بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

بیات مستعلی بیگ

در مورد ایل بیات و تبار بیات ها می باشد

بیات اینانلو(بیات متحد با اینانلو)

 

بیات اینانلو(بیات متحد با اینانلو)

قبلا اشاره نمودیم در زمان سلجوقیان بعد از ورود قوم ترک بیات که از اقوام اوغوز و 

متحد با دیگر اقوام اوغوز بود به غرب رودخانه جیحون و فلات قاره ایران  

که خود سلجوقیان نیز از قوم ترک قینیق و از اقوام اوغوز بود

قوم بیات به دلایلی دچار پراکندگی شد

از طرفی ابراهیم اینال برادر ناتنی طغرل بیگ سلطان مقتدر سلجوقی بود

که بنا به دلایلی به دستور برادرش سلطان سلجوقی کشته شد

از این زمان به بعد قوم قینیق دچار چند دستگی و اختلاف شد

و گروهی از آنان که طرفدار ابراهیم اینال بودند 

ایلی جدید به اسم ایل اینانلو را تاسیس نمودند در واقع اینانلوها شاخه ای از قوم ترک قینیق

و از اقوام نزدیک سلجوقیان بودند

(در واقع اسم صحیح این ایل ایناللو می باشد که به دلیل اشتباه در نگارش

و ثبت این اشتباه در بعضی منابع تاریخی ، اسم ایل از ایناللو به اینانلو تغییر یافته است)

آنها به زندگی کوچ نشینی ادامه دادند و رهسپار سرزمین شام (سوریه امروزی) شدند

(برای آشنایی بیشتر با ایل اینانلو رجوع شود به کتابهای تاریخ ایل اینانلو در گذر زمان

جلد اول و دوم نوشته استاد خرم احسانی)

 گروهی از بیات ها  نیز به شام رفته بودند

از آنجا که هم بیات ها و هم اینانلوها از اقوام ترک اوغوز و خویشاوند بودند

و از طرفی گاهی در تنش با حکومت های ترک سلجوقی ، مملوکی و بعد از آن عثمانی

قرار گرفتند نیاز به قدرتمند شدن نظامی خویش میدیدند

تا در معادلات سیاسی - نظامی دچار ضرر نشوند از این نظر

گروهی از ترکان بیات منطقه شام معروف به شامبیاتی با اینانلوها

متحد شدند لذا از دوره ای در منابع تاریخی مملوکی و عثمانی

زیاد با عبارت " بیات و اینانلو " برمیخوریم به طور مثال :

در آغاز سدة 9ق‌، بیاتها و نیز اینالوها، با استفاده‌ از منازعات‌ میان‌ امیران‌ مملوک‌، 

به‌ دست‌اندازی‌ پرداختند 

و از همین‌ رو، چکیم‌ امیر مملوک‌، تحرک‌ شدیدی‌ را بر ضد آنان‌ سامان‌ داد.

 با وجود چندی‌ گریز از معرکه‌، پس‌ از قتل‌ چکیم‌، آنان‌ به‌ موطن‌ خود بازگشتند 

و در کشاکش‌ قدرت‌ میان‌ امیران‌ مملوک‌ به‌ ایفای‌ نقش‌ پرداختند. ‌ (مقریزی‌، 4(1)/86)

یا مثال دیگر

مى‌دانیم‌ که‌ در همین‌ اوان‌، افشارها در اتحاد با بیات‌ و اینالو، به‌ تحرکاتى‌ خشونت‌بار 

روی‌ آوردند 

و از جمله‌، حمله‌ای‌ را به‌ ناحیة ماردین‌ ترتیب‌ دادند.

 افشارها و متحدان‌ آنان‌ منافع‌ قراقویونلوها را تهدید مى‌کردند، 

(ماردین شهری در جنوب شرق کشور ترکیه امروزی است)

(somer, F, Oguzlar (T O rkmenler), P۲۶۴، Ankara, ۱۹۷۲)

و مثال دیگر :

مقریزی دو تن از امیران ترکمان را «التراکمین البیاضیة و الاینالیة» خوانده است. این بیاض،

 یقیناً ضبط نادرست «بیات» است؛ زیرا خود وی ادامه داده است که 

آن دو امیر از دو طایفۀ اُجقیه (= اوچ اوق) و بزقیه (= بوزاوق) بودند.

 در حوادث سال ۸۰۹ق/۱۴۰۶م نیز از هر دو قبیله اینالو و بیات ترکمان در شهر آمِد 

یاد شده است

(مقریزی، احمد، السلوک، ج۶، ص118-181-184-219-296-478،
به کوشش عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۹۹۷م
.
)    
(طهرانی، ابوبکر، دیاربکریه، ج۱، ص۶۰، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، ۱۳۵۶ش)
(آمد نام قدیمی شهر دیاربکر است ، شهر دیاربکر در جنوب شرق کشور ترکیه امروزی قرار دارد)
اتحاد بیات و اینانلو آنقدر از نظر نظامی - سیاسی موفق بود
که در توازن قدرت حکومت های ترک در منطقه تاثیرگذار بود
اتحاد بیات و اینانلو برای مدت طولانی یکی از مهمترین منابع قدرت نظامی
حکومت ترک مملوکیان مصر بود
(حکومت ترک مملوکیان مصر علاوه بر مصر بخش هایی از منطقه شام(سوریه فعلی)
از جمله منطقه حلب و دمشق را تحت سیطره حکومت خویش داشتند)
تا آنجا که زمانی که اتحاد بیات و اینانلو با مملوکیان دچار مشکل شدند
و به حکومت آغ قویونلوها پیوستند
مملوکیان از این کار عصبانی شدند و با آغ قویونلوها وارد جنگ گردیدند
و به این ترتیب اتحاد بیات و اینانلو به یکی از مهمترین متحدان آغ قویونلوها تبدیل شدند
" بیات و اینانلو از قبایل ترکمان ساکن شام بودند که در حدود سال 809 هجری قمری
به اتحادیه آغ قویونلو پیوستند جدایی آنها از ممالک مصر ، زمینه اولین جنگ
بین حکمرانان ترک مملوکی مصری منطقه حلب و دمشق  با 
قرایولوک عثمان بیگ ، سلطان آغ قویونلوها را فراهم ساخت "
( کتاب حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران
/ نوشته اسماعیل حسن زاده / انتشارات سمت / صفحه 14)
" با پیوستن دو طایفه ترکمان تحت نفوذ مصری ها
به نام  بیات و اینانلو به قرایولوک عثمان بیگ ، سلطان آغ قویونلو
اولین جنگ بین آغ قویونلوها و ممالک مصری در حوالی ماردین
که به قتل ابراهیم بیگ پسر قرایولوک انجامید ، در گرفت "
(ماردین شهری در جنوب شرق ترکیه امروزی است)
( کتاب حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران
/ نوشته اسماعیل حسن زاده / انتشارات سمت / صفحه 34)
( با سقوط ایوبیان مصردر سال 648 هجری قمری غلامان ترک نژاد
با عنوان ممالیک بحری قدرت را به دست گرفتند و 
ضمن متوقف ساختن یورشهای مغولان در سوریه حکومت قدرتمندی را
پایه گذاری کردند که تا سال 875 هجری قمری ادامه یافت 
در سال 875 هجری قمری حکومت مصر و شام به شاخه دیگری از مملوکها
با عنوان ممالیک چراکسه منتقل شد
( کتاب حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران
/ نوشته اسماعیل حسن زاده / انتشارات سمت / صفحه 34))
" شاه اسماعیل اول صفوی در سال 907 هجری قمری آذربایجان را فتح کرد
و تبریز تختگاه آق قویونلوها را متصرف شد و تاسیس دولت صفوی و
پایان حکومت ترکمانان را اعلام نمود 
(سلاطین آق قویونلو از قوم ترکمان بایندر یکی از بیست و چهار
اقوام ترک اوغوز بودند و با بیات ها خویشاوند به حساب می آمدند)
بیات های ساکن در روستای سیراوند در اسد آباد همدان
اشعاری را از حفظ هستند که در آن به مناطقی در سوریه و ترکیه امروزی
اشاره شده است از جمله مصراع های قابل اشاره در این اشعار موارد زیر است :
حلب ین دیواری داش دئر چامور دئر(دیوار شهر حلب سنگ است چمور است)
اشاره به شهر حلب در سوریه ، گویا زمانی بیات ها در سوریه
قصد تصرف این شهر را داشته اند
یا
ارض روم داغلاری بوروم بوروم قار اولار /
...خان اوغلویام قیتماق منه عار اولار
(ارض روم منطقه در ترکیه امروزی است و زمانی محل تجمع قبایل ترکمان اوغوز بوده است)
و در نهایت ادامه این ابیات  " قارصالان دوزلری " می آید
که منظور منطقه قارص در ترکیه امروزی است
(آقای مجید بیات از وجود این شعر در روستای سیراوند مطلع بودند)
علاالدوله ذوالقدر حکمران البستان(ابلستان) و مرعش در صدد
تصرف قلمروهای باقیمانده از آق قوینلوها برآمد
که باعث سلسله جنگهایی بین ذوالقدرها و صفویان گشت

(ایل ترک ذوالقدر یک اتحادیه ایلیاتی است که از طوایف مختلفی تشکیل گردیده

فاروق سومر پژوهشگر بزرگ تاریخ ترک ها معتقد است پایه و شاخه اصلی

ایل ذوالقدر از بیات ها تشکیل شده است

ذوالقدرها موفق شدند حکومتی محلی را برای مدت طولانی در منطقه مرعش

ایجاد کنند که به امیرنشین ذوالقدر معروف بود

(کتاب اوغوزها نوشته فاروق سومر/ ترجمه آنادردی عنصری صفحه 244

/چاپ سال 1380)(مرعش منطقه ای در جنوب ترکیه است))

جنگ و نبرد ذوالقدرها و صفویان از سال 913 تا 915 هجری قمری
برسر تصرف دیاربکر به طول انجامید
که باعث مهاجرت ایلات به قلمرو شاه اسماعیل اول صفوی شد
قبایل اتحادیه آق قویونلو به تابعیت قزلباش درآمد و در ارتش صفوی
منشا خدماتی شدند "
(دیاربکر شهری در جنوب شرق ترکیه است)
( کتاب حکومت ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو در ایران
/ نوشته اسماعیل حسن زاده / انتشارات سمت / صفحه 30)
اتحادبیات و اینانلو  با انقراض آغ قویونلوها و روی کار آمدن صفویه
به همراه بیگدلی ها در قالب ایلات ترکمان شاملو
از پایه گذاران ارتش صفوی معروف به قزلباش گردیدند
و به شاملوهای قزلباش مشهور شدند
از زمان سلجوقیان به قبایل ترکمانی که در میان حلب و انتب قشلاق
و در میان سیواس و گرون گمرق ییلاق میکردند اتراک شام و یا ترکمان شام
و در میان مردم ترک و منابع ترکی " شاملو " اطلاق می شدند 
در منابع رسمی دوران عثمانی ، جمعیت های ساکن در میان حلب و انتب
به اسم ترکمان های حلب ، به قبایل زیادی مانند بیات ، اینانلو ،
افشار ، بیگدلی  و خربنده لو  تقسیم شدند
از زمان شیخ جنید  ، شاملوهایی که در تشکیل و گسترش حکومت صفویه
نقش داشتند ، شاخه بعضی از قبایل ذکر شده بودند
(نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر 
مترجمین دکتر اشراقی و دکتر امامی  / ص 208-209)
از اولین جنگ هایی که شاملوها به عنوان نیروی قزلباش
برای شاه اسماعیل اول صفوی انجام دادند می توان به موارد زیر اشاره کرد :
یکی از امیران اینانلو به اسم صولت اینانلو به عنوان والی قره باغ منصوب شد
و در زمان حمله نیروهای سلطان سلیم عثمانی به منطقه قره باغ با نیروهایش
جانانه از این منطقه دفاع کرد
(کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان /
نوشته اشتن متز آلمانی و جون بارک آمریکایی ترجمه ذبیح الله منصوری
صفحات 184 الی 190)
در زمان جنگ چالدران در سال 920 هجری قمری ، داوود اینانلو فرماندهی 
جناح جنوبی ارتش صفوی را به عهده داشت او و تمام نیروهایش دلیرانه جنگیدند 
و همگی کشته شدند
شدت این جنگ به حدی بودی که اشتن متز آلمانی و جون بارک آمریکایی
در مورد آن می گویند : 
" که حتی کودکان هم با دیدن صحنه های این نبرد از وحشت موهای سرشان سفید می شد "
" نیروهای قزلباش در جبهه جنوبی سپاه صفویه نمیجنگیدند بلکه خودکشی میکردند
(کنایه از اینکه تا سرحد مرگ و تا آخرین نفس جنگیدند)
آنها برای اینکه مانع از عبور سربازان سپاه استانبول شوند 
بی محابا ، خود را روی نیزه ها و شمشیرهای سربازان عثمانی می انداختند و کشته می شدند "
(کتاب شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان /
نوشته اشتن متز آلمانی و جون بارک آمریکایی ترجمه ذبیح الله منصوری
صفحات 381 الی 385)
تعداد زیادی از بیات های شاملو از اتحاد بیات و اینانلو خارج شده
و به صورت مستقل در خدمت صفویه در آمده و در جاهای مختلف پراکنده و مستقر شدند
تعداد اندکی از بیات های شاملو هم که از اتحادیه بیات و اینانلو خارج شدند
به  ایل قاجار در آذربایجان پیوسته و از طوایف اصلی قاجار گشتند

و جزو دوازده طایفه ایل قاجار شدند بزرگان این طایفه از جمله امرای دربار

فتحعلی شاه قاجار بشمار می آمدند"(شیبانی ، 37)(خورموجی ص 3)(قائم مقام ص 403-404)

ولی فاروق سومر محقق بزرگ تاریخ و فرهنگ ترکها معتقد است ایل قاجار

که بصورت اتحادیه ایلیاتی بوده از پنج طایفه اصلی(یا پنج اوبه اصلی)

تشکیل شده که شامبیاتی یکی از  پنج طایفه اصلی تشکیل دهنده 

قاجارها بوده است

(نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر

ترجمه دکتر اشراقی و دکتر امامی / صفحات 220 الی 225)

اما هنوز تعداد زیادی از بیات های شاملو در اتحاد قدیمی بیات و اینانلو باقی ماندند
در زمان شاه عباس اول صفوی که تعدادی از امرای قزلباش
به علت سرکشی مورد غضب شاه عباس قرار گرفته و بسیای از ایلات قزلباش سرکوب شدند
شاه عباس اول صفوی ارتشی جدید تشکیل داد و نیروی قزلباش را منحل کرد
ارتش تازه تاسیس شاه عباس صفوی به شاهسون مشهور گشت
اتحاد بیات و اینانلو که بر خلاف دیگر قزلباشان به صفویه وفادار بوده
و امرای آنان  سرکشی نکردند به ارتش تازه تاسیس شاهسون ملحق گشته
و از این زمان اتحاد بیات و اینانلو  از ایلات مهم شاهسون شناخته می شدند
آنطور که فاروق سومر محقق بزرگ تاریخ و فرهنگ ترک در مورد آنها می نویسد :
شاه عباس همچون شاه طهماسب به شاملوها علاقه داشت و برای آنان اعتبار قایل بود
( نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی نوشته فاروق سومر 
مترجمین دکتر اشراقی و دکتر امامی / ص 209)
در زمان شاه عباس اول صفوی شاملوها مقام اول را در دستگاه صفوی برخوردار بودند
(نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی
مترجمین دکتر اشراقی و دکتر امامی / ص 214)
اسکندر بیگ در تاریخ عالم آرای عباسی برای شاملو ها لفظ طایفه جلیله
و درباره ذوالقدرها، لفظ طایفه رفیعه را به کار برده است
که نشان دهنده جایگاه ارزشمند آنان در نزد پادشاهان صفوی است
بعد از اینکه شاه عباس اول صفوی پایتخت را از قزوین به شهر اصفهان منتقل کرد
ایل اینانلو را  دو قسمت کرده گروهی را در آذربایجان گذاشت
و گروهی از ایل اینانلو را به همراه بیات های شاملو که 
از قدیم در قالب اتحاد بیات و اینانلو بودند به عنوان نیروی شاهسون
راهی اصفهان پایتخت جدید صفویه کرد
و برای ایجاد کمربند امنیتی جهت حفاظت از پایتخت صفویه آنها را در مناطقی
به فاصله چند صد کیلومتری از اصفهان در مناطقی از شمالغرب اصفهان
شامل فریدن و چادگان تا جنوب غرب اصفهان یعنی سمیرم مستقر نمود
بیات ها و اینانلوهایی که در فریدن و چادگان  مستقر شده بودند
برای همیشه اسکان پیدا کرده و زندگی کوچ نشینی را رها کردند
در کتاب  اصفهان نوشته دکتر لطف الله هنرفر صفحه 56 
به استقرار بیات ها در زمان شاه عباس اول صفوی
در منطقه فریدن و چادگان اشاره شده است
همچنین در مقاله ای  نوشته دکتر فریدون اللهیاری
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان  آمده است :
" ملا جلاالدین محمد ،  منجم و روزنامه نگار دربار شاه عباس اول صفوی
که در اکثر مسافرتهای شاه همراهش بود نوشته است : 
در اواخر رجب ، نواب کلب آستان علی ، به عزم برداشتن
از زاینده رود و دیدن راه آن و آوردن آب ، متوجه سیر رودخانه زنده رود شدند
و قسمت آن مسافت به طوایف قزلباش(بیات و اینانلو) نمودند"
(ملاجلال الدین محمد منجم یزدی ، تاریخ عباسی یا روزنامه ملاجلال(تهران : وحید ، 1366) ، ص 201)
اگر چه ملاجلال اسمی ازآن طوایف نبرده و محل دقیق اسکان قزلباشان را ذکر نکرده است ،
اما از آنجا که امروزه خاندان های اینانلو و بیات در شهرچادگان ساکن هستند
چنین می توان استنباط کرد که در سال 1009 هجری قمری/1601 میلادی
شاه طی سفری در امتداد زاینده رود به سمت سرچشمه و بازدید از آن ،
گروه هایی از شاملوها(بیات و اینانلو) را در چادگان اسکان داد
(مقاله بررسی یک سند مربوط به شهر چادگان در دوره شاه عباس اول صفوی ،
نوشته دکتر فریدون اللهیاری و نور الله عبداللهی ،
چاپ در فصلنامه گنجینه اسناد 69 ، بهار 1387 ، صفحه 10 )
اما اینانلوها و بیات هایی که در دیگر مناطق مستقر شدند
نتوانستند زندگی کوچ نشینی را رها کنند و به این دلیل که مناطقی که به آنها داده شده بود
بسیار سرد و جهت ییلاق مناسب بود
و با توجه با اینکه کوچ نشین و دامدار بودند در زمستان 
در این مناطق دچار مشکل می شدند
لذا در زمستانها که این مناطق برفگیر و سرد بود
و خطر حمله دشمن به اصفهان در زمستانها بسیار کم بود
در زمستان ها برای قشلاق به اطراف شیراز میرفتند
و در بهار تا تابستان به مناطقی که شاه عباس صفوی آنها را مامور حفاظت 
از آنجا کرده بود برمیگشتند این رویه تا آخر صفویه به همین مدل دنبال می شد
بیات های شاملو فقط در دو نقطه مهم از این کمربند دفاعی 
 شهر اصفهان مستقر شدند در شمالغرب اصفهان
یعنی منطقه فریدن و چادگان و منطقه جنوب غرب اصفهان یعنی منطقه سمیرم
بعدها بیات های منطقه سمیرم به بیات های اجاق مستعلی بیگ بیات
مشهور شدند و ارتباط هر دو گروه بیات شاملو  که در فریدن و چادگان
و در منطقه سمیرم بودند از زمان شاه عباس اول صفوی به بعد باهم قطع شد
(زمین هایی که  بیات های شاملو در فریدن ، چادگان  و سمیرم
در منطقه اصفهان به عنوان یورد(جایگاه) در آن ها مستقر شدند
با اجازه شاه عباس اول صفوی و تویول(هدیه)  شاه عباس به آنان بود)
هم اکنون اسنادی قدیمی از بیات های منطقه سمیرم موجود است
که حضور بیات ها در عهد صفویه در منطقه سمیرم را تایید می کند
این رویه کوچ نشینی توسط بیات و اینانلو حتی در دوران افشار و زندیه
بین اصفهان و شیراز دنبال می شد
در زمان لطفعلی خان زند که قاجارها مدعی سلطنت شده و طغیان کردند
چون آقا محمدخان قاجار چند سال در شیراز گروگان زندیه بود
 با ایلات قدرتمند ترک منطقه جنوب و جغرافیای منطقه مرکز و جنوب ایران
به خوبی آشنا شد بود و از آنجا که بسیاری از یلات قدرتمند ترک در زمان شاه عباس صفوی و
بعد از آن نادرشاه افشار تضعیف و پراکنده شده بودند
ایلات قدرتمند جنوب ایران شامل اتحاد بیات و اینانلو و ایلات نفر و بهارلو را تحدیدی برای
آینده قاجارها دید لذا در زمان که ارتش قاجارها برای نبرد با زندها
راهی جنوب میشد در زمانی که اتحاد بیات و اینانلو در مناطق ییلاقی
خویش و بی خبر از نقشه آقا محمدخان قاجار بودند 
مورد حملات ارتش قاجار قرار می گیرند
و چون بیات و اینانلو در ییلاقشان به همراهشان زن و بچه بوده 
و مانند قاجارها به سلاح گرم مجهز نبودند
بیات ها و اینانلوها تعداد زیادیشان کشته می شوند
حتی در نقل های شفاهی آمده است که قاجارها به زنان و بچه ها نیز رحم نکردند
بیات ها در سال 1204 هجری قمری در ییلاق بزرگ خود در منطقه 
سمیرم و کهرویه بودند که ا رتش قاجار به فرماندهی فتحعلی خان قاجار
به دستور آقا محمدخان قاجار به بیات ها حمله کردند 
و تعداد زیادی از بیات ها کشته شده و تعدادی گریخته
تعداد زیادی از بیات ها که گریخته بودند به مناطق مختلف چهار محال و بختیاری ،
منطقه لنجان  شامل بخش باغ بهادران و روستای لایبید ،
 روستاهای منطقه کردعلیا و میر آباد در تیران و کرون در اصفهان
اطراف خمین منطقه کمره ،  شمال و غرب شرق استان فارس 
اسدآباد در نزدیکی همدان ، دشت قزوین و سنقر و کنگاور در
منطقه کرمانشاه گریختندو دیگر هیچ زمان به منطقه سمیرم برنگشتند
بعدها گروه اندکی از بیات ها به منطقه سمیرم برگشتند و دوباره زندگی
کوچ نشینی را بین سمیرم تا اطراف شیراز را  از سر گرفتند
اما گروهی از بیات ها نیز ترجیح دادند دیگر به ییلاق سمیرم برنگردند
و ییلاقی جدید را در اطراف شیراز پیدا کنند
متاسفانه جنگ قاجارها با ایلاک مقتدر ترک در منطقه اصفهان  در سال 1204
هجری قمری از دید منابع تاریخی  و تاریخنگاران مغفول مانده و جز در نقلهای شفاهی
و اندک منابع تاریخی از جمله اسناد مربوط به طایفه چولمغانی که حاکم شاهسون
در منطقه سمیرم بودند در جایی به ثبت نرسیده است
حملات ارتش قاجار به اتحاد بیات و اینانلو در سال 1204 هجری قمری سبب شد
که اتحاد بیات و اینانلو دچار تغییر شده ، این حمله که باعث کشتار تعداد زیادی
از بیات ها و اینانلوها و پراکندگی آنها برای همیشه شد
سبب شد که ساختاری تازه برای اینانلوها ایجاد شود
تا سال 1204 هجری قمری یعنی حمله قاجارها به بیات و اینانلو
اتحاد تاریخی بیات و اینانلو  با سابقه چند قرن وجود داشت
و این حمله باعث تضعیف جمعیتی و نظامی آنان شد
در این ساختار جدید بیات هایی که در منطقه فارس هنوز وجود داشتند
در ایل اینانلو ادغام شدند ایل اینانلو که پیش از این در زمان صفویه تا افشاریه
طوایف مختلفی را جذب کرده بود و از یک ایل بر اساس قوم قینیق
بصورت اتحادیه ایلیاتی متشکل از طوایف مختلف ترک درآمده بود
بعد از سال 1204 هجری قمری با ادغام کامل بیات در آنها
به یک اتحادیه ایلیاتی تمام و کمال در آمد از زمان فتحعلی شاه قاجار
تا زمان ناصرالدین شاه قاجار بیات ها ریاست اتحادیه ایلیاتی اینانلو را به عهده داشتند
و توانستند ساختار ایل اینانلو را که در اثر حملات قاجار ها 
در سال 1204 هجری قمری دچار پاشیدگی شده بود  سر و سامانی دهند
و ساختار متحد اینانلو را باز آفرینی کنند
در زمان ناصر الدین شاه قاجار که دوباره قاجارها متوجه قدرت گیری
ایلات قدرتمند ترک در منطقه جنوب یعنی ایلات اینانلو ، بهارلو و نفر شدند
سعی در تضعیف آنان کردند و قوام شیرازی را که رابطه حسنه ای با قاجارها داشت
به اجبار به عنوان رییس مشترک ایلات اینالو ، بهارلو و نفر تحمیل کردند
و بیات ها که متوجه هدف  قاجارها از تحمیل قوام شیرازی به ایلات منطقه فارس
شده بودند ترجیح دادند با قوام شیرازی همکاری نکنند وایلخانی
اینانلو را بعد از صد سال به یکی دیگر از طوایف اینانلو سپردند
در واقع طایفه بیات اینانلو که از بقایای اتحاد قدیمی و کهن
بیات و اینانلو هستند از سال 1204 هجری قمری به بعد شکل گرفت

در زیر اسامی ایلخانان بیات اتحادیه ایلیاتی اینانلو که برای صد سال ریاست


اینانلوها در منطقه فارس را بر عهده داشتند می خوانید :

رحیم خان بیات :

رحیم خان بیات به همراه گروهی از بیات های مستعلی بیگ

به قشلاق بزرگ بیات ها برگشتند و دیگر به سمیرم برنگشتند

او معاصر با دوران آقا محمدخان قاجار میزیست

از آنجا که طایفه بیات مستعلی بیگ چندین قرن با ایل اینانلو

متحد بود رحیم خان بیات و بیات های همراهش که جمعیتشان

هم زیاد بود با تضعیف قدرت نظامی بیات های مستعلی بیگ

که در اثر حمله قاجار و پراکند شدن بیات ها اتفاق افتاده بود

بطور کامل در ایل اینانلو ادغام شدند

و در سال 1820 میلادی معاصر با سلطنت فتحعلیشاه قاجار

ایلخان و رئیس کل ایل اینانلو در منطقه فارس شد

او اولین ایلخان ایل اینانلو از طایفه بیات مستعلی بیگ بود

بعد از او فرزندش معصوم خان بیات و نوه اش عباسقلی خان بیات

و نجفقلی خان بیات به ترتیب پس از او رئیس و ایلخان ایل اینانلو در

منطقه فارس شدند ایلخانی ایل اینانلو برای تقریبا یک قرن

از زمان فتحعیلشاه قاجار تا ناصرالدین شاه قاجار در اختیار

طایفه بیات مستعلی بیگ بود

معصوم خان بیات :

معصوم خان بیات فرزند رحیم خان بیات دومین ایلخان ایل اینانلو

از طایفه بزرگ بیات مستعلی بیگ بود

عباسقلی خان بیات :

عباسقلی خان بیات نوه رحیم خان بیات سومین ایلخان ایل اینانلو

در منطقه فارس از طایفه بزرگ بیات مستعلی بیگ بود

نجفقلی خان بیات :

نجفقلی خان بیات فرزند عباسقلی خان بیات آخرین ایلخان ایل اینانلو

در منطقه فارس  از طایفه بزرگ بیات مستعلی بیگ

و معاصر با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود

لازم به ذکر است برای یک قرن یعنی از زمان فتحعلیشاه قاجار

تا زمان ناصرالدین شاه قاجار ریاست و ایلخانی ایل اینانلو در منطقه فارس

در اختیار طایفه بزرگ بیات مستعلی بیگ بود

لازم به ذکر است دوست عزیز آقای روح الله میرزایی شجره نامه ای

در مورد بیات های چادگان نوشته اند که بر محوریت اجدادشان تا

شخص خودشان می باشد(خاندان میرزایی بیات اینانلو) که بصورت

زیر است :

لطفعلی خان بیات

مرتضی

محمد اسماعیل

ذوالفقار

قیدعلی

قنجعلی

عیوض

رضا

تقی

نادر(نادی)

میرزا

رجب

علی آقا

حاج حسین

کربلایی علی اکبر

روح الله

همچنین آقای میرزایی معتقد است که شاخه ینگی جکلوی اینانلو

از بیات های شاملو هستند که قبل از دوران شاه عباس اول صفوی

در ایل اینانلو ادغام شده اند


 

 

تقسیمات و سلسله مراتب در قوم بیات

 

تقسیمات و سلسله مراتب در قوم بیات

 تقسیمات در قوم بیات :

قوم بیات به بخش های زیر تقسیم می گردد در واقع در این مطلب صرفا

یک نگاه کلی بر تقسیمات و سلسه مراتب در قوم بیات خواهیم داشت

گاهی این تقسیمات بر اساس واحدهای جمعیتی است و گاهی بر اساس 

مناطق تحت سکونت(جغرافیای)

1- قوم(به ترکی بودون - budun)(تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی) :

مردم ترک بیات چون دارای جمعیت چندین میلیونی هستند و از گروه های پرجمعیت ترک اوغوز

به حساب می آیند لذا از نظر جامعه شناسی قوم(بودون) به حساب می آیند

(برای آشنایی به کلمه بودون مراجعه شود به تاریخ اوغوزها نوشته فاروق سومر 

ترجمه آنا دردی عنصر ص 7)

2- ایل( کلمه ترکی (el (تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی):

هر قوم(بودون) ترک به ایلات (اللر)مختلفی تقسیم میگردد لذا قوم بیات نیز به ایلات مختلف 

تقسیم میگردد

ایلات بیات بر حسب جغرافیای مکانی متفاوت که به آنجا رفته اند برای اسکان یا ادامه

زندگی عشایری تقسیم و نامگذاری می شوند مانند ایل بیات شاملو

(بیات هایی که در سرزمین شام(سوریه) بوده اند)

گاهی وقتها نیز اسم ایلات از بزرگان آنها گرفته شده

مانند ایل بوزچه لو(برگرفته شده از نام بزرگشان بوزچه لو بیات)

یا داشتن ویژگی خاصی مثل ایل قارا پاپاق(کلاه سیاه)

قاراپاپاق بخشی از ایل بوزچه لو بیات بوده اند که بعد از جنگ ایران و روس در زمان

عباس میرزا قاجار برای مدتی به سرزمین عثمانی میروند و به علت داشتن کلاه سیاه(قار پاپاق)

در سرزمین عثمانی به قارا پاپاق مشهور می شوند و امروزه ایلی مجزا از ایل بوزچه لو هستند

و از ایلات بیات به حساب می آیند

(رجوع شود به مقاله مربوط به ایل بوزچه لو نوشته آقای علی قاسمی)

3ـ طایفه-قبیله(به ترکی اوق)(تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی):

ایلات بیات به طوایف مختلفی تقسیم می شوند

مانند آغ اولی بیات ، قارا اولی بیات ، بیات ایناللو( بیات و ایناللو ) ، بیات شاهسون

(برای آشنایی به کلمه اوق مراجعه شود به تاریخ اوغوزها نوشته فاروق سومر 

ترجمه آنا دردی عنصر ص 7)

4- بلوک(تقسیم بندی بر اساس واحد جغرافیایی):

سرزمین های وسیعی که در اختیار یک طایفه ترک قرار داشته باشد

مانند بلوک بوزچه لو بیات(امروزه به شهر کمیجان در استان مرکزی در ایران مشهور شده) 

یا بلوک بزرگ بیات در منطقه سمیرم در اصفهان

5ـ تیره(تقسیم بندی بر اساس واحد جمعیتی):

هر طایفه از چندین تیره تشکیل شده است گاه چندین تیره ممکن است 

دارای جد مشترک باشند

6ـ یورد (تقسیم بندی بر اساس واحد جغرافیایی):

گاها مناطق ییلاقی و قشلاقی هر طایفه به چند یورد تقسیم می گردد 

که خانوارهای هر تیره در این یوردها سکونت می کنند

معمولاً هر فرد عشایر تا آخر عمر به خاطر دارد که در کدام یورد به دنیا آمده‌است. 

همچنین هر کدام از این یوردها دارای القاب یا عناوین قراردادی به خصوص هستند 

که ممکن است برخی از اسامی یادآور یک جریان تاریخی یا واقعه و پیشامدی نیز باشد

7- اوبا(اوبه) (تقسیم بندی بر اساس واحد جغرافیایی):

هر یورد به اوباهای مختلفی تقسیم می شود که در هر اوبا چند آلاچیق(مسکن عشایر) 

وجود دارد

سلسه مراتب در قوم بیات :

1ـ ایلخان :

ایلخان وظیفه اداره ایل را به عهده داشته بالاترین سلسله

مراتب در ایل سمت ایلخانی است دیگر مقامات پایین تر می بایست

به ایلخان جوابگو می بودند ایلخان نقطه ثقل ایلات بیات بوده است

2ـ بیگ :

هر طایفه برای خود بیگی داشته است که به اداره طایفه و

ایجاد نظم بین تیره های طایفه می پرداخته است افراد تیره و خان های هر تیره به او 

جوابگو بوده اند

مانند مستعلی بیگ رییس طایفه بزرگ بیات در منطقه سمیرم در اصفهان او 

در عهد صفویه میزیسته است

(بر مبنای اسناد بجای مانده از بلوک سمیرم)


3ـ خان(گرقته شده از کلمه خاقان):

هر تیره برای خود خانی داشته که وظیفه هماهنگی بین افراد تیره را به عهده داشته است

مانند خان احمد بیات رییس تیره خان احمدلی از تیره های طایفه بزرگ بیات 

در منطقه سمیرم در اصفهان

خان احمد معاصر با شاه سلطان حسین صفوی میزیسته است

(بر مبنای اسناد بجای مانده از بلوک سمیرم)

4- آقا (معادل بزرگ و ریش سفید):

هر یورد و اوبا برای خود آقا (بزرگی) دارد که برای بهتر انجام شدن امور با خان هر تیره

همکاری می کنند

در اسناد مربوط به دوره صفویه پسوند بسیاری از بزرگان عشایر ترک " آقا  " بوده است

کلمه آقا کلمه ای ترکی است که وارد زبان فارسی شده ، حتی در اسناد مربوط به دوره صفویه

دیده شده کلمه آقا هم برای مرد و هم برای معدود زنانی که دارای مقامی بالا بوده اند 

استفاده شده و فقط مخصوص مردان نبوده است

 مانند مرادقلی آقا از بزرگان طایفه بزرگ بیات در منطقه سمیرم در اصفهان

مراد قلی آقا معاصر با نادرشاه افشار بوده است(بر مبنای اسناد بجای مانده از بلوک سمیرم)

مراد قلی آقا فرزند خان احمد(رییس تیره خان احمدلی از تیره های طایفه بزرگ بیات) 

در منطقه سمیرم بوده است

 

 



 

 

 

طوایف و تیره های قشقایی


 طوایف و تیره های قشقایی

 

در مورد لیست طوایف و تیره های قشقایی ابتدا باید عرض نمایم

با توجه به پژوهشی که در این زمینه انجام داده ام تمام لیستهایی

که در مورد طوایف و تیره های قشقایی وجود دارد ناقص می باشد

و دلیل اصلی آن این است که این لیست ها در زمان

صولت الدوله قشقایی و یا ناصرخان قشقایی تهیه شده است

و اسامی بسیاری از تیره های قشقایی که قبل از دوران صولت الدوله

قشقایی در مناطقی مانند استان چهارمحال بختیاری ساکن شده اند

در لیستی که بعدها تهیه شده نیامده است

از طرفی تعدادی از تیره های قشقایی در زمان آقا محمدخان قاجار از

ایل قشقایی جدا و به نقاط مختلفی در کشور کوچ داده شده اند

که متاسفانه از نام آن تیره ها بی خبریم

در اینجا لازم است عزیزان پژوهشگر ایل قشقایی لیست جدیدی از

تیره های مختلف قشقایی بر حسب محل سکونتشان تهیه نمایند

و اسامی تیره هایی که در لیست های قدیمی امده و آنهایی را که

نیامده در لیست جدید قرار دهند

از طرفی چون در سالهای اخیر اکثریت طوایف و تیره های قشقایی

سکنی گزیده اند لازم است در لیست جدید نوشته شود که هر تیره

امروزه در چه نقاطی ساکن شده است

برای دوستان عزیز که از ساختار ایلات اطلاعی ندارند

گفتن این نکته ضروری است که :

هر ایل از چند طایفه تشکیل می شود و هر طایفه از تیره های مختلفی

تشکیل شده است افراد هر تیره دارای جد مشترک می باشند

و بعضی از تیره ها با هم نسبت عموزادگی و خویشاوندی دارند

مانند تیره های مختلف بیات که در ایل قشقایی وجود دارند

 

با توجه به نکاتی که گفته شد کاملترین لیستی که از طوایف و تیره های

قشقایی وجود دارد لیستی است که لینک دانلود آن بصورت pdf

در زیر قرار دارد البته همین لیست هم کامل نمی باشد ولی

از بقیه لیست هایی که دیده ام بهتر بوده است

http://abivard.com/Doc/14_Ghashghaie_Tribes.pdf




شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها

شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها


شاه اسماعیل اول صفوی
شاه اسماعیل اول صفوی
همانطور که قبلا نیز توضیح دادم ایل بیات که یکی از 24 ایلات ترک غز

می باشد که به همراه دیگر ایلات ترک غز تبار در زمان سلجوقیان به

غرب رودخانه جیحون و فلات قاره ایران وارد شدند و بعدها بنا به

دلایلی دچار فروپاشی گردیدند و در نقاط مختلف پراکنده گردیدند

بعدها در زمان تشکیل امپراطوری عثمانی و دولت صفویه بیات هایی

که در سرزمینهای این دو قدرت زندگی می کردند تحت حاکمیت آنها

قرار گرفتند در مطلبی تحت عنوان " جنگ وین و بیات ها " که قبلا

در وبلاگ قرار دادم به حضور گروهی از بیات ها به عنوان بخشی از

سپاه عثمانی در جنگ وین اشاره نموده ام در این مطلب به پیوستن

گروهی از بیات های آناطولی به حکومت صفویه اشاره شده است

( این مقاله بطور کل در مورد زندگی شاه اسماعیل صفوی می باشد

فقط در لیست طوایف تشکیل دهنده ارتش اولیه صفویه به صورت

مختصر نام ایل بیات آورده شده است )

که به همراه چند ایل دیگر ترک پایگذار هسته اولیه ارتش صفوی

بوده اند هر چند که قبلا از ورود آن ها از آناطولی(ترکیه) به ایران

طوایف دیگری از بیات ها در ایران زندگی می کردند مانند

ترکان بیات منطقه جاپلق در الیگودرز که از زمان سلجوقیان در

این منطقه ساکن هستند در واقع دو مطلب

" شاه اسماعیل اول صفوی و بیات ها "  و

" جنگ وین  و بیات ها " دو مطلبی هستند که مکمل یکدیگر

می باشند  و به حضور طایفه بیات در یک محدوده زمانی

چه در امپراطوری عثمانی و چه در دولت صفویه اشاره دارند

امروزه نیز فرزندان ترکان بیات در مناطق باقی مانده از

امپراطوری عثمانی مانند ترکیه ، عراق ، سوریه ، لبنان

حضور دارند که در مقاله ای تحت عنوان " مناطق بیات نشین "

به محل زندگی آنها اشاره نموده ام
لازم به ذکر است قزلباش عنوانی نظامی در دوره صفوی بوده
و قومی به اسم قوم قزلباش در میان ترکان وجود نداشته و ندارد

 

تهیه کننده مقاله زیر آقای : محمود کریمی شرودانی

اسماعیل، ملقب به ابوالمظفر بهادرخان حسینی، و معروف به شاه اسماعیل یکم مؤسس سلسله صفوی است.

شاه اسماعیل اول صفوی
تصویری از شاه اسماعیل از هنرمند ناشناس ونیزی در قرون وسطا، نسخه اصلی در موزه فلورانس نگهداری می‌شود

 از وی اشعاری به ترکی آذربایجانی و به فارسی با تخلص «ختایی» برجای مانده‌است.

تبار شاه اسماعیل اول

تبار اسماعیل به شیخ صفی‌الدین اردبیلی می‌رسد و فرزند شیخ حیدر است و مادرش مارتا دختر سلطان اوزون حسن آق قویونلو و کوراکاترینا شاهزاده یونانی ترابوزان بود، کوراکاترینا به این شرط با اوزون حسن ازدواج کرد که دین خودش را نگاه دارد هر چند متمایل به اسلام بود ولی تا آخر عمر از آزادی دینی بر خوردار باشد. به همین دلیل به همراه خود یک کشیش و چند موعظه گر و ندیم مسیحی به همراه خود به ایران آورد و در شهر آمد یک کلیسا بنا کرد تا یک شنبه‌ها برای عبادت به کلیسا برود بعدها و با دست یابی اوزون حسن به بخش اعظم ایران و پایتختی تبریز کلیسای با شکوهی در تبریز ساخت و کشیشان و مبلغین مسیحی را به آنجا آورد در ارزنجان نیز که عمدتا ارمنی بودند دو کلیسا با نامهای سیمون و یحیا ساخت البته بنای این کلیسا ها به اوزون حسن نسبت داده شد.
«مارتا» ظاهراً تا پایان عمر، مسیحی بود و اکنون قبرش در محوطۀ آرامگاه صفویان – خارج بقعۀ‌ "شیخ صفی" است.

کودکی

اسماعیل در ۸۶۶ در اردبیل دیده به جهان گشود.

شاه اسماعیل اول صفوی
نگاره‌ای از اسماعیل

پدرش شیخ حیدر به همراه مریدان خود -که به دلیل بر سر داشتن کلاه قرمز رنگ قزلباش (سرخ سر به زبان ترکی) خوانده می‌شدند برای جهاد علیه مسیحیان چرکس به نواحی قفقاز رفتند. توسعه‌طلبی حیدر باعث شد که با شروانشاهان وارد جنگ شود. سلطان یعقوب آق قویونلو در این جنگ به کمک شروانشاهان رفت و نهایتاً حیدر تیر خورد و به اسارت درآمد و جان خود را در این مبارزه از دست داد و فرزندانش نیز به اسارت در آمدند. در این زمان اسماعیل کودکی شیرخوار بود.
پس از کشته شدن «حیدر»، یعقوب بیک، خواهر خود حلیمه را به همراه سه فرزند حیدر، علی، ابراهیم و اسماعیل در رجب سال 893 هـ در حالی که اسماعیل یکسال بیشتر نداشت، در قلعه اصطخر فارس زندانی کرد.

در فارس

اسماعیل به همراه مادر ودو برادرش در اصطخر، فارس به مدت چهار سال و نیم زندانی شدند. در این دوره سلطان یعقوب آق قویونلو مرد و بین فرزندانش رستم و بایسنقر جنگ درگرفت و رستم برای مقابله با بایسنقر، «سلطان علی» برادر بزرگ اسماعیل و خانواده‌اش را آزاد کرد، تا بتواند از پشتیبانی قزلباشان خانقاه اردبیل برخوردار شود. سلطان علی با شکوه فراوان وارد تبریز شد و با سپاهی از صوفیان بایسنقر را شکست داد. رستم از قدرت سلطان علی به وحشت افتاد و وی را در میانه راه تبریز و اردبیل به قتل رساند. سلطان علی برادر هفت ساله‌اش اسماعیل را به یاران صمیمی و وفادارش سپرد.

در اردبیل و لاهیجان

اسماعیل مدتی پنهانی در اردبیل زیست و سپس برای امنیت بیشتر به لاهیجان رفت و نزد امیر آنجا «کارکیا میرزا» پناه گرفت. کارکیا میرزا علی فرمانروای محلی لاهیجان و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوی بود در تربیت اسماعیل خردسال اهتمام کرد. اسماعیل تا سال ۹۰۵ (قمری) با مراقبت‌های شمس الدین لاهیجی که از فضلای آن دیار بود فارسی، عربی، قرآن و مبانی و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. همچنین در این مدت، زیر نظر هفت تن از بزرگان صوفی لاهیجان فنون رزم را آموخت.
بدین ترتیب اسماعیل از یک سو تحت تأثیر فرهنگ صوفیانه خانقاه شیخ صفی بود و از سوی دیگر احتمالاً در گیلان با برخی آموزه‌های ایران باستان و تشیع امامی آشنا شده و مجموعه این آموزه‌ها او را برای بدل شدن به یک حاکم مقتدر، فرمانده نظامی و پیشوای مذهبی آماده ساخت.

بازگشت به اردبیل

قزلباشان به بهانه زیارت بقعه شیخ صفی الدین با کسب اجازه از کارکیا اسماعیل و مارتا را به اردبیل بردند هدف قزلباشها از این کار خروج از حیطه کارکیا بود. قزلباشان مارتا را به اردبیل فرستاده و خود به همراه اسماعیل به منطقه خلخال رفتند و نزدیک به سه ماه در روستاهای اطراف خلخال اقامت داشتند. ایشان در این مدت با خلفای خود در آناتولی ارتباط بر قرار کرده و از آنها می خواستند که ترکمانان  را جمع آوری کرده به ایران بفرستند در مدت سه ماه در حدود دو هزار ترکمان به طرق مختلف از آناتولی وارد ایران شده به اردوی اسماعیل پیوستند. در این هنگام اسماعیل ۱۲ سال و یک ماه بیشتر نداشت. از وقتی که اسماعیل از لاهیجان بیرون آمده بود تا هنگامی که در ارزنجان اردو زد در خدود هفت هزار ترکمان آناتولی به اردویش پیوستند که بیشتر از نه قبیله زیر بودند:
۱- شاملو از تاتارهای زاویه شمال شرق مدیترانه و شمال غرب شام
۲- تکه لو از قبایل تکه در ناحیه جنوبی آناتولی
۳- قاجار از تاتارهای شمال و شرق آناتولی
۴- روملو
۵- قره مان از منطقه کیلیکیه در جنوب آناتولی و اطراف قونیه
6- ورساق از منطقه کیلیکیه در شمال دریای مدیترانه
7- ذوالقدر از بخش علیای فرات بین سوریه و ترکیه کنونی
7- استاجلواز شرق آناتولی
۹- بیات از شرق آناتولی
علاوه بر این قبایل دستجاتی از قبایل مغول ساکن در نواحی تالش و سوادکوه نیز در اردوی اسماعیل بودند که در برابر ترکمانان در اقلیت بودند و "صوفیان تالشی" نامی ده می‌شدند.

از قیام تا پادشاهی
تصرف آذربایجان

در سال ۸۷۹ هفت سران ترکمان در ارزنجان یک جلسه مشورتی با حضور شاه اسماعیل برگزار کردند تا در مورد حرکت جهادیشان تصمیم بگیرند موضوعی که در این جلسه مطرح بود این بود که برای جهاد به گرجستان حمله کنند یا ایروان را بگیرند عده ای نیز پیشنهاد دادند به روستاهای اذربایجان حمله کنند و عده‌ای نیز بر این عقیده بودند مدت زمان بیشتری در ارزنجان بمانند که ترکان بیشتری به لشکر بپیوندند و سپس به آذربایجان حمله کرده آنجا را از آن خود کنند.
در جنگی که نزدیک قلعه گلستان روی داد، فرخ یسار با وجود بیست هزار جنگاور مغلوب و کشته شد. اما قلعه گلستان در مقابل سپاه صوفیان به مقاومت پرداخت و بلافاصله تسلیم نشد. با این حال باکو تسلیم شد و شاه اسماعیل که به شجاعت و از جان گذشتگی مشهور بود بر شکوه خود میان وفاداران خویش افزود.
سردار خردسال با بزرگواری از حوالی شروان عزیمت کرد و راه آذربایجان را پیش گرفت. در ناحیه شرور نزدیک نخجوان در گیری سختی بین الوند بیگ آق قویونلو و لشکر شاه اسماعیل رخ داد(۸۸۰ش/۹۰۷ ق /۱۵۰۱ م) در این نبرد لشکریان شاه اسماعیل رشادت های فراوانی از خود بروز دادند و شعار تر کی "قربان اولدقم ٬صدقه اولدقم" سر داده اعلام جانفشانی در راه مولایشان اسماعیل می‌کردند سر انجام الوند بیک شکست خورد و به ارزنجان گریخت و شاه اسماعیل پیروزمندانه وارد تبریز شد و سلطنت خود را با اعلام و اظهار ولایت شیعه که با آیین و افکار عمومی اکثریت اهل شهر تطابق داشت، اعلام کرد.(تبریز یکی از مهمترین پایگاههای محبین اهل بیت در آن زمان بود.)

شاه اسماعیل اول صفوی
کلاه خود شاه اسماعیل صفوی

وی در حالی که چهارده سال بیشتر نداشت به کمک مریدانی که سخت به او معتقد بودند در سال هشتصد و هشتاد ه.ش شاه ایران شد و سلسله خویش را به نام جدش صفی الدین «صفویه» نامید


"شاه اسماعیل" پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند و فرمان داد، در بازارها ابابکر و عمر و عثمان را لعن کنند و هر کس مخالفت کرد، سرش را از تن جدا کنند. وی در مقابل مخالفت اطرافیان خود، مبنی بر عواقب رسمی کردن مذهب «شیعه اثنی عشری» گفت: «مرا بدین کار واداشته‌اند؛ خدای عالم و حضرت معصومین همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم و یک کس را زنده نمی‌گذارم، روز جمعه می‌روم و خطبه مقرر می‌دارم.

اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی

شاه اسماعیل در اولین اقدام مهم خود، در شهر تبریز مذهب تشیع را به عنوان مذهب رسمی دولت و مملکت صفوی اعلام نمود. نکته جالب این است که در آن هنگام برخی از مردم تبریز نیز شافعی مذهب که متمایل به اهل البیت می باشند بودند و الباقی شیعه بودند


"شاه اسماعیل" پس از نشستن بر تخت پادشاهی دستور داد تا همۀ‌ خطبا، خطبه بنام دوازده امام بخوانند و عبارت «اشهد أنّ علیاً ولی الله» را به اذان اضافه کنند و فرمان داد، در بازارها ابابکر و عمر و عثمان را لعن کنند و هر کس مخالفت کرد، سرش را از تن جدا کنند. وی در مقابل مخالفت اطرافیان خود، مبنی بر عواقب رسمی کردن مذهب «شیعه اثنی عشری» گفت: «مرا بدین کار واداشته‌اند؛ خدای عالم و حضرت معصومین همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم و یک کس را زنده نمی‌گذارم، روز جمعه می‌روم و خطبه مقرر می‌دارم.
در مورد انگیزه‌های شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب تشیع باید گفت: این اقدام اولاً توان یک ایدئولوژی مذهبی پویا را به خدمت دولت جدید درآورد و به دولت قدرت غلبه بر مشکلات را می‌داد. ثانیاً اینکه این عمل تمایز آشکاری بین دولت صفویه و امپراتوری عثمانی که قدرت اصلی جهان اسلام در قرن دهم بود، بوجود آورد و بدین ترتیب به دولت صفوی هویّت ارضی و سیاسی داد.
دکتر ولایتی در این مورد می‌گوید: شاه اسماعیل از رسمی کردن مذهب شیعه اثنی عشری، دو مقصود را دنبال می‌کرد: یکی برانداختن حکومت ملوک الطوایفی و دیگری جایگزین کردن حکومتی مقتدر و متمرکز تحت لوای مذهب تشیع.

پیوستن قبایل ترکمان آناتولی

ایل ترکمان بهارلو (از اولاد بایرام خوجه بهارلو و از ایلات تشکیل دهنده قراقوینلوها بودند) قبل از تسخیر تبریز (۹۰۷ ق / ۱۵۰۲ م)به سرکردگی حسن خان به شاه اسماعیل پیوستند.

ایجاد وحدت ملی

پس از سقوط ایلخانان مغول و به مدت حدود دو قرن در ایران از بلخ تا دیاربکر وضعیت ملوک الطوایفی حاکم بود. «روملو» در خصوص سال ۸۸۰(۱۵۰۱ م./۹۰۷ ه.ق.) مجموعه‌ای از حکام محلی را نام می‌برد، که مهم‌ترین آنها عبارت بودند از: سلطان حسین بایقرا آخرین شاه تیموریان در خراسان، بدیع الزمان میرزا در بلخ، سلطان مراد در عراق عجم، حسین کیای چلاوی در سمنان، مرادبیک بایندر در یزد و شاه اسماعیل در آذربایجان.
شاه اسماعیل با برخورداری از نیروی جان بر کف ترکمان عزم نمود، که ایران را متحد سازد. ابتدا سلطان مراد حاکم عراق عجم -که پسر سلطان یعقوب آق قویونلو بود- را در نواحی مابین همدان و بیجار شکست داد و سلطان مراد به شیراز گریخت. شاه اسماعیل او را تعقیب نمود و او از ترس به بغداد گریخت و شاه اسماعیل بدون جنگ شیراز را تصرف نمود و از آنجا به قم رفت.
سپس بر حسین کیای چلاوی حاکم سمنان و فیروزکوه پس از جنگی سخت غلبه کرد. و نهایتا یزد و ابرقو را که در اختیار محمدکره بود، تصرف کرد و از شهری به شهری رفت و حکام محلی را برانداخت و یا تابع خود نمود. آنگاه در سال ۸۸۷ ه.ش. (۹۱۴ه.ق.) عازم عراق عرب شد و بغداد و نجف را نیز فتح نمود. بدین ترتیب او در مدت هفت سال تمام ایران بزرگ به جز برخی نواحی نظیر خراسان و ارمنستان را تصرف نمود و حکومتی واحد و مستقل را در آن برقرار ساخت و به عنوان پادشاه ایران تاجگذاری نمود.

کشورداری

شیوه کشور داری شاه اسماعیل و ترویج مذهب شیعه مانع از تجزیه یا تقسیم احتمالی ایران آشوب زده میان دو قدرت بزرگ آن زمان عثمانیها و ازبکها شد. وی برای تعدیل سیاستهای افراطی سران ترکمان، صوفیان و مریدان حیدری، علمای ایرانی و نیز جبل عامل، کوفه و بحرین را به تدوین کتابهای فقهی در زمینه شیعه جعفری دعوت کرد .
از جمله اقدامات شاه صفوی برای تجلیل از امامان شیعه ضرب سکه با نام امامان دوازده‌گانه شیعه، قرار دادن نام ۱۲ امام معصوم به عنوان سجع مهر شاهی ، تعمیر و توسعه آرامگاه امامان در شهرهای عراق و مشهد و نیز ایجاد ساختمان مقبره برای امام‌زاده‌ها در شهرهای ایران و طرح آب رسانی از فرات به نجف بود.
شاه اسماعیل کلیه وظایف اداری و کشوری را به افرادی سپرد که در اعتقادشان به تشیع جای شک و شبهه نبود و بسیاری از آنان پیشینه طولانی در کارهای دیوانی داشتند. نامدارترین رجال او عبارت بودند از: امیر زکریا تبریزی، محمود خان دیلمی، قاضی شمس الدین لاهیجانی، امیر نجم رشتی، امیر نجم ثانی، میر سید شریف شیرازی و شمس الدین اصفهانی.
شاه اسماعیل به رسوم و آیین‌های مذهبی و ملی بسیار علاقه نشان می‌داد و به ایجاد آبادانی و بناهای یادبود اهتمام داشت. مهم‌ترین آثاری که از دوران وی به یادگار مانده، عبارت‌اند از ۴ بازار دور میدان قدیم اصفهان؛ مدرسه ‌هارونیه و بقعه امام زاده هارون در اصفهان. وی بناهای یادبودی هم در اوجان فارس و شیراز و آبادانی و ساختمانهای متعددی در خوی و تبریز بنیاد کرد.

جنگ با دشمنان خارجی

شاه اسماعیل اول صفوی
جنگ شاه‌اسماعیل و ابوخیرخان

شاه اسماعیل توانست در مدتی کوتاه با تدابیر جنگی و نیز با رشادت‌هایی که به کار می‌برد ایران را متحد کرده و در برابر هجوم دشمنان داخلی و خارجی بخصوص ازبکان و عثمانی‌ها که از شرق و غرب به ایران حمله می‌کردند به خوبی مقاومت کند.
دفع فتنه ازبک و آزادی خراسان: (918 - 916 هجری قمری/ 1512 - 1510 میلادی)
شاه اسماعیل که با آشوبگری و اغتشاش به سختی دشمنی می‌کرد تبریز را به پایتختی برگزید و در همان سال تاجگذاری به جنگ قوم ازبک رفت (این قوم در شمال شرق ایران در ازبکستان فعلی ساکن بوده و هرگاه که فرصتی به دست می‌آورند به خاک ایران تجاوز می‌کردند). در نبرد مرو که در حوالی مرو رخ داد ۱۷۰۰۰ ایرانی توانستند ۲۸۰۰۰ سپاهی ازبک را درهم بکوبند.
خان ازبک که پدرانش دست تیموریان را از ماوراءالنهر کوتاه کرده و شیبک‌خان نیز، مقارن 913 هجری قمری/ 1507میلادی خراسان را از چنگ اولاد سلطان حسین بایقرا بیرون آورده بود، از خاندان شیبانیان ماوراءالنهر بودند. محمدخان شاهی‌بیگ معروف به شیبک‌خان، در آیین تسنن تعصب بسیار داشت و بعد از غلبه بر خراسان، در مشهد طوس و در هرات هر کس را که به تشیع منسوب بود، به‌شدت عقوبت می‌کرد و یا با خشونت بسیار می‌کشت. چون داعیه خلافت داشت و خود را حامی‌ مذهب تسنن هم می‌دانست، از غلبه تشیع در ایران ناخرسند بود و به شاه اسماعیل نامه‌های تهدیدآمیز آکنده از طعن و دشنام می‌نوشت. ازبک، شاه ایران را به خاطر داشتن عقاید تشیع به‌شدت تحقیر می‌کرد و به لشکرکشی به ایران تهدید می‌نمود. نامه‌های او بیش از حد تحقیرآمیز و آکنده از دشنام بود و به‌شدت غرور شاه جوان را جریحه‌دار می‌ساخت. اقدام او به دست‌اندازی به کرمان سرانجام پادشاه صفوی را به لشکرکشی برضد او مصمم کرد.
برای دفع فتنه ازبک، که در خراسان به‌شدت در آزار شیعیان می‌کوشید و در تمام آن خطه، در تعقیب شیعه و برانداختن این آیین، خشونت را از حد گذرانده بود، شاه اسماعیل لشکر به خراسان برد. مشهد طوس را آزاد کرد و سپاه ازبک را مغلوب و تا حدود مرو دنبال نمود. هرات را هم به‌تصرف خود درآورد و در نزدیک مرو در برخورد با سپاه شیبک‌خان، او را به‌سختی شکست داد. طی این نزاع، نزدیک ده هزار تن ازبک کشته شدند و شیبک‌خان هم در معرکه نبرد به‌قتل رسید. (916 هجری قمری/ 1510 میلادی)
جسدش را صوفیان لشکر به‌اشارت صوفی اعظم و در واقع برای خرسندی خاطر او، تکه تکه کرده و خوردند. از سر او یک جام زرین برای شاه درست کردند. دست بریده او را، شاه نزد حاکم مازندران فرستاد تا بدین‌گونه او را که به خاطر اتکاء بر قدرت ازبک نسبت به شاه صفوی، دم از استقلال می‌زد، به‌راه اطاعت درآورد.
در فتح مرو، پادشاه صفوی، خواجه ظهیرالدین بابر، فرمانروای تیموری هند را که به چنگ ازبک اسیر افتاده بود، با حرمت و عزت شایسته به نزد بابر فرستاد و بدین‌گونه بین خاندان صفوی و تیموریان هند رابطه دوستی برقرار کرد که بعد از وی نیز دست‌کم برای مدتی هم‌چنان باقی ماند. با آن‌که حاصل بلافاصله این دوستی که اتحادی مشترک علیه خانان ازبک بود به پیروزی منجر نشد و حتی امیرالامرای سپاه صفوی، امیر یاراحمد اصفهانی معروف به منجم ثانی، در طی جنگ کشته شد (918 هجری قمری/1512 میلادی)، اما شاه صفوی چندی بعد این شکست را جبران کرد و به‌زودی بار دیگر مهاجمان ازبک را به ترک خراسان و عقب نشینی به ماوراءالنهر واداشت.

شاه اسماعیل اول صفوی
نبرد شاه اسماعیل اول با عثمانی: (920 هجری قمری/ 1514 میلادی):

پیشروی شاه اسماعیل اول در ماوراءالنهر و گسترش مذهب شیعه در سرزمین‌های شرقی قلمرو اسلامی، برای بایزید دوم، سلطان عثمانی، که خود را پیشوای همه مسلمانان جهان می‌دانست، سخت گران می‌آمد. سعی صوفیان اردبیل در نشر و تبلیغ دعوت شیعی در نواحی آناتولی، دربار عثمانی را از آغاز دچار دغدغه خاطر ساخته بود. از سوی دیگر، زمزمه وجود پاره‌ای مذاکرات محرمانه بین سلطان صفوی با دشمنان اروپایی دولت عثمانی هم که در صورت صحت پیشرفت عثمانی را در اروپا متوقف می‌ساخت، موجب مزید توهم از دولت نوبنیاد صفوی گشت.
سلطان سلیم اول، پادشاه عثمانی که در این ایام مثل شیبک‌خان ازبک و حتی بیش از او، در آیین تسنن تعصب می‌ورزید، مبارزه با انتشار عقاید شیعه را لازمه داعیه خلافت اسلامی‌ خود می‌دانست و از بسط قدرت (شیخ اغلی) خانقاه اردبیل در مجاورت مرزهای شرقی قلمرو خود ناخرسند و دل‌نگران بود.

شورش شاه قلی تکلو در عثمانی در عهدشاه اسماعیل اول:

در این بین، بروز یک جنبش شیعی در آناتولی به نظر وی نوعی خطر تلقی شد. این جنبش عبارت بود از شورش شاه قلی تکلو «ربیع‌الاول 917 هجری قمری/ ژوئیه 1511میلادی» که در نواحی شرقی عثمانی بر ضد دولت قیام کرد. چیزی که در این ماجرا مزید توهم سلطان سنی عثمانی شد، آن بود که بعضی از طوایف تکلو از مدت‌ها پیش در اردبیل به دسته‌های ترکمان پیوسته بودند. ماجرای این شورش، سلطان عثمانی را به‌شدت نسبت به دسته‌های قزلباش و تکلو به خشم آورد. لاجرم در دفع آن عمدا" به خشونتی سبعانه دست زد که به قتل عام چهل‌هزار تن از شیعیان آناتولی منجر گشت. بعد از آن هم از بیم آن‌که پادشاه شیعه برای انتقام از این کشتار با دشمنان اروپایی عثمانی بر ضد وی متحد شود و برای وی دشواری‌هایی به وجود آورد، پیشرفتی کرد و لشکری عظیم که گفته شده تعداد آن به یکصد و بیست‌هزار تن می‌رسید، با تجهیزات فراوان، از جمله با توپخانه‌های قوی و سلاح‌های آتشین و مخرب از جانب ولایت جزیره، در شمال عراق، به‌راه افتاد و عازم آذربایجان شد.
سپاه ترکمانان در این هنگام از حیث تعداد به‌زحمت به نیمی ‌از این عده می‌رسید ( برخی گفته اند شاه اسماعیل حدود 30 هزار سرباز برای این جنگ داشته است) و البته هم فاقد اسلحه آتشین کارساز و فراوان بود. از سوی دیگر، سپاه ترکمانان طرز آرایش نیرو در برابر توپخانه را هم که برایش ناشناخته بود و تازگی داشت، نمی‌دانست. پادشاه صوفی که در این ایام در نواحی عراق بود، با این تعداد سپاه از اصفهان با عجله به‌دفع دشمن شتافت. محمد‌خان استاجلو حاکم دیاربکر هم که قلمرو او یک هدف عمده این لشکرکشی سلطان سلیم بود و خود از صوفیان جان‌نثار خاندان صفوی محسوب می‌شد، با قوای خود به سپاه شاه پیوست. جنگ در دشت چالدران بین ارومیه و خوی در دوم رجب 920 هجری قمری/ 23 اوت 1514میلادی روی داد.
چالدران نام یکی از دهستان‌های دوگانه بخش سیه‌چشمه شهرستان ماکو، از شمال به دهستان قلعه دره‌سی و آواچیق، از جنوب به دهستان سگمن‌آباد و الند، از خاور به دهستان به‌جیگ و از باختر به مرز ایران و ترکیه محدود میباشد. دهستان چالدران از 84 روستای بزرگ و کوچک تشکیل شده که مهم‌ترین آن‌ها عبارت از سیه‌چشمه، قرخ بلاغ، بابالو، سعدل، امامقلی‌کندی، زیوه و خذرلی می‌باشد. این منطقه کوهستانی در نزدیک سلسله جبال ساری‌چمن در مرز ایران و ترکیه واقع و آب و هوای آن در قسمت‌های مرزی سردسیر و ییلاقی و در سایر قسمت‌ها معتدل است. آب روستاهای چالدران ازرودخانه‌های قزل‌چای و چالدران و قنات و چشمه‌سار تامین می‌شود. حرفه مردم آن زراعت و دامداری و تربیت زنبور عسل و محصول عمده آن غلات، حبوبات، پشم، لبنیات و عسل است. صنایع دستی چالدران شامل جاجیم‌بافی و جوراب‌بافی می‌باشد.

شاه اسماعیل اول صفوی

پادشاه صفوی در عرصه نبرد رشادت و جلادت فوق‌العاده‌ای از خود نشان داد. حتی چند بار با شمشیر به توپ‌های دشمن حمله کرد و زنجیرهای آن‌ها را گسیخت. سپاه ترکمانان هم در دفع حمله مخالفان حرارت و جسارت فوق‌العاده نشان داد، اما پیروزی نصیب دشمن شد؛ که از حیث قدرت سلاح و تعداد سپاه بر نیروی ترکمان تفوق کامل داشت. محمدخان استاجلو با تعداد زیادی از امیران ترکمان در جنگ کشته شدند و شاه با قسمتی از سپاه خود به حدود همدان عقب نشست. در این جنگ سربازان ترکمان که تنها از سلاحهای سرد مانند شمشیر و نیزه استفاده می‌کردند در برابر سپاه عثمانی که مجهز به توپ و تفنگ بود به سختی ایستادگی کرده و کشتار زیادی از دشمن به عمل آوردند و از ایشان تنها ۸۵ نفر زنده ماندند اما حتی یک نفر اسیر هم ندادند.
تبریز به دست عثمانی افتاد، اما ادامه توقف در آن‌جا برای سپاه مهاجم ممکن نشد. دو هفته بعد، شاه صفوی دوباره به تختگاه خود تبریز بازگشت. البته دیار بکر و قسمتی از نواحی کردنشین اطراف آن در دست عثمانی باقی ماند، اما سلطان عثمانی موفق به‌نابودی دولت نوبنیاد شیعی، که آن را سد راه توسعه خود در مرزهای شرق می‌دانست، نشد. اشغال بخش‌هایی از آذربایجان توسط عثمانی تا زمان شاه عباس کبیر ادامه داشت. (البته پس از شاه اسماعیل نیز آنان هرگاه که فرصتی بدست می‌آوردند به ایران حمله می‌کردند و اختلافات مرزی و مذهبی دو کشور تا زمان سقوط امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول طول کشید.)
همسر اسماعیل به دست دشمن اسیر گشت و این واقعه تا آخر عمر، پادشاه جوان را دچار تألم شدید و احساس خفت کرد.
پس از این نبرد، شاه اسماعیل به عزاداری پرداخت، خرقۀ سیاه می‌پوشید و پرچم‌ها را به رنگ سیاه درآورد و بر روی آنها کلمۀ «القصاص» نوشته شد. وی دیگر مانند گذشته توجه خود را مصروف امور دولت نمی‌کرد.
شاه اسماعیل برای صوفیان که اکثراً جزء غلات شیعه بودند، خدای زنده و مظهر کمال و قدرت بود که همیشه پیروز می‌گردد، ولی شکست چالدران به افسانۀ شکست ناپذیری و عقیدۀ خرافی الوهیت وی پایان داد.

همکاری با غرب علیه عثمانی:

بعد از این شکست بود که پادشاه صفوی، فکر برقراری نوعی همکاری یا اتحاد با دشمنان غربی دولت عثمانی را مورد بررسی جدی قرار داد. فرستاده لودویگ، پادشاه مجارستان را که یک مارونی لبنانی به نام پطروس بود و سپس سفیر کارل پنجم پادشاه آلمان را به‌حضور نپذیرفت و چندی بعد ضمن نامه‌ای که به فرمانروای آلمان نوشت، از این‌که پادشاهان فرنگ به‌جای اتحاد بر ضد خطر عثمانی، با یکدیگر مخالفت ابراز می‌نمایند، اظهار تعجب کرد. «929 هجری قمری/ 1523میلادی» با این اظهار تعجب، پادشاه شیعه در واقع آمادگی خود را برای اتحاد با آن‌ها جهت تجدید یک جنگ هم‌زمان دوجبهه‌ای علیه عثمانی، به‌نحو قابل درکی اعلام کرد. در واقع مناسبات گذشته‌ای را که در اواخر عهد اوزون‌حسن آق‌قویونلو بین ایران و اروپا بر ضد توسعه قدرت عثمانی آغاز شده بود، قابل تجدید نشان داد. اما پیش از آنکه مذاکرات منجر به اقدامات جدی شود مرگ به‌سراغش آمد و این طرح همکاری، که تحقق آن هم به‌هر حال خالی از اشکال نبود به‌تعویق افتاد.

وسعت ایران در زمان شاه اسماعیل اول:

در ایام سلطنت شاه اسماعیل بنابر تجاوزات مداوم بیگانگان به ایران شمشیر بیشتر از قلم به کار می‌آمد. بنابرقول احسن‌التواریخ کشور ایران شامل آذربایجان، عراق عجم، خراسان، فارس، کرمان، خوزستان، بلوچستان و . . . بود و بلاد دیاربکر و بلخ و مرو نیز به قلمرو حکمرانی او درآمد.

مرگ

سلطان سلیم یکم که در فتح تبریز موفق شده بود که همسر محبوب شاه اسماعیل را به اسارت در آورد پس از خروج از ایران وی را گروگان گرفت و برای آزادی وی از شاه امتیازات کلانی خواست. اما اسماعیل برای بدست آوردن همسر محبوب خود حاضر نشد یک وجب از خاک ایران را به سلطان سلیم تسلیم کند. و آنچنان که گفته شده از دوری همسر خویش در سن سی و هشت سالگی درگذشت.
شاه اسماعیل پس از حدود 23 سال پادشاهی، در سن 38 سالگی در روز دوشنبه 19 رجب سال 930 درگذشت و جسد او را در آرامگاه نیاکانش در خانقاه «شیخ صفی» به خاک سپردند. وی هنگام مرگ نه فرزند از خود به یادگار گذاشت؛ چهار پسر به نامهای: طهماسب میرزا، القاسب میرزا، سام میرزا و بهرام میرزا. و پنج دختر بنامهای: خانش خانم، پریخان خانم، مهین بانو سلطانم، فرنگیس خانم و شاه زینب خانم.
پس از وی فرزندش شاه طهماسب یکم به پادشاهی ایران رسید.

 

شاه اسماعیل اول صفوی

 

منبع :

http://rasekhoon.net/article/show/158805/%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D8%B5%D9%81%D9%88%D9%8A/

 



خلاصه :
زمان حکومت : ۹۰۳ - ۸۸۱ خورشیدی (۹۳۰ - ۹۰۸ قمری و ۱۵۲۴ - ۱۵۰۲ میلادی)
شاه جانشین: شاه طهماسب یکم زادروز : ۲۶ تیر ۸۶۶ خورشیدی (۱۷ ژوئیه ۱۴۸۷ (میلادی)
درگذشت: ۲ خرداد ۹۰۳ خورشیدی، ۲۳ مه ۱۵۲۴ (میلادی) ۳۶ سال زادگاه : اردبیل محل فوت: اردبیل آرامگاه: اردبیل
منابع تحقیق :
پژوهشکده باقر العلوم www.pajoohe.com
www.beenesh.ir
Fa.wikipedia.org
و کتاب های :
جعفریان، رسول، صفویه از ظهور تا زوال، تهران:مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول:۱۳۷۸
حسینی، غیاث الدین بن همام الدین؛ حبیب السیر، زیر نظر دکتر محمد دبیر سیاقی،1362چاپ سوم
خواندمیر، امیر محمود؛ ایران در روزگار شاه اسماعیل و شاه طهماسب صفوی، بی جا، 1370 ش، چاپ اول، ص 438.
پارسا دوست، منوچهر؛ شاه اسماعیل اوّل، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، بی جا، 1375 ش، چاپ اوّل
روملو، حسن بیگ؛ احسن التواریخ، تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی، بی جا، انتشارات بابک، 1357ش، ص 68.
سیوری، راجر؛ ایران در عصر صفوی، ترجمۀ احمد صبا، بی جا، کتاب تهران، 1363 ش، چاپ اوّل
تاج بخش، اجمد؛ تاریخ صفویه، شیراز، انتشارات نوید، 1372 ش، چاپ اوّل ص 59 .
ولایتی، علی اکبر؛ تاریخ روابط خارجی ایران در عهد شاه اسماعیل، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1375
تاریخ ایران و جهان (۲)، سال دوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تالیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲
مهدی کیوانی. اسماعیل اول صفوی. دایرةالمعارف اسلامی.
عالم آرای عباسی
جهانگشای خاقان
روضه الصفا
تاریخ جهان آرا
لب التواریخ
درباره مهرهای شاه اسماعیل اول
گلشن مراد
ایران عصر صفویه

شهر بایات(بیات) و گلیم بیات و گبه بیات و اسب بیات


شهر بایات(بیات) و گلیم بیات و گبه بیات

و اسب بیات


در کشور ترکیه جمعیت زیادی از بیات های زندگی می کنند

و در نقاط مختلف این کشور چندین شهر به نام بیات(bayat)

بنیان گذاشته اند از جمله شهر بیات در استان چروم ،

شهر بیات در استان افیون و شهر شام بیاتی در استان

غازی عینتاب لازم به ذکر است جمعیت زیادی از بیات ها

در شهرهای استانبول و آنکارا زندگی می کنند 

همچنین روستاهای زیادی به اسم " بایات " در کشور ترکیه وجود دارد

که ساکنان آنها ترکان بیات می باشند در مطالبی 

تحت عنوان " مناطق بیات نشین " و " مشاهیر بیات "

به مناطق بیات نشین کشور ترکیه و مشاهیر آنها

اشاره نموده ام

لازم به ذکر است در نزدیکی شهر بیات در استان چروم 

رود بیات(بایات) قرار دارد که 45 کیلومتر امتداد دارد و

به رودخانه قزل ایرماق می پیوندد

در زیر تصویر یکی از شهرهای زیبای بیات ها را 

در کشور ترکیه مشاهده می کنید

Bayat Şehir

Image result for bayat Şehir



گلیم بیات :


یکی از صنایع دستی که توسط ترکان قوم بیات در کشور ترکیه 

تولید می شود

گلیم بیات می باشد در ادامه گزارشی که در مورد گلیم بیات 

توسط خبرگزاری آناتولی کشور ترکیه تهیه شده است را می خوانید :

گلیم بیات نشانگر غنای فرهنگی 

ترکیه است

آفیون کاراحصار/ خبرگزاری آناتولی

نقوش "گلیم بیات" که از پشم گوسفند و رنگ طبیعی در شهرستان بیات 

استان آفیون کاراحصار ترکیه بافته می شود٬ 

نشان دهنده غنای فرهنگی ترک ها است که از آسیای مرکزی 

به منطقه آناتولی انتقال داده اند.

در شهرستان بیات که مردمانی از قوم بیات در آن زندگی می کنند، 

با حمایت فرماندار ناحیه، 

بافت گلیم از سوی استادان این هنر همچنان رواج دارد 

و منبع درآمد مهمی برای معیشت مردم محلی محسوب می شود.

احمد نوری دمیر، معاون فرماندار شهرستان بیات 

در گفتگو با خبرگزاری آناتولی اظهار داشت: 

بافندگی از زمانهای بسیار دور در میان مردم قوم بیات رواج داشته 

و به نسل های بعدی انتقال یافته است. 

مهمترین ویژگی گلیم بیات رنگ طبیعی آن است.

این رنگ از گلها و گیاهان موجود در طبیعت به دست می آید.

وی افزود: پشم گوسفندها با این رنگهای طبیعی رنگ شده 

و در دست هنرمندان به گلیم تبدیل می شود. 

مهم ترین ویژگی این گلیم ها طول عمر آنهاست. 

بافت گلیم کاری بسیار سخت بوده و به همین علت، 

تعداد بافنده نیز کم است. 

ما اکنون فقط 6-7 بافنده و تنها یک استاد رنگ ریشه داریم. 

تلاش می کنیم تا این تعداد را افزایش دهیم.

Bayat kilimleri

Image result for bayat kilimleriImage result for bayat kilimleri

منبع :

https://www.aa.com.tr/fa/%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87/%DA%AF%D9%84%DB%8C%D9%85-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B1-%D8%BA%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%DB%8C-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/1315303


گبه بیات :

یکی دیگر از صنایع دستی که توسط ترکان بیات در ایران تولید می شود

" گبه بیات " است این گبه های زبیا دارای سادگی خاصی می باشد

که در عین حال چشم نواز می باشند

درباره طرح گبه بیات می توان گفت که این گبه ها دارای 

اشکال هندسی کوچک و تامغاهای ترکی

و همچنین نقوش کوچکی از درختان و گیاهان 

و حیوانات چهارپای مورد استفاده عشایر می باشد

و پس زمینه در آن بیشتر به چشم می آید

در ادامه دو نمونه از طرح " گبه بیات " را مشاهده می کنید
                                                             

اسب بیات :

جالب است بدانید در منابع تاریخی گفته شده است که بیاتها

از پرورش دهندگان خوب اسب ها بوده اند حتی گفته شده است

بیات ها نژاد خاصی از اسب ها را پرورش می داده اند که به

اسب بیاتی نژاد معروف بودند که همواره مورد توجه قزلباشان هم بوده اند

در متون تاریخی آمده است که

شاه عباس اول صفوی سه هزار کره اسب بیاتی نژاد را از

بیات های کزاز و کرهرود(بیات های اراک) دریافت کرده است

(اسکندرمنشی ص ۳۵۲ـ۳۵۳ بدلیسی ص ۸۱ـ۸۲ تاریخ قزلباشان همانجا)

نقوش گلیم بیات ها در شهر بیات واقع در استان افیون قارا حصار در ترکیه :