ۹۰۳ خورشیدی، ۲۳ مه ۱۵۲۴ (میلادی) ۳۶ سال زادگاه : اردبیل محل فوت: اردبیل آرامگاه: اردبیل
منابع تحقیق :
پژوهشکده باقر العلوم www.pajoohe.com
www.beenesh.ir
Fa.wikipedia.org
و کتاب های :
جعفریان، رسول، صفویه از ظهور تا زوال، تهران:مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول:۱۳۷۸
حسینی، غیاث الدین بن همام الدین؛ حبیب السیر، زیر نظر دکتر محمد دبیر سیاقی،1362چاپ سوم
خواندمیر، امیر محمود؛ ایران در روزگار شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، بی جا، 1370 ش، چاپ اول، ص 438.
پارسا دوست، منوچهر؛ شاه اسماعیل اوّل، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، بی جا، 1375 ش، چاپ اوّل
روملو، حسن بیگ؛ احسن التواریخ، تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی، بی جا، انتشارات بابک، 1357ش، ص 68.
سیوری، راجر؛ ایران در عصر صفوی، ترجمۀ احمد صبا، بی جا، کتاب تهران، 1363 ش، چاپ اوّل
تاج بخش، اجمد؛ تاریخ صفویه، شیراز، انتشارات نوید، 1372 ش، چاپ اوّل ص 59 .
ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ روابط خارجی ایران در عهد شاه اسماعیل، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1375
تاریخ ایران و جهان (۲)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تالیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲
مهدی کیوانی. اسماعیل اول صفوی. دایرةالمعارف اسلامی.
عالم آرای عباسی
جهانگشای خاقان
روضه الصفا
تاریخ جهان آرا
لب التواریخ
درباره مهرهای شاه اسماعیل اول
گلشن مراد
ایران عصر صفویه

فروپاشی ایل بیات

چگونگی ازهم گسسته شدن قوم بیات

  

در این مطلب می خواهیم به دلیل و زمان گسسته شدن قوم ترک بیات بپردازیم

که منجر به پراکنده شدن طوایف مختلف آن در ترکیه و ایران و افغانستان و ارمنستان 

و شمال کشور عراق شده است

برای نگارش این مقاله لازم است تاریخ قوم بیات را به سه دوره زمانی تقسیم کنیم  :

 1- تاریخ باستانی قوم بیات :

شامل آنچه که در مورد اقوام ترک اوغوز (که قوم بیات ازآن ها می باشد) در دوره قبل 

از مسلمان شدن آنها در منابع تاریخی ذکر شده تا  زمان ورود آن ها به غرب رودخانه جیحون

2- تاریخ میانی قوم بیات :

شامل زمان ورود آن ها به غرب رودخانه جیحون تا زمان تشکیل حکومت صفویه

3- تاریخ متاخر قوم بیات :

از زمان تاسیس حکومت صفویه تا زمان حال

گفتن این نکته ضروری است این تقسیم بندی زمانی شامل دیگر اقوام ترک اوغوز هم می شود

قوم ترک بیات که یکی از اقوام ترک اوغوز و در اتحاد با آنها بود در طول تاریخ خود

دو دفعه دچار از هم گسستگی می شود

دفعه اول چند قرن بعد از میلاد حضرت مسیح(ع) در عصر تورکوها= گوک ترک‌ها 

(سدۀ ۶-۸م)که در جمع اوغوزها در بخش‌هایی از مغولستان می‌زیسته‌اند

اما بعدا اوغوزها مغولستان را ترک کرده و بخشی از بیات ها در مغولستان باقی ماندند

که بعدا با مغولها متحد شدند(1)

ساکنان مغولستان امروزه به دو گروه مغول و ترک تقسیم بندی می شوند

لازم به ذکر است که ترک ها و مغولها هر دو از اقوام آلتایی هستند ولی در عین حال ، 

تفاوتهایی نیز با هم دارند و خود ترک ها نیز به گروه های متفاوتی تقسیم می شوند 

که یکی از گروه های ترک ، اقوام ترک اوغوز هستند که بیات ها نیز از اقوام ترک اوغوز می باشند

بیات هایی که در مغولستان ماندند در مغولستان به ترک شناخته می شوند

بعضی از پژوهشگران در سالهای اخیر تصریح کرده اند که قبیله " بایاوت " 

که در مغولستان هستند همان بیات های ترک اند(قفس اوغلی ص 165 پانویس 21)

در جامع‌التواریخ  نیز از قبیله‌ای مغول به نام بایا اوت یاد شده است که از آغاز کار 

همراه چنگیزخان بوده‌اند.(2) 

بیات به معنای دارا و توانگر است بای ترکی به زبان مغولی نیز راه یافته، و در این زبان 

به صورت بایان (توانگر، توانگری، خوشبختی) درآمده است

در این صورت بایات (بیات) می‌تواند جمع بای ترکی و بایان مغولی باشد؛ 

زیرا ـ د (= ـ ت، در نقل به فارسی و ترکی) در زبان مغولی یکی از چند نشانه جمع است 

 و هنگام کاربرد این نشانه، واپسین صامت واژه مفرد افکنده می‌شود 

و گاه بدون قاعده‌ای خاص به جای آن ـ چود به کار می‌رود، 

اما در گذشته به جای ـ چود، ـ اود به کار می‌رفت؛ ازآن‌رو، 

اگرچه اینک جمع بایان در آن زبان بایاچود است، اما در تاریخ سری مغول به صورت بایا اود 

آمده است.(3)

گروهی از بیات ها که در مغولستان می زیستند به قره بیات مشهور شدند

بر اساس گفته اسکندر بیگ ترکمان نویسنده کتاب عالم آرای عباسی که معاصر 

با شاه عباس اول صفوی بوده است

قارا بیات ها داخل اولوس جغتای بودند 

( قارا بیات ها در اولوس جغتای ابتدا زندگی می کردند )(4)

اولوس جغتای سهم جغتای فرزند دوم چنگیز خان از متصرفات پهناور پدرش بود،

که در شرق از سرزمین اویغوران شروع می شد و تا کنار آب آمویه درغرب امتداد می یافت ،

این اولوس در طی وحدت امپراطوری تا مرگ منگو خان بخشی از امپراطوری مغول 

محسوب می شد

که به علت نزدیکی به پایتخت امپراطوری به شدت تحت تأثیر تحولات سیاسی آن قرار داشت

و مناطق یکجانشین آن توسط نواب خان بزرگ اداره می شد "(5)

و قره بیات ها همراه با مغولان هنگام فتح ایران وارد ایران شدند و در منطقه نیشابور 

ساکن گردیدند

همچنین گفته می شود گروهی از بیات ها که مغولان را در فتح ایران یاری میکردند

جدی بایات نام داشتند در میان قره بیات های منطقه سیخ دارنگون در منطقه فارس در ایران

نام خانوادگی جدی بایات دیده می شود

به جز بیات هایی که با مغولان در فتح ایران همکاری کردند امروزه در سرزمین مغولستان 

هنوز جمعیت هایی از ترکان بیات زندگی می کنند که در کشور مغولستان دارای موقعیت های

ممتاز اجتماعی هستند

از قهرمان کشتی در مغولستان تا پستهای سیاسی حتی در دوره ای رییس جمهور مغولستان 

از بیات ها بود

لازم به ذکر است بیات هایی که هم اکنون در کشور مغولستان زندگی می کنند

به دین شامانیسم که دین باستانی ترک ها هست معتقدند و مسلمان نیستند

اما عموزاده های بیات شان که در اتحاد با دیگر اقوام ترک اوغوز باقی ماندند

و همنطور بیات هایی که همراه با مغولها وارد سرزمین های اسلامی شدند 

همگی امروزه مسلمان هستند 

دفعه دوم از هم گسستگی برای بیات هایی اتفاق افتاد ، که در اتحاد 

با دیگر اقوام ترک اوغوز باقیمانده بودند

آنها زمستانها برای قشلاق(محل اقامت در زمستانها) به اطراف دریاچه آرال

و برای ییلاق(محل اقامت در تابستانها) به دشت قبچاق کوچ می کردند بعد از اینکه

ترکهای اوغوز به مرور اسلام را پذیرفتند و اولین سلسله مسلمان ترکان اوغوز

یعنی سلجوقیان را تشکیل دادند 

و زندگی بیات هایی که در اتحاد با دیگر اقوام ترک اوغوز بودند دچار تغییر شد 

که منجر به از هم گسستگی و پراکندگی همیشگی بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوزها شد

در ادامه چگونگی دومین از هم گسستگی بیات ها را مطالعه می کنید

در منابع تاریخی سلجوقیان را از تبار ترک های اوغوز و از قوم ترک قینیق معرفی کرده اند

آنچه که مسلم است بعد از تشکیل حکومت سلجوقیان و کشور گشایی آن ها و فتح 

فلات قاره ایران و شرق آناطولی (شرق کشور ترکیه امروزی) دیگر اقوام اوغوز که بیات ها 

نیز شامل آن ها می باشد

به غرب رودخانه جیحون وارد شده اند که بر اساس طبق تقسیم بندی زمانی 

که در بالا انجام داده ایم شروع تاریخ میانی قوم بیات محسوب می گردد

آنچه مسلم است بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز تا قبل از ورود به غرب رودخانه جیحون 

دارای ساختاری متحد بوده است 

و از هم گسستگی بیات های متحد با دیگر طوایف اوغوز بعد از ورود

به غرب رودخانه جیحون اتفاق افتاده است

در مورد علت گسسته شدن بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز چندین نظریه وجود دارد :

1- بیات ها با حفظ ساختار واحد خود در منطقه خراسان (مخصوصا اطراف نیشابور) زندگی عشایری

خود را حفظ کرده بودند و در زمان حمله مغول ها به منطقه خراسان تعدادی از افراد بیات

بر طبق ادعای بعضی منابع کشته شدند و تعدادی دیگر که نجات یافته بودند

به نقاط مختلف کوچ کردند و به این گونه بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز 

دچار گسستگی شدند

2- بخش عمده بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز بر طبق منابع تاریخی در اطراف نیشابور 

یا به قولی در خود شهر نیشابور سکنی گزیدند

و بخش دیگری از آنها در منطقه خراسان به زندگی کوچ نشینی خود ادامه می دادند

و ساختار متحد خویش را حفظ کرده بود و بعد از حمله مغول ها به شهر نیشابور 

و منطقه خراسان  تعداد زیادی از بیات ها کشته شدند 

و تعدادی دیگر که نجات یافته بودند به نقاط مختلف کوچ کردند 

و به این گونه دچار گسستگی شدند

چنانکه می بینید دو نظریه بالا در صورتی مطرح می شود که بر ساختار واحد بیات های متحد 

با دیگر اقوام اوغوز تا قبل از حمله مغول ها به منطقه خراسان تاکید داشته باشیم

 

3- بیات متحد با دیگر اقوام اوغوز دچار ریزش شده و بخش عمده آن در اطراف نیشابور

 یا به قولی در خود شهر نیشابور ساکن شده و بخش دیگری از بیات ها به دیگر نقاط فتح شده 

توسط سلجوقیان یعنی شرق آناطولی و دیگر نقاط ایران کوچ کرده باشند 

و در زمان حمله مغول به منطقه خراسان و نیشابور عمده جمعیت بیات های ساکن 

در نیشابور کشته شدند و تعدادی از آن ها که نجات یافته بودند در آنجا باقی ماندند

و تعداد زیادی هم به مناطق دیگر مهاجرت کردند

پذیرش سه نظریه بالا در صورتی است که درستی آنچه در بعضی منابع آمده یعنی حضور بیات ها 

در زمان حمله مغول در نیشابور را بپذیریم و حمله مغول ها به آن ها و کشتار تعداد زیادی

از آن ها را دلیل اصلی گسسته شدن بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز بدانیم

هرچند که بند سند قوی تاریخی تا اکنون برای آن نیافتم

4- این نظریه با نظریات بالا بسیار متفاوت است  و آن سرنوشتی است که 

دچار دیگر اقوام ترک اوغوز شده است

یعنی بپذیریم بعد از کشور گشایی سلجوقیان بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز 

هم مانند دیگر اقوام ترک اوغوزتبار بعد از ورود به غرب رودخانه جیحون دچار 

چند دستگی شده و شعبه هایی از آن ها در مناطق مختلف فتح شده

به دست سلجوقیان پراکنده شده اند

به فرض پذیرش سه نظریه اول زمان گسسته شدن بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز 

در زمان حمله مغول ها به خراسان اتفاق افتاده است

اما در صورت پذیرش نظریه چهارم زمان گسسته شدن بیات های متحد با دیگر اقوام اوغوز 

مصادف می شود

به ابتدای به قدرت رسیدن حکومت سلجوقیان و تصرف فلات قاره ایران 

توسط حکومت سلجوقیان

لازم به ذکر است با توجه به گزارش منابع تاریخی مبنی بر وجود حکومت کوچکی متعلق به

گروهی از ترک های بیات در حدود سال 600 هجری قمری در منطقه پشتکوه لرستان(ایلام) 

که توسط شجاع الدین خورشید بن ابی بکر موسس سلسله حکومت اتابکان لر کوچک از بین رفت

که مصادف است با حکمرانی سلسله خوارزمشاهیان و نیز وجود تامغا(دامغا یا نشان) قوم بیات 

که جدیدا در منطقه تیمره اراک در ایران همراه با نشان قوم قایی(دیگر قوم اوغوز) 

کشف شده است 

و احتمال همراهی گروهی از بیات ها با گروهی از قوم قایی را در مهاجرت بسیار محتمل می کند 

نظریه چهارم را بسیار نسبت به دیگر نظرات محتمل تر می کند

متاسفانه دیده شده بعضی محققین به اشتباه  تاریخ ورود قوم ترک بیات به فلات قاره ایران را

در زمان حمله مغولها به ایران یا بعد از آن دانسته اند و علت چنین اشتباهی هم ناشی 

از دو مورد است

اولا محققین به این نکته توجه نکردند که قوم ترک بیات در قبل از اسلام به 

دو شعبه تقسیم شدند

گروهی در مغولستان باقی ماندند که بعدا با مغولها متحد شده و در زمان حمله مغولها به ایران 

این دسته به عنوان متحد با مغولها وارد ایران شدند

حال آنکه قسمتی از ترک های بیات که متحد با دیگر اقوام ترک اوغوز باقی ماندند

همراه با دیگر طوایف ترک اوغوز در زمان سلجوقیان و بسیار زودتر از حمله مغولها به ایران

وارد فلات قاره ایران و غرب رودخانه جیحون شدند

ثانیا بی دقتی محققین ، آنها باید به سه نکته توجه میکردند

اولا بیات ها قبل از حمله مغولها به ایران موفق شده بودند برای مدت کوتاهی در 

منطقه غرب ایران یعنی منطقه پشت کوه لرستان(ایلام) حکومتی محلی تشکیل دهند که 

آن منطقه در منابع تاریخ به ولایت بیات مشهور است

 ثانیا فخر خوارزمی در تاریخ خود (۶۰۳ق) ازقبیله بیات یاد کرده (6)

ثالثا ابن‌اثیر از کارگزاری به نام سنقر بیاتی یاد کرده است 

که در ۵۱۳ق/۱۱۱۹م نایب آق‌سنقر بخاری در بصره بود(7)

این سه اشتباه باعث شده است که بعضی از محققین از توجه به تاریخ اولین ورود بیاتها به

فلات قاره ایران یعنی بیات های متحد با اوغوزها غافل شوند

و ورود قوم بیات به فلات قاره ایران را به اشتباه از زمان ورود ترک های بیات 

که متحد با مغولها بودند و در زمان حمله مغول یا بعد از آن وارد شده اند تخمین بزنند

 

پی نوشت :

1-

( Orkun، HN، ج۱، ص۲۲، Eski Türk yazitlari، Ankara، ۱۹۸۶.

 Orkun، HN، ج۱، ص۶۴، Eski Türk yazitlari، Ankara، ۱۹۸۶.

 Orkun، HN، ج۱، ص۱۶۸، Eski Türk yazitlari، Ankara، ۱۹۸۶.

 Orkun، HN، ج۱، ص۴۷۱، Eski Türk yazitlari، Ankara، ۱۹۸۶.)


2-

(رشیدالدین، فضل‌الله، جامع‌التواریخ، ج۱، ص۱۷۹، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش)

 

 

3-

 Lessing، F D، ج۱، ص۷۶، Mongolian-English Dictionary، Bloomington، ۱۹۸۲.

 Doerfer، G، ج۲، ص۳۷۹، Türkische und mongolische Element im Neupersischen، Wiesbaden، ۱۹۶۵.

 GrØnbech، K and J R Krueger، ج۱، ص۲۰، ،An Introduction to Classical (Literary) Mongolian، Wiesbaden، .

 Lessing، F D، ج۱، ص۷۶، Mongolian-English Dictionary، Bloomington، ۱۹۸۲.)

 

4-

(کتاب اسکندر بیگ صفحه 1087/

کتاب نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر

صفحه 230-ترجمه دکتر احسان اشراقی و دکتر محمد تقی امامی چاپ سال 1371/

نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی  نوشته فاروق سومر- صفحه 230

ترجمه دکتر احسان اشراقی ، دکتر محمد تقی امامی سال چاپ 1371)

5-

(پایان نامه اولوس جغتای از مرگ چنگیز تا روی کار آمدن تیمورنوشته حیدری مهر)

6-

) فخر خوارزمی، مبارک‌شاه، تاریخ، ج۱، ص۴۷، به کوشش‌ ا دنیس راس، لندن، ۱۹۲۷م(

7-

 (ابن‌اثیر، عزالدین علی، الکامل، ج۱۰، ص۵۵۹

سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، ترجمۀ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش)